بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید پس دنبال كار مفيد رفتن و خوشىطلبى عقلاً هم صحيح است و كار انسانهاى عاقل است و بايد رفتارى كرد كه مفيد است اما خوشىطلبى معيار براى مرز بنديهاى اخلاقى نمىتواند باشد و زيبائى و خوبى عدالت و احسان و زشتى و بدى ظلم و فساد است كه مىتواند معيار رفتار اخلاقى و انگيزه آن باشد در مقابل غريزه خود دوستى كه كوركورانه دنبال نفع خود است و عقل هم در محدوده عدالت، آنرا تحسين مىكند و خوب مىداند و هر دو انگيزه مفيد و لازم است هم انگيزه خوددوستى كه در محدوده رفتار عادلانه (مستلزم ظلم به ديگران نيست) زيبا و خوب است و هم زيبائى عدالت و احسان كه مىتواند انگيزهاى براى ظلم نكردن بخود و ديگران (بخاطر خوشىطلبى غريزى) شود در انسانى كه با عقل نمىخواهد مخالفت كند.پس گفتار ذى مقراطيس اينكه مردم دنبال خوشى مىروند يا اينكه انگيزه جلب نفع و دفع ضرر را از خود، غريزى و طبيعى مىدانند هيچ منافاتى با گفتار فضيلتمند سقراطى ندارد تنها منافات آنجا پيش مىآيد كه ما خوشى را بخواهيم مطلقاً خوب بدانيم حتى در موردى كه مستلزم ظلم و فساد مىگردد و بخواهيم همچون اپيكور و هلوتيوس حتى خوبى فضائل مثل عدالت را با خوشىطلبى خودخواهانه توجيه كنيم كه بقول هيوم در مواردى ميان «خوشىطلبى خودخواهانه» و «عدالت (وفضائل اخلاقى)» تضاد است و توجيه فضائل در چنين مواردى بر اساس «انگيزه خودخواهانه» به تناقض مىانجامد.در اين ميان در قرن هيجدهم فضائل مسيحى درباره تشويق كليسا به رهبانيت و ترك دنيا و دورى از زيبائىها و لذائذ حتى حلال دنيا موجب اعتراض گروهى من جمله مورد اعتراض دى ماندويل 1670 - 1733 شد كه گفته: منافع شخصى كه مردم را به كار مىكشاند و حتى تجمل گرائى كه توانمندان و ثروتمندان را به ساختن كاخها و خرجهاى كلان مىكشاند موجب تقاضاى كار براى ساير مردمان مىگردد و براى جامعه مفيد هم هست در حاليكه تشويق كليسا مردم را به رهبانيت و ترك دنيا، موجب بيكارى هم مىشود يعنى بعضى فضائل مسيحى كه ترك دنيا باشد مضر و بعضى رذائل كه تجمل گرائى باشد مفيد است».