﴿ تفاسير موضوعي در قرن حاضر ﴾
اهميت و توجهبه تفسير در دوره معاصر از نظر موضوع و روشهاي گوناگوني كه افراد و گروهها وموسسات مختلف در زمينه تحقيق و تنظيم آن پيش گرفتهاند سبب گرديد كه اينشيوه تفسيري جايگاه ويژهاي را در ميان شيوههاي ديگر به خود اختصاص دهد.
امروزه در سايهگسترش معارف و فرهنگ قرآني و با توجه به مباحث تفسيري و نقد و بررسي ابعادگوناگون گرايش به تفسير موضوعي بيشتر شده است. و محققان و مفسران و مؤسسات،سازمانها و نهادهاي زيادي در تصحيح و تكميل اين امر مهم گام برداشتهاند واميد است كه اين گونه فعاليتها بيشتر و بيشتر شود و براي نسلهاي آيندهتفاسير جامعتر و كاملتر و به روزتر از نظر موضوعي داشته باشيم.
تعريف تفسيرموضوعي
قبل از اينكهبه بيان بحث اهميت و توجه به روشهاي موضوعي تفسير پرداخته شود، ضرورياست كه معني معمول و رايج تفسير موضوعي را بدانيم.
زماني كه صحبتاز تفسير قرآن به بحث گذاشته ميشود. منظور همان تفسير ترتيبي است كه آياتقرآن را به ترتيب موجود مورد بررسي قرار ميدهند. اين شيوه (تفسير ترتيبي)از صدر اسلام تاكنون در تفسير قرآن معمول بوده و اكثر دانشمندان و عالمانبزرگ اسلام از اين روش استفاده ميكردند. در نقطه مقابل اين روش، در دورهمعاصر، راه ديگري براي دستيابي به معاني و حقيقت قرآن رايج گشته است. وآن اينكه تفسير، آيات قرآن براساس موضوعات مختلف مربوط به اصول و فروعاسلامي و پاسخگويي به نيازهاي انساني، در برابر مشكلات اجتماعي، سياسي واقتصادي و اخلاقي مورد مطالعه و بررسي قرار ميدهد.
انسانها سؤالات مختلف و شبهات خود را در موضوعات اعتقادي،اسلامي، سياسي، اقتصادي و...بگيرند. مثلااگر بخواهيم درباره «اهدافاجتماعي قرآن» صحبت كنيم بايد آياتي كه درباره كمك به ديگران، عيادتبيماران و بعضي از اعمال كه با جمع ميسر است مثل نماز جمعه و نماز عيد فطرو عيد قربان را بدانيم و يا اعمالي كه به رشد و شكوفايي انسان ميانجامدتوجه كنيم در مجموع، اين شيوه از تفسير قرآن «تفسير موضوعي» ناميده ميشود.
اهميت و نقش تفسير موضوعي
همانطور كه ميدانيمنزول قرآن بر پيامبر با توجه به نيازها و شرايط خاص آن دوره صورت ميگرفتو بسياري آيات قرآن تنها يك بعد از ابعاد گوناگون موضوع را مورد بحث قرارميدهد. مثلادر مورد «قيامت» در بعضي آيات، فقط اصل امكان معاد مطرحميشود. و در جاهاي ديگر معاني ديگر دارد. كه اگر هر يك از آيات مربوط بهقيامت را بخواهيم جداگانه و بدون در نظر گرفتن ديگر آيات مربوطه تفسير كنيمتنها به گوشهاي از آن پي بردهايم. يا تعابيري كه در مورد انسان در قرآنبكار برده ميشود در جايي به عنوان شيطان، انسي، جني، كافر و منافق و مؤمنو متقي بكار ميبرد. خداي سبحان نفس انسان را با سرماية شناخت فجور و تقواآفريد:
«فألهمها فجورهاو تقواها»(1) قرآن كريم در جريان يكي از جنگها از مناطق با تعبير شيطان يادكرده است: «ذالكم الشيطان يخوف اولياءه» (2) و همچنين آيات مربوط بهجامعه و فلسفه احكام، نماز، جهاد و حج و... كه اگر آيات هريك، يك جا موردتوجه قرار گيرد ممكن است از طريق تفسير موضوعي حل شود. در صورتي كه بدوندست يازيدن به تمام آيات فقط همان بخش از موضوع روشن شده است.
همچنانكه ميدانيددر قرآن كريم، آيات به دو دسته محكم و متشابه تقسيم ميشوند و معناي اصيلو متشابهات با ارجاع به محكمات فهميده ميشود.(3) اين خود نوعي از تفسيرموضوعي است چرا كه انبياء و اولياء معصوم الهي محكمات جامعه ميباشند وافراد دو پهلو كه كارهايشان شبيه به حق است ولي حق نيستند و خود مؤمننما هستند و مؤمن نيستند. اينها با روش تفسير موضوعي مشخص ميشود.
تاريخچه تفسير موضوعي
گرچه قدمتتفسير ترتيبي به مراتب از تفسير موضوعي بيشتر است. اما تفسير موضوعي پس ازظهور تفاسير مأثور و تأثير يافته ظهور پيدا كرده است. ولي همچون تفاسيرترتيبي از مرحله آغازين باشرحي كوتاه در موضوعات مانند اسباب نزول آيات،آيات محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ، مجازات در قرآن شروع و به تدريج باتفسير قرآن به قرآن به جمع بندي موضوعي در كنار تفاسير ترتيبي در قرآنمعاصر رشد كرده است.
نمونههاي گويااز تفسير را ميتوان از بررسيهاي به شكل تك نگاري يا سلسلهاي مانند هدايتاز نظر قرآن، زن در قرآن، اهداف اجتماعي قرآن، حجاب در قرآن و تاريخ درقرآن و...جستجو كرد. و مواردي چون توجه به نياز اجتماعي و فرهنگي انسان بهوجود آمد. اين حركت زمينه را براي تفسير موضوعي بسيار زياد فراهم آورده است.
قابل توجه استكه زمينههاي تفسير موضوعي در فرمايشات ائمه (ع) نيز ديده ميشود. بهعنوان مثال در مورد مبهم نبودن قرآن روايتي از امام محمد باقر (ع) است كهميفرمايد: فمن زعم أن كتاب الله مبهم فقد هلك و اهلك» (4) هر كس گمانكند كه كتاب خدا مبهم است پس به طور قطع هلاك شده است و ديگران را هلاكگردانيده است. هم خود او درباره شناخت قرآن گمراه شده و هم ديگران را بهگمراهي كشانده است.
روشهاي تفسيري موضوعي
تفسير موضوعيهمانند ساير انواع تفاسير شيوه و روشهاي مختلفي دارد و كساني كه با روشهايديگر تفسير كار كردهاند نميتوانستند به اندازه اين تفسير با موضوعات مختلفبرخورد قابل قبولي داشته باشند كه اين بر ميگردد به چگونگي تحقيق و تنظيمو نگارش موضوعات كه از روشهاي مختلفي استفاده شده است.
حال به ذكر وتعريف بعضي از روشها به اختصار ميپردازيم:
شيوهتفسير با محور الله
اين روش كهبراساس نحوه نگرش و تنظيم تفسير ميباشد. تقسيم معارف قرآن براساس «الله»است. در اين تقسيم معارف قرآن براساس فكر و ايده و جريان هدفدار تعقيب وتقسيم ميشود.
در اين روشموضوعات مختلف در عناوين كلي و عام و بر پايه خدا محوري مورد بررسي قرارميگيرد. و يكپارچه ديدن همه موضوعات در سايه «خدا محوري» از ويژگيهاي اصلياين شيوه است. يكي از كساني كه در اين، تحقيقاتي داشته است استاد محمدتقي مصباح يزدي ميباشد. ايشان معتقد است كه معارف قرآني از نقطه آغازهستي شروع و به ترتيب مراحل خلق و تدبير الهي مورد بحث واقع ميشود و بهبيان ويژگيهاي جامعه آرماني ختم ميگردد. و در همه مراحل ارتباط با محوراصلي «الله» كاملامحفوظ است.
تفسير قرآن به قرآن
تفسير قرآن بهقرآن، يعني فهم جمعي آيات قرآن و تبيين برخي از آيات فرعي به وسيلهآيات اصلي و محوري و اين همان روشي است كه رسول اكرم (ص) به عنوانمبين قرآن اعمال كردند. در تبيين برخي از آيات به آيات قويتر قرآناستدلال و استناد ميفرمودند. سيره فقها و اصوليين نيز در استفاده از آيات الاحكام همين بوده و هست كهباديدن آيهاي عام يا مطلق، به آن كمك نميكنند بلكه به دنبال آياتمخصص و مقيد يا آيات ناسخ و مانند آن ميروند تا در مجموع به فهم كامل وجامع برسند.
سيره عقلا نيزآن است كه در مطالعه كتاب يا اثري همه آن را ميخوانند و پس از احاطه بهمجموع آن درباره مفهومش نظر ميدهند. و در مواردي براي تأييد كتاب، از برخياز فصول آن براي برخي ديگر شاهد ميآورند. و گاهي براي اشكال بر كتاب،موارد متضاد را به عنوان نقضي بر كتاب ميگيرند.
شيوه «قرآن بهقرآن» غير از «ضرب قرآن به قرآن» است كه به روايات مذمت شده است،چنانكه امام صادق (ع) فرمود: «ماضرب رجل القرآن بعضه ببعض الاكفر» يعنيهيچ كس بعض قرآن را به بعض ديگر آن نزده جز آنكه كافر شده است ضربقرآن به قرآن معناي مقابل تفسير قرآن به قرآن را دارد. و معنايش اين استكه هماهنگي آيات را بر هم زنند و ارتباط ميان ناسخ و منسوخ و پيوند تخصيصعام و خاص و رابطه تقييدي مطلق و مقيد و پيوستگي صدر و ذيل آيات را ناديدهبگيرند.
و هر آيهاي رابدون مناسبت با آيات ديگر مرتبط سازند و به اين طريق، معناي آيات از مسيراصلي خود خارج ميشود و با پذيرش اين منهاج ضلالت فرعي هر كس به رأي ونظر خود آيات را معنا ميكند. و اين درست بر خلاف تفسير قرآن به قرآن است.كه قابل به پيوند پيوند ذاتي آيات با يكديگر ميباشد. و معتقد است كه آياتكريمه قرآن را با پيوند منطقي و اصولي آن بايد فهميد. تفسير ارزشمند و قيماستاد علامه طباطبائي (رض) نيز با همين روش تنظيم شده است.
در اين برايآشنايي علاقمندان به تفاسير بد نيست به ذكر چند ويژگي اصلي روش تفسيراستاد علامه طباطبائي بپردازيم:
روش تفسيري كهاستاد در تفسير «الميزان» داشته است داراي ويژگيهاي به شرح ذيل ميباشد.
اول. استاداطلاع نسبتاوسيع و فراگيري نسبت به تمام ظواهر قرآني داشت و لذا باطرح هر آيهاي طوري درباره آن بحث ميكردند كه سراسر قرآن مطمح نظر علميايشان بوده است زيرا يا از آيات موافق به عنوان استدلال يا استمداد سخنبه ميان ميآمد، يا اگر دليلي يا تأئيدي از آيات ديگر وجود نداشت آيه محلبحث به گونهاي تفسير ميشد كه مناقض با هيچ آيه قرآن مجيد نباشد. و هر گونه احتمال يا وجهي كه مناقض باديگر آيات قرآني بوده مردود ميدانست.
دوم: ايشانمسيري طولاني و عميق در سنت مسلمه معصومين (ع) داشت و لذا هر آيهاي كهطرح مي شد طوري آن را تفسير مي كرد كه اگر در بين سنت معصومين (ع) دليليا تأئيدي وجود داشت از آنان به عنوان استدلال يا استمداد بهره برداري ميشد و اگر دليلي وجود نداشت به سبكي آيه محل بحث را تفسير مي كرد كه بامناقض با سنت قطعي آن ذوات مقدمه نباشد.
سوم: استادعلامه طباطبائي تبحري كم نظير در تفكر عقلي داشت و لذا هرآيه مورد بحث راطوري تفسير مي كرد كه اگر در بين مبادي بين يا مبين عقلي دليل يا تأئيديوجود داشت از آن در خصوص معارف عقلي، و نه احكام تعبدي به عنوان استدلالبهره برداري شود. و اگر بحثهاي عقلي در آن باره ساكت بود طوري آيه رامعنا مي فرمود كه با هيچ دليل قطعي عقل مخالف نباشد.
چهارم: ايشاندر علوم نقلي مانند فقه و اصول و...صاحب نظر بوده و از مباني مسلمه آنهااطلاع كافي داشت. و لذا اگر ادله يا شواهدي از آنها راجع به آيه مورد بحثوجود نميداشت، هرگز آيه را بر وجهي حمل نميفرمود كه با مباني حتمي آنرشته از علوم نقلي يادشده مناقص باشد.بلكه بروجهي حمل ميكرد. كه تباينيبا آنها نداشته باشد.
پنجم: استادعلامه طباطبائي (ره) به همه محكمات قرآن در حد مفسري متعارف آشنا بود وميفرمود برجستهترين آية محكمه، كريمه (ليس كمثله شيء)(5) است و در شناختمتشابهات نيز ماهر بود.
ششم: جناباستاد آشنايي كامل به مبادي برهان، شرايط و مقدمات آن داشت و لذا هرگزبراي فرضيه علمي ارج برهان قايل نبود و آن را به منزله پاي ايستا و ساكنپرگار مي دانست كه به افكار آن پاي ديگر پرگار حركت كرده، دايره را ترسيممي كند.
هفتم: ايشانآشنايي كامل به مبادي عرفان و خطوط كلي كشف و اقسام گوناگون شهود داشتو لذا در عين دعوت به تهذيب نفس و استفاده روش تزكيه از قرآن و حمايت ازرياضت مشروح و تبيين راه دل در كنار تحليل راه فكر هرگز كشف عرفاني خوديا ديگران را معيار تفسير قرار نميداد.
هشتم: استادعلامه طباطبائي (ره) در تشخيص مفهوم از مصداق كار آزموده بود و هرگز تفسيررا با تطبيق خلط نميكرد.
نهم: ايشانمعارف ديني را جزء ماوراي طبيعت ميدانست لذا آنها را منزه از احكام مادهو حركت مييافت.
دهم: آشناييكامل استاد علامه طباطبائي (ره) با قرآن نه تنها موجب شد كه آيات و كلماتقرآن مجيد را با ارجاع به يكديگر حل كند بلكه در تفسير حروف مقطعه نيز همينسيره حسنه را اعمال ميفرمود.
روش تسلسلطبيعي
اين روش كهشباهت فراواني با روش خدامحوري دارد تفسير موضوعي براساس تسلسل طبيعي بينآيات و موضوعات است.
دراين شيوه،مقتضاي طبيعت بحث از جهت تسلسل حوادثي كه به وقوع پيوسته و در كمالموضوع تأثير دارد، رعايت ميگردد.بنابراين قرآن كريم براساس يك حركت طبيعيمنطقي و يا تسلسل تاريخي آفرينش مباحث خود را مطرح كرده است. اين روشهمچون روش خدامحوري سخن از ترتيب نظم اعتقادي يا تسلسل منطقي و طبيعي براي تفسير موضوعي پيشنهاد ميكند ونيز كار خود را همين اساس شروع كرده است. و همچنين دراين روش اجتهاد را برشيوه تنظيم و ترتيب دخالت داده و نگرشي را بر تقديم و تأخير بحثها حاكمساخته است.
لازم به يادآوري است كه مبتكر اين روشسيد محمد باقر ابطحي صاحب تفسير المدخل الي تفسير القرآن الكريم ميباشد.
شيوه موضوع مداري
در اين روشبيش از هر چيز به گردآوري تمام آياتي كه درباره يك موضوع مورد تفسير درسراسر قرآن وارد شده است بپردازيم و بدون پيش داوريهاي قبلي اين آيات رادر كنار هم چيده، يكيك تفسير كنيم و سپس در يك جمع بندي رابطه آنها رابا يكديگر در نظر گرفته و از مجموع آنها به يك ترسيم كلي دست يابيم.
در اين روشمحور خاصي يا ترتيب منطقي كه از قرآن مطرح ميشود نيست بلكه تمامموضوعاتي كه در قرآن مطرح شده با توجه به آيات گوناگوني كه وجود دارد،جمع بندي شده است. و موضوع آغازين اين گونه تفاسير شناخت يا هدايتموضوعات ديگر است.
لازم به ذكراست از مفسراني كه اين شيوه را انتخاب كردهاند ميتوان به استاد جواديآملي در تفسير موضوعي قرآن مجيد و استاد مكارم شيرازي در تفسير نمونه موضوعيپيام قرآن و همچنين استاد جعفر سبحاني در تفسير معالم القرآنيه نام برد.
شيوه توحيدي
در اين روشبررسي به صورت آيه به آيه صورت نميگيرد بلكه بررسي روي يك موضوع از موضوعاتزندگي، از مسائل اعتقادي، اجتماعي و جهاني كه قرآن متعرض آن شده استمتمركز ميسازد و درباره آن موضوع نظر قرآن را جويا شود. مثل عقيده بهتوحيد، سنتهاي تاريخ، بت پرستي و....
همچنين در اينشيوه كه به روش پرسش و پاسخ است مفسر ميپرسد و قرآن پاسخ ميدهد مفسرتلاش ميكند كه درباه موضوعات مختلف با توجه به بررسيهاي انجام شده خودميكوشد كه نظر قرآن را درباره موضوع مورد بحث بدست آورد و با مقايسه متنقرآن با فرا گرفته هايش از افكار و بينش هايي كه بهم رسانده، نظر قرآن رابفهمد. اين روش به يك كار محاوره و گفتگو با قرآن و گرفتن از پاسخ قرآنمعروف است.
يكي ازويژگيهاي اين روش گستردگي موضوعات است كه با توجه به نيازيهاي بشريتنظيم ميگردد.
با توجه بهاين مطالب همچنانكه موضوعات مورد نياز انسانها در حال افزايش است.اين نوعتفسير گستردهتر و ميدانش بارزتر و پربارتر ميشود.
در پايان باتوجه به نكات و مطالب گفته شده لازم و ضروري است كه كليه روشهايموضوعي (تفسير با محورالله - تفسير قرآن به قرآن - روش تسلسل طبيعي - روشموضوع مداري و روش توحيدي) بايد توسط انديشمندان، عالمان و قرآن پژوهانباتوجه به همه شرايط بخصوص شرايط زندگي فعلي مورد بحث و نقد و بررسيقرار گيرد تا تمامي حسن و زيانش مشخص شود چون درسايه همين گفتگو حقيقتروشن، و راه آسان ميشود.و اميد اينكه تفاسير موضوعي با موضوع روز هرچهبيشتر و بيشتر شود. ان شاءالله.
منابع ومأخذ:
1 - پيام قرآن،آيت الله مكارم شيرازي
2 - مجموعهمعارف قرآن، آيت الله مصباح يزدي
3 - تفسيرموضوعي، سنتهاي تاريخ در قرآن، شهيد محمد باقرصدر
4 - المدخل اليتفسير القرآن الكريم، سيد محمد باقر ابطحي
5 - نگاهي بهتفاسير موضوعي، سيد محمد ايازي
1. سوره شمس، آيه 8.
2. سوره آلعمران، آيه 175.
3. كافي، ج 1، ص 415.
4. بحار، ج 89، ص 90.
5. سوره شوري، آيه 11.
هفته نامه گلستان قرآن سال چهارم شماره پياپي 147 دوره جديد شماره 103 دوشنبه 17 دي ماه1380