نقد كانت بر هيوم و تجربه گرايان:
كانت در اين نكته ديگر حتى از هيوم و معتقدين به حسّ اخلاقى فاصله مىگيرد كه
شناخت اخلاق هرگز شناختى حسى و تجربى نيست كه شناختى حسى جزئى باشد و از محسوس جزئى
خارجى سرچشمه گرفته باشد بلكه شناخت اخلاقى، شناختى عقلى همچون رياضيات است كه بر
پايه شهود عقلى نه استقراء جزئيات، استوار است و لذا همچنانچه زواياى داخلى مثلث صد
و هشتاد درجه است گرچه يك مثلث هم در خارج وجود نداشته باشد و دو خط متوازى تا بى
نهايت به هم نمىرسند گرچه دو خط متوازى نامحدود در جهان خارجى نيست همچنين
عدالت و صداقت و وفاى بعهد و نيكوكارى عقلاً خوب است گرچه همه دروغ گو باشند و
يك نفر عادل كامل در خارج وجود نداشته باشد و اكثر مردم در اكثر موارد دروغ
بگويند و ظلم بكنند باز قانون عقلى «عدالت خوب است نيكوكارى خوب است و ستمگرى
و فساد بد است» صادق است و قطعاً كانت با كتاب خود به قوت مكتب عقل گرايان
افزود علاوه بر آنكه قاعده معروفاش (با تصحيح ما) باينكه آنطور عمل كن با
ديگران كه دوست دارى ديگران با تو عمل كنند» براى تشخيص موارد ظلم و عدالت نسبت
به ديگران قاعدهاى عام و عقلى است كه هيچ كس نمىتواند آنرا نقض كند و نيز با
اين قاعده، ثابت مىشود كه عدالت و ظلم امرى واقعى و عينى هستند همچون واقعى
بودن و عينى بودن قوانين رياضيات.