بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
اين کليسا مهمانيهاي بستني [1] با بستني هاي دست ساز خانگي و ميهمانيهاي جوجه سوخاري [2] و نيز مهمانيهاي ذرت [3] را ترتيب مي داد. من و خانواده ام در هر سه مهماني شرکت مي کرديم ولي هر کدام از اين ميهمانيها تنها سالي يکبار برپا مي شد. به علاوه در هر ماه ژوئن يک کلاس انجيل عمومي دو هفته اي برگزار مي شد که من (از کلاس هشتم مدرسه به بعد) هم شرکت کننده مستمر آن بودم. به هر حال مراسم صبح شنبه و کلاسهاي يکشنبه ها رويدادهاي هفتگي بودند و من هم تلاش مي کردم که کلکسيون سنجاقکهايي که به خاطر شرکت درجلسات به ما مي دادند و نيز کلکسيون جوايز حفظ آيات انجيل خود را گسترش دهم. در روزهايي که سال سوم دبيرستان بودم، کليساي محلي متديست بسته شد ما در کليساي متديست شهر مجاور شرکت مي کرديم که اندکي از شهر ما بزرگتر بود. در آنجا بود که ذهن من بر روي مساله کشيش شدن به عنوان يک احساس وظيفه شخصي متمرکز شد. من در گروه دوستانه جوانان متديست فعال شدم و نهايتاً هم به عنوان يک مسئول کنفراس و هم مبلغ ناحيه خدمت مي کردم. به علاوه من مسئول موعظه جلسات يکشنبه جوانان شدم.