مشكل سوم: پايان تحقيق
اگر شخصى به گزاره اى معرفت داشت، براساس تحليل هاى سابق بايد بپذيريم كه در اين مورد گزاره اى صادق وجود دارد و آن شخص براى اين گزاره، توجيه و استدلالى قابل قبول دارد. چنين تحليلى از معرفت مستلزمآن است كه در محدوده اين گزاره هر گزاره ديگرى كاذب باشد و تنها گزاره متعلق معرفت، صادق است، و اين با نوعى «جزم گروى» ملازم خواهد بود و به معناى انسداد باب تحقيق مى باشد. فلاسفه اسكولاستيك مى گفتند:اگر به صدق گزاره اى معرفت پيدا كرديم در اين صورت ادله اين گزاره براى اخراج هر احتمال خلافى كافى خواهد بود. و اصولاً عارف نيازى ندارد تا كذب گزاره هاى مربوط را نشان دهد.آير (Ayer J. A.) مى گفت:لازمه معرفت آن است كه «حق داشته باشيم مطمئن باشيم»ظاهر امر اين است كه معرفت به نوعى خطا ناپذيرى و جزم گروى منجر خواهد شد كه اين با روح تحقيق آزاد مخالف است; چنانكه جان ديوى اعلام داشت كه چنين تحليلى از معرفت «پايان تحقيق» است. چى شلم در دفاع از سخن آير مى گويد:كلام آير دو معنا و محمل مى تواند داشته باشد: برداشت نخست از گفته آيرهمان انسداد باب تحقيق و پايان پژوهش است كه يقيناً اين برداشت مراد او نيست; زيرا نه معرفت چنين حقى به انسان مى دهد و نه انسان موجودى است كه بتوان راه توسعه و رشد انديشه را بر او بست. معناى ديگر گفته آير كه صواب و مؤيَّد است براساس حساب احتمالات بيان مى شود. «احتمال» ارتباطى است ميان گزاره ها: هر گزاره به حسب ارتباط هايى كه با گزاره هاى ديگر دارد احتمال هاى متفاوتى خواهد داشت. مهم آن است كه يك گزاره چه درصدى از احتمال را واجد است، تا براين اساس بتوان آن گزاره را ارزيابى نمود. حال اگر سؤال شود كه كدام احتمال بايد در گزاره اى محقق باشد تا آن گزاره بتواند متعلق معرفت گردد، پاسخ آن است كه «احتمال مطلق» (absolute probablity)، و اين احتمال مطلق است كه باورى را معرفت مى كند. ضمن آن كه باب تحقيق و رشد و بالندگى علم هرگز منسد نخواهد شد; زيرا در كنار اين احتمالِ مطلق، احتمال هاى ديگرى هم ـ گرچه غيرمطلق ـ مطرح خواهد بود. حاصل آن كه على رغم تمام اشكال ها و ايرادهايى كه به تعريف معروف معرفت وارد شد و پاسخ هايى كه كم و بيش مطرح گرديد، هنوز تعريفِ سه جزئىِ معرفت به قوت خود باقى است و از سوى معرفت شناسان تنها تعريف مقبولِ معرفت تلقى مى شود و از آن جا كه اين تعريف، پيشينه اى نيز در سخنان افلاطون دارد، اين امر مى تواند نوعى تثبيت حكومت افلاطونى تلقى گردد.