نقدوبررسىاشكالاتوارنوكپوزيتيويستبهشهودگرائى:
جالب توجه اين است كه وارنوك فرق ميان عقل گرايان شهودى را با طرفداران حسّ اخلاقى متوجه نشده كه عقل گراى شهودى هرگز نمىگويد تمام مسائل اخلاقى در تمام موارد بديهى است و غير قابل بحث است بلكه عقل گراى شهودى مىگويد «اصول نخستين اخلاق»، بديهى و شهودى است و غير قابل بحث است همچنانكه يك دانشمند رياضى مىگويد: «قضاياى نخستين رياضى بديهى شهودى است و غير قابل بحث است» مثلاً اينكه دو زاويه متقابل به راس با هم مساوى هستند بديهى شهودى است و غير قابل بحث است يا اينكه احكام خطوط متوازيه بديهى شهودى هستند و غير قابل بحثاند.اما اين مسئله كه مجموعه زواياى داخلى مثلث مساوى با صد و هشتاد درجه (= مجموع دو قائمه) است چيزى است كه به استدلال رياضى نياز دارد و بديهى شهودى نيست گرچه اساس و قضاياى نخستين استدلال را همان قضاياى بديهى شهودى كه گفتيم (يعنى امثال احكام خطوط متوازيه و تساوى دو زاويه متقابل به راس)، تشكيل مىدهند ظاهراً وارنوك نظريه عقل گرايان شهودى را با نظريه حِسّ اخلاقى اشتباه كرده شايد طرفداران حس اخلاقى معتقد باشند كه حس مربوط به محسوسات جزئى است و لذا در هر مورد اخلاقى تنها نظريه حس اخلاقى است كه مىگويد آنرا تشخيص مىدهد اما عقلگرايان مىگويند عقل اصول كلى را كه از موارد و مصاديقى روشن و بديهى است بدست آورده و آنرا باز از طريق يك تامل شهودى تعميم داده است و پيدا كردن مصاديق آنرا بعهده شخص عاقل مىگذارد مثلاً عقل تشخيص مىدهد كه لذت و نفع خوب است البته در جائيكه به حقوق طبيعى ديگران تجاوز نشود