اظهار عجز هنگام ورود به مسجد
اين مطلب از طريق معارف الهى و مسائل علمى به اثبات رسيده كه انسان يكى از عاجزترين و ناتوانترين موجودات روى زمين و بلكه عالم خلقت است .روزگارى كه در رحم مادر قرار داشت ، قدرتى براى حفظ خود جز عنايت حضرت حق نداشت ؛ روزى كه مىخواست متولد شود از خود در برابر حوادث احتمالى قوت دفاع نداشت .چند سالى كه در گهواره و دامن مادر و آغوش پدر و ايام صباوت بود ، ارزياب هيچ برنامهاى نبود و با مواظبت و محبت و لطف ديگران خود را به جوانى رساند .در ايام جوانى در مقابل پيشآمدها چنان ناتوان بود كه اگر وسايل علمى و پزشكى و اجتماعى نبود جان سالم به در نمىبرد !و به وقت پيرى و ضعف و عجز و ناتوانى حكومتى كامل بر او برقرار مىكند و در يك لحظه ناگهان چراغ پر فروغ عمرش خاموش مىشود .اين عاجز ناتوان ، اگر وسايل مادى در اختيارش نبود ، هيچ كارى از پيش نمىبرد و تمام ادعاها و كبر و نخوت و خودبينى و خودخواهيش ، طبل توخالى و كيسهاى نازك پر از باد هوا است .عجز واقعيتى است كه با آب و خاك انسان عجين است و در مقام مقايسه با موجودات زنده ، شايد بتوان گفت كه انسان از عاجزترين جنبندگان صحنه خاك است !عجز جسمى ، عجز عقلى و عجز نفسى ، از همراهى انسان دست بردار نيست و راه جبران عجز پناه آوردن به مسائل مادى و برنامههاى دنيايى نيست ، بلكه راه جبران عجز اتصال معنوى به قدرت لايزال است ، همان راهى كه تمام انبيا و امامان عليهمالسلامو اوليا و عاشقان در آن سير كردند ، خلأ قدرت فقط با عنايت حضرت دوست قابل پر كردن است و بس كه تمام وسايل قدرت ظاهرى باد آورده و باد برنده است !!براى رفع عجز و ناتوانى ، بايد به پيشگاه مقدس او به التماس و لابه و دعا و زارى نشست و عرضه داشت :يا الهى دردمندان توييم د ، خلاصىام از اين زندان و بند پادشاها حكم و فرمان آن توست بخششى كن ميهمان خويش را بخشش تو هست انعام همه رحم كن بر حال من اى پادشاه اين چنين سرگشته را بنماى راه[382] پاى بند بند و زندان توييم رحم كن بگشاى اين صيد از كمند اين گدا يك لحظهاى مهمان توست از كرم كن مر غنى درويش را كوس سلطانيست بر بام همه اين چنين سرگشته را بنماى راه[382] اين چنين سرگشته را بنماى راه[382]