بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید گرچه سيجويك دوباره به مكتب اصالت فايده معتقد شد اما همچون آستين دريافت كه اين مكتب اصالت فايده تنها مىتواند درستى قوانين را چون براى جامعه مفيد است را تاييد كند اما اگر انگيزه انسانها منحصر در نفع شخصى است در شخص عامل دنبال «فضيلت رفتن و به قواعد اخلاقى عمل كردن»، در مواردى كه نفع شخصى در آن نباشد بدون انگيزه مىماند بالاخص اگر براى فاعل زحمت و رنج و ضرر هم در بر داشته باشد.و اگر از نفع قاعده نگر منصرف شويم و نفع هر عملى را براى شخص فاعل بنگريم (كه معروف است به نفع عمل گرا) نمىتوان گفت همه موارد راستگوئى و عدالت به نفع فاعل است تا انگيزه براى انجامش در فاعل ايجاد شود و بدون انگيزه نماند (بنابر مكتب نفع گرائى كه مىگويد انگيزه منحصر در نفع شخصى فاعل است) و از طرف ديگر نمىتوان گفت عمل عدالت و راستگوئى هميشه و در همه موارد براى فاعل مفيد است و خوشى فاعل را بيشتر مىكند چون ممكن است بعضى موارد، عدالت موجب ازدياد خوشى فاعل نگردد و حتى به ضرر فاعل يا مرگ او منتهى شود.اما اگر نفع قاعده نگر را انتخاب كنيم و بگوئيم مقصود اصالت نفعگرايان از نفع همان نفع اكثريت در قوانين مفيد است در نتيجه گرچه قواعد اخلاقى قطعاً براى جامعه مفيد است اما بنابر اصول هلوتيوس و بنتام كه تنها انگيزه بشر، «نفع شخص عامل» است چنين قواعدى براى فاعل بدون انگيزه و توجيه باقى مىماند و در نتيجه سيجويك سرگردان ماند زيرا با توجه به نكته فوق مكتب اصالت فايده بالاخره بدون دفاع باقى مىماند.