نقدى بر مور:
از عبارات فوق نتيجه ديگرى را هم مىتوان گرفت اينكه بعضى همچون مور گفتهاند كه فلسفه اخلاق فلسفهاى است كه درباره خوبى و يا حتى خوبىهاى ذاتى بحث مىكند گفتار كاملى نيست زيرا هر خوبى عبارت از خوبى اخلاقى نيست دنبال خوشى و لذت رفتن خوب است اما آيا لذّت مطلقاً حتى اخلاقاً خوب است اگر چه به تضييع حقوق طبيعى ديگران بانجامد و موجب ظلم شود هرگز.پس گفتار ذى مقراطيس و اپيكور و بهره جويان مبنى بر اينكه هدف انسانها در رفتارشان، جلب خوشى است و حتى اينكه بقول سيجويك و مور عقلاً هم، خوشى، خوب است و اينكه هر عاقلى در خيال حفظ جان خود و راحتى و خوشى است گفتارى حق است اما نمىتوان گفت هر خوشى حتى اگر به ظلم بانجامد و موجب تضييع حقوق طبيعى ديگران هم بشود عقلاً خوب است و اخلاقى است بلكه عقلاً هر خوشى تا آنجائى خوب است كه در چهارچوب حقوق طبيعى انجام گيرد و به تضييع حقوق طبيعى ديگران نانجامد و «اخلاق، چهارچوب رفتار بشر است» و بعبارت ديگر اخلاق درباره چگونگى و در كجا واقع شدن رفتار بشر است كه اگر رفتار بشر حال به هر هدف كه باشد (حفظ بقاى خود، دفع رنج و يا جلب خوشى و لذت بيشتر) در كجا خوب است و در كجا بد است در جائى كه مستلزم ظلم يعنى تضييع حقوق ديگران نشود خوب است و در جائى كه به ظلم بانجامد اخلاقاً بد است.