<span class="p_h1">&#64831;</span> انتظار يهوديان براي فرج موعود <span class="p_h1">&#64830;</span> - انتظار یهودیان برای فرج موعود نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

انتظار یهودیان برای فرج موعود - نسخه متنی

محمد مهدی کریمی نیا

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

﴿ انتظار يهوديان براي فرج موعود


محمدمهدى كريمى‏نيا

اشاره


آرزوى ظهور يك مصلح، در همه مذاهب، امرى مشترك و از اصول مسلم اعتقادى اديان به شمار مى‏رود. انتظار موعود، نه تنها در اديان زرتشتى، يهودى، مسيحى و اسلام وجود دارد، بلكه در كتب يونان قديم، افسانه‏هاى ميترا، كتب قديم چينيان، عقايد هنديان و در بين اهالى اسكانديناوى و حتى در مصريان قديم و بوميان وحشى مكزيك و نظاير آنها نيز مى‏توان يافت. علايم و مشخصاتى كه در ساير اديان براى آن نجات‏دهنده بزرگ ذكر شده، در مورد مهدى (عج)، موعود اسلام نيز قابل انطباق است. در اين مقاله، با توجه به مهمترين كتاب يهود؛ يعنى تورات، انتظار موعود را بررسى مى‏كنيم.


مقدمه


انتظار موعود، موضوعى است كه در همه مذاهب بزرگ جهان و از جمله دين يهود، از اهميت‏خاصى برخوردار است. آرزوى ظهور يك مصلح بزرگ جهانى، در همه مذاهب مشترك بوده و از اصول مسلم اعتقادى اين اديان به شمار مى‏رود.


اين امر، علاوه بر اين كه از تعاليم دينى كتب آسمانى، مانند تورات، انجيل و قرآن كريم به حساب مى‏آيد، از امورى است كه به سرنوشت‏بشريت و تكامل انسان هم ارتباط دارد. به عبارت ديگر، وقتى انسان نااميد مى‏شود و مى‏بيند كه با وجود اين همه ترقى و پيشرفتهاى فكرى و علمى، روز به روز به فساد و تباهى بيشترى كشيده مى‏شود و اختراعات و اكتشافات حيرت‏آور، نتوانسته انسان را از سردرگمى نجات دهد، بنا به فطرت ذاتى خود، متوجه درگاه خداوند بزرگ مى‏شود و از او براى رفع ظلم، ستم و بحرانهاى روحى و معنوى كمك مى‏جويد. از اين رو، در همه قرون و اعصار، آرزوى موعود جهانى، در دلهاى خداپرستان وجود داشته است و اين آرزو، تنها در ميان پيروان مذهبهاى بزرگ مانند زرتشتى، يهودى، مسيحى و مسلمان سابقه ندارد، بلكه آثار آن را در افسانه‏هاى يونانى، افسانه‏هاى ميترا در ايران، كتب قديم چينيان، عقايد هنديان و در بين اهالى اسكانديناوى و حتى در ميان مصريان قديم و بوميان وحشى مكزيك و نظاير آنها نيز مى‏توان يافت. (2) با مطالعه كتابهاى آسمانى و تاريخ اديان، به خوبى روشن مى‏شود كه عقيده به موعود و مصلح كل، اختصاص به شيعه يا اسلام ندارد، بلكه تمام اديان و مذاهب آسمانى در اين عقيده مشتركند. پيروان همه اديان معتقدند كه در يك عصر تاريك و بحرانى كه جهان را فساد، بيدادگرى و بى‏دينى فرا گرفته، نجات دهنده‏اى بزرگ طلوع مى‏كند و به واسطه نيروى فوق العاده غيبى، اوضاع آشفته جهان را اصلاح مى‏كند و خداپرستى را بر بى‏دينى و مادى‏گرى غلبه مى‏دهد. البته هر ملتى او را با لقبى مخصوص مى‏شناسد؛ زرتشتيان او را به نام سوشيانس؛ يعنى نجات دهنده جهان، عيسويان به نام مسيح موعود، يهوديان به نام سرور ميكائيلى و مسلمانان به نام مهدى موعود مى‏شناسند. هر ملتى نيز آن موعود نجات بخش را از خودش مى‏داند؛ مثلا زرتشتيان او را ايرانى و از پيروان زرتشت مى‏دانند، عيسويان او را هم كيش خودشان مى‏شمرند، يهوديان او را بنى‏اسرائيلى و از پيروان موسى مى‏شمرند و مسلمانان او را از دودمان بنى هاشم و فرزند پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏شمارند، كه البته اسلام، به‏طور كامل‏ومشخص، اين شخصيت جهانى و موعود كل را معرفى‏نموده اما در ساير اديان چنين نيست. نكته قابل توجه اين كه علائم و مشخصاتى كه در ساير اديان براى آن نجات دهنده بزرگ ذكر شده، در مورد مهدى، موعود اسلام؛ يعنى فرزند بلا فصل امام حسن عسكرى عليه السلام نيز قابل انطباق است؛ زيرا مى‏توان او را از نژاد ايرانى شمرد، چرا كه مادر حضرت سجاد عليه السلام كه جد امام زمان عليه السلام است، يك شاهزاده خانم ايرانى به نام شهربانو، دختر يزدگرد، پادشاه ساسانى بود. همچنين مى‏توان او را از دودمان بنى اسرائيل شمرد؛ زيرا بنى هاشم و بنى اسرائيل، هر دو از نسل ابراهيم خليلند؛ بنى‏هاشم از نسل اسماعيل و بنى‏اسرائيل از نسل اسحاق‏اند. با عيسويان نيز نسبت دارد؛ زيرا مادر حضرت صاحب الامر (عج) يك شاهزاده خانم رومى به نام نرجس بوده كه به صورت شگفت‏انگيزى خود را به امام حسن عسكرى عليه السلام مى‏رساند. (3) عشق به صلح و عدالت، در درون هر كسى وجود دارد. همه از صلح و عدالت لذت مى‏برند و با تمام وجود، خواهان جهانى سرشار از صلح و عدالتند و بر همين اساس، همه اقوام و ملل، منتظر مصلح كلند. بررسى ديدگاه اديان آسمانى و بلكه همه مذاهب در مورد موعود و مصلح جهانى، بسيار قابل توجه است ولى مسلمانان كمتر به اين مهم توجه كرده‏اند. وقتى بشريت ‏به اين مهم توجه پيدا نمايد كه عقيده به ظهور يك نجات دهنده فوق العاده جهانى، يك عقيده مشترك دينى است كه از مصدر وحى سرچشمه گرفته و همه پيامبران بدان بشارت داده و همه ملل در انتظار او هستند، در اين صورت، مسلمانان بويژه شيعيان، به خيالبافى، عقايد خرافى و نظاير آن متهم نمى‏گردند. در اين گفتار، ديدگاه دين يهود - و نه همه اديان آسمانى - درباره انتظار موعود و مصلح كل، مورد توجه قرار مى‏گيرد كه مهمترين منبع، همان تورات و تلمود، شرح و تفسير قوانين يهود، خواهد بود. ناگفته نماند كه ما در صدد اثبات مهدى موعود با استدلال به بشارتهاى كتب قديم نيستيم و اصولا به آنها احتياج نداريم، بلكه با مطالعه ديدگاه يهود - و البته اديان آسمانى ديگر - در اين زمينه، روشن مى‏شود كه عقيده به انتظار موعود و نجات دهنده فوق العاده جهانى، يك عقيده مشترك دينى است. البته همان طور كه بيان شد، مهمترين منبع مورد استناد در اين مقاله، تورات و تلمود است؛ چه اين كه هدف ما بيان مساله انتظار موعود از ديدگاه يهود است. با اين حال، از استفاده از كتب ديگر غفلت نورزيده‏ايم.


يهود؛ هنوز انتظار


شور و التهاب انتظار موعود آخرالزمان، در تاريخ پر فراز و نشيب يهوديت و مسيحيت موج مى‏زند. يهوديان، در سراسر تاريخ محنت‏بار خود، هر گونه خوارى و شكنجه را به اين اميد بر خود هموار كرده‏اند كه روزى مسيحا بيايد و آنان را از گرداب ذلت، درد و رنج رهانده، فرمانرواى جهان گرداند. در عصر ما نيز كه يهوديان صهيونيست، خود بر پاى خاسته و با اشغال فلسطين، در صدد برآمده‏اند حقارت هميشگى قوم يهود را برافكنند، چيزى از تب و تاب انتظار موعود كاسته نشده است. درست است كه اقليتى ناچيز از يهوديان، بر اثر دلبستگى شديد به اميدهاى قديم، تشكيل دولت صهيونيستى را مخالف آرمان مسيحايى شمرده و پيوسته با آن مخالفت كرده‏اند، ولى سواد اعظم يهوديت، آن را از جان و دل پذيرفته و آن را رهگشاى عصر مسيحا دانسته‏اند. هم اكنون صهيونيست‏هاى اشغالگر فلسطين، علاوه بر دعاهاى مسيحايى مرسوم، در پايان مراسم سالگرد بنيانگذارى رژيم اسرائيل غاصب (پنجم ماه ايار عبرى)، پس از دميدن در شيپور عبادت، اينگونه دعا مى‏كنند: «اراده خداوند، خداى ما چنين باد كه به لطف او شاهد سپيده دم آزادى باشيم و نفخ صور مسيحا، گوش ما را نوازش دهد.» (4) در سراسر تاريخ بنى اسرائيل، كسانى به عنوان موعود يهود برخاستند و با گرد آوردن برخى افراد ساده لوح، بر مشكلات آنان افزودند. اما در اين ميان، حضرت عيسى، مسيح بن مريم عليهما السلام ظهور كرد و با داشتن شخصيتى بس والا و روحى الهى، دين بسيار بزرگى را بنياد نهاد و گروه بى‏شمارى را به ملكوت آسمان رهنمون شد. مسيحيت نيز، بر اساس انديشه انتظار پديد آمد و پس از رفتن حضرت عيسى مسيح عليه السلام پيوسته مسيحيان در سوز و گداز و شوق بازگشت دوباره وى، روزگار گذرانده‏اند. شوق و هيجان اميد به ظهور آن حضرت، هنگام نزديك شدن سال 1000 ميلادى ميان مسيحيان اوج گرفت. اكنون نيز در آستانه هزاره سوم ميلادى، چنين وضعى در جوامع مسيحى مشاهده مى‏شود.


نشانه‏هاى ظهور نزد يهود


يهود در كتابهاى خودشان علائم و نشانه‏هايى را براى مصلحى كه در انتظارش هستند، ذكر كرده‏اند كه در اين جا به چند نمونه آن اشاره مى‏كنيم:


1 - همه سبطهاى ده‏گانه اجتماع كنند و در مقابل حكومت واحد از بيت داوود، خاضع مى‏باشند. 2 - ياجوج و ماجوج شكست مى‏خورند. 3 - كوه زيتون شكاف بر مى‏دارد. 4 - وادى مصر خشك مى‏شود. 5 - آبهاى گوارا در اورشليم و از بيت‏المقدس بيرون مى‏آيد. 6 - ده نفر مرد از قوميتهاى مختلف دنيا به لباس يك يهودى مى‏چسبند و از او التماس مى‏كنند كه با او باشند؛ زيرا اينان شنيده‏اند كه خدا با يهود است. 7 - شرورهاى زمين نابود شوند؛ اينان نظرشان اين است كه مسيح عليه السلام نمى‏آيد، مگر بعد از آن كه بر دين بنى اسرائيل خروج كرده‏اند، از بين رفته باشند. به همين جهت، بر هر يهودى واجب است تا حد امكان كوشش كند كه با ساير امتها اشتراك نداشته باشند تا تمام قدرت و حكومت، فقط در اختيار يهود بماند. و قبل از آن كه يهود به طور نهايى بر بقيه امتها حاكم شود، بايد جنگ به پا شود و ثلث دنيا نابود گردد و يهود، هفت‏سال پى در پى بماند و سلاحهايى را كه بعد از پيروزى به دست آورده‏اند، بسوزانند. در چنين روزى است كه يهود به بالاترين مرحله ثروت و سرمايه‏دارى رسيده و همه اموال دنيا را مالك شده است و بزودى گنجهاى اينان، خانه‏هاى بزرگى را پر مى‏كند كه براى حمل كليدهاى اين خانه‏ها سيصد الاغ لازم است و اين زمانى است كه مردم دسته دسته به يهود داخل مى‏شوند و همگان از آن استقبال مى‏كنند. غير از مسيحى‏ها كه هلاك مى‏شوند؛ زيرا آنان از نسل شيطانند. (5) در تعاليم تلمود راجع به نشانه‏هاى ظهور مصلح يهود، چنين آمده است:


«بر هر يهودى واجب است كه كوشش كند تا حكومت دنيا را به دست‏بگيرد و بقيه امم، با كمال خوارى و ذلت قرار بگيرند و قبل از سلطه نهايى، بايد جنگى به پا شود و دو ثلث عالم از بين برود و يهود، هفت‏سال باقى مى‏ماند و سلاحهايى را كه به دست آورده‏اند، مى‏سوزاند و در اين هنگام، دندانهاى دشمنان بنى اسرائيل به اندازه 22 ذراع شده و از دهنها بيرون آمده است! زندگى يهود در اين دوره، در جنگ با ساير امم است و بزودى مسيح حقيقى مى‏آيد و شخص منتظر، به پيروزى مى‏رسد و مت‏يهود، به اوج سرمايه‏دارى و ثروت مى‏رسد؛ چون كه مالك تمام املاك دنيا مى‏شود؛ به طورى كه براى حمل كليدهاى گنجهاى آنان، حداقل سيصد الاغ لازم است.» (6) با توجه به مطالب ياد شده، روشن مى‏شود كه اصل ظهور منجى جهان در نزد پيروان دين يهود، ثابت و مسلم است. در عين حال، بغض و كينه آنان نسبت‏به همه اديان و مخصوصا مسيحيت قابل انكار نيست. از آرزوهاى يهود آن است كه از طريق ظهور موعود منتظر، بر همه بشريت مسلط شوند و همه ملل و اقوام دنيا، تسليم يهود و تحت استعمار آنان باشند. توجه به اين نكته ضرورى است كه مساله منجى جهانى، صبغه يهوديت‏يا نژاد يهودى ندارد.


جنگهاى مذهبى و نشانه‏هاى ظهور


در آغاز قرن هفدهم، نشانه‏هاى بيشترى براى نزديك بودن قطعى عصر مسيحايى مشاهده شد. چندين جنگ مصيبت‏ بار و شرم آور، ميان كاتوليكها و پروتستانها در اروپا در گرفت كه به نظر مى‏رسيد آنها دوران مصيبت ‏بار قبل از عصر مسيحا را محقق مى‏كنند و جنگهاى سى ساله، (1618 - 1648) اوج آنها بود. در آغاز، جنگى ميان شهرياران كاتوليك و پروتستان آلمان رخ داد و بتدريج، تمام قدرتهاى اروپا را درگير كرد و سرانجام، آشوب و در هم ريختگى در همه ممالك، بالا گرفت. گرچه در اين دوران خونين، يهوديان آزار ويژه‏اى نديدند و شايد برخى از مسيحيان به آنان توجه بيشترى كردند، ولى بسيارى از جوامع يهودى ويران شدند و بر اثر آشفتگى عمومى حاكم بر اروپا، برخى زيانهاى مادى براى آنان به بار آمد.


آزادى يهود و تقويت آرمان ظهور


در تاريخ يهود، هميشه وجود آشوبها و جنگهاى بزرگ، انديشه انتظار موعود را تقويت نكرده است، بلكه در مواردى كه با يهوديان خوش رفتارى شده و پستهاى مهم را اشغال كرده‏اند، اين آرمان تقويت‏شده است. جوليوس كرينستون در اين باره مى‏گويد: «يك امر شگفت‏آور اين كه همين آزادى و خوش رفتارى با يهوديان در بسيارى از كشورها و نيل آنان به مقامهاى بلندى در شوراهاى شهر و امور مالى و اقتصادى جهان از ديدگاه طبقه ديگرى از يهوديان، نشانه نزديك شدن عصر مسيحايى (عصر ظهور) تلقى شد. يهوديان ستم‏ديده اروپاى شرقى، طبعا براى رهايى سريع اشتياق داشتند و دعا مى‏كردند. پير و جوان، افسانه‏هاى مسيحا و شگفتى و شكوه آمدنش را مى‏گفتند. به دست آوردن حق شهروندى و امتيازات سياسى، در نظر آنان به اندازه بازگشت كامل دولت قديم تحت رهبرى مسيحاى آرمانى كه «مسح شده‏» خداست، اهميت نداشت. رنجهاى تبعيد، عرصه را بر ايشان تنگ كرده بود و براى رهايى خود از آن وضعيت نكبت‏بار، جز از طريق حوادث فوق طبيعى، چشم‏اندازى نداشتند. هنگامى كه اخبار درخشيدن بزرگان و سياستمداران يهود به اين جوامع رسيد (و غالبا به شكل مبالغه‏آميزى نقل مى‏شد كه قدرتهاى حاكم در اروپا به برادران ايشان علاقه نشان مى‏دهند)، مفاهيم بى روح يك مسيحا و يك عصر مسيحايى، شكل دقيقترى بر خود مى‏گرفت. انديشه رهايى از تنگناى موجود به وسيله جريان طبيعى به طور ناخودآگاه با اميد مبهم دوران مسيحايى در هم مى‏آميخت. آزادى يهوديان در كشورهاى اروپاى غربى، مقدار معينى از خود آگاهى و غرور ملى را در دلهاى يهوديان مشرق برانگيخت و معماران بعد، پايه‏هاى جنبش ملى بزرگ يهوديان يعنى؛ صهيونيسم را بر آن بنا كردند.» (7)


از نظر اين نويسنده، عده قليلى از يهوديان بر اين عقيده بودند كه با تشكيل رژيم اسرائيل در سرزمينهاى مقدس، زمينه‏ساز ظهور مسيح خواهند بود. از اين رو، احساسات يهوديان را براى سرزمين مقدس برانگيختند و ثروتمندان را براى ايجاد آباديهاى يهودينشين، تشويق كردند.


در مقابل، عده كثيرى از يهوديان، عقيده ياد شده را رد مى‏كردند و عقيده داشتند كه نجات، تنها از طريق دخالت مستقيم خدا به دست مى‏آيد، سرعت‏بخشيدن به دوران رهايى از طريق ايجاد مهاجرنشين‏هاى يهودى در فلسطين، نقض آشكار شريعت‏به شمار مى‏رود. (8) در اين ميان، نبايد از نقش استعمارگران در مساله فلسطين غفلت ورزيد. آمريكا، انگليس و ساير كشورهاى اروپايى، در تاسيس اين غده سرطانى در قلب كشورهاى اسلامى تلاش گسترده‏اى داشتند. اكنون نيز اين حمايتها، در ابعاد سياسى و اقتصادى و تبليغاتى ادامه دارد؛ براى مثال، آمريكا سالانه حدود چهار ميليارد دلار به صورت كمك بلا عوض در اختيار اين رژيم قرار مى‏دهد.


يهود؛ انتظار مسيح عليه السلام و محورهاى آن


از برخى تعاليم دين يهود روشن مى‏شود كه شخص منجى و موعود منتظر، كسى جز حضرت عيسى مسيح عليه السلام نيست و در واقع، اين عقيده، يكى از اشتراكات اين دين، با مسيحيت مى‏باشد. «توماس ميشل‏» در اين باره مى‏گويد: «تعاليم انبيا، در بر افروختن آتش شوق قيام مسيح در دلهاى قوم عهد عتيق (يهوديان) تاثير بسزايى داشت؛ خدا قوم خود را در حالت نكبت و ذلت‏باقى نخواهد گذاشت‏بلكه خود او كسى را مسح كرده، براى نجات مردم خواهد فرستاد (عنوان «مسيح‏» از اينجا مى‏آيد). از كتابهاى نبوت معلوم مى‏شود كه آرزوى آمدن مسيح بر گرد سه محور اساسى مى‏چرخيد كه البته اين محورهاى سه‏گانه به گونه‏اى مشخص از يكديگر جدا نشده‏اند:


محور اول: مسيح پسر داوود


برخى از انبيا، مانند حزقيال و ملاكى، اعلام داشتند كه خدا بزودى يك مسيح را از نسل داوود براى بازگرداندن شكوه بنى‏اسرائيل خواهد فرستاد. انتظار مى‏رود كه مسيح ياد شده، قوم خود را از دست‏ حاكمان مشرك رهايى بخشد و قدرت شريعت ‏خدا را براى گروه كوچكى كه در زمان تنگى، وفادار و مطيع فرمان خدا باقى خواهند ماند، بسط و اعتلا ارزانى كند. در اين سلطنت (يا ملكوت) جديد، عدالت و نيكى به مستمندان و پرستش درست و خالصانه خدا، حكمفرما خواهد بود. خدا نيز از طريق مسيح خويش، بر قوم خود حكومت ‏خواهد كرد.


برخى از انبيا مژده دادند كه اين سلطنت تنها براى يهود نيست، بلكه همه ملتهاى جهان از آن برخوردار خواهند شد.


محور دوم: بنده خدا


اشعياى نبى از «بنده خدا» كه خواهد آمد، سخن گفته است: وى به دور از هر قدرت نظامى و اقتصادى و هر شكوه ظاهرى و نفوذ كلمه خواهد آمد. همچنين او از روى ايمان و تسليم به اراده خدا، مخالف هر گونه شدت عمل، داراى صبر و بردبارى براى تحمل دردها و ستمها خواهد بود و با تحمل بار گناهان قوم، همچون وسيله‏اى براى نجات، عمل خواهد كرد.


محور سوم: پسر انسان


اين شخصيت پيچيده، در كتاب دانيال آمده است. آن كتاب، به شيوه ادبى مكاشفات نوشته شده و فهم شيوه مذكور بسيار دشوار است؛ زيرا اشكال و رموز پيچيده و ناآشنايى در آن وجود دارد. ادبيات مكاشفه، به دوره‏اى از تاريخ يهود تعلق دارد كه قوم، زير ستم بود و به همين دليل، آمال و آرزوهاى خود را در قالب اشارات و رموز بيان مى‏كرد.


نوشته‏هاى مكاشفه، از «روز خداوند» سخن مى‏گويد و اين كه خدا براى اصلاح مفاسد و اشرار و رهايى بخشيدن به كسانى كه بر ايمان خود استوار مانده‏اند، در جهان وارد عمل مى‏شود. به گفته ادبيات مكاشفه، به نشانه فرا رسيدن روز خداوند، «پسر انسان‏» از آسمان فرو خواهد آمد و ملكوت الهى را بر پا خواهد ساخت.» (9)


بحران پيش از ظهور از نظر يهود


از نظر يهود، دوران پيش از ظهور، همراه با ستم به قوم بنى اسرائيل خواهد بود. امتها در ستم كردن به بنى اسرائيل بر يكديگر سبقت ‏خواهند گرفت و هر گرفتارى تازه، چنان شديد خواهد بود كه گرفتاريهاى قبلى را از يادها خواهد برد.


گفته‏هاى يهود در اين باره، قدرى خرافه گونه است و بعضى از مطالب بيان شده، با افسانه‏هاى كتب قديم شباهت‏بيشترى دارد، هر چند اين مطالب مربوط به دوران پيش از ظهور، از كتاب مقدس يعنى تورات اخذ شده است.


جوليوس كرينستون مى‏گويد:


«پيش از آمدن مسيحا، يك ستون آتش در جهان ظاهر خواهد شد و چهل روز در برابر چشمان اقوام روى زمين، بر پا خواهد بود. آنگاه، مسيحاى پادشاه، براى حركت از مكانى در فردوس به نام «لانه گنجشك‏» فرمان خواهد يافت. او نخست در ايالت «جليل‏» ظاهر خواهد شد؛ زيرا جليل نخستين ناحيه‏اى بود كه به دست روميان ويران گرديد. يك ستاره تابان در آسمان ظاهر خواهد شد و هفت‏ستاره ديگر، آن را محاصره خواهند كرد. آنها به مدت هفتاد روز، روزى سه بار با آن ستاره تابان خواهند جنگيد و هر شب، بلعيده و هر صبح، بيرون افكنده خواهند شد. پس از هفتاد روز، آن ستاره از ميان خواهد رفت. مسيحا در ستون آتش مذكور پنهان خواهد شد و به دوازده ماه، نامرئى خواهد بود. سپس وى را به آسمان برده، تاج پادشاهى بر سر او خواهند گذاشت و تمام قدرت و شوكت‏يك پادشاه را به او عطا خواهند كرد. آنگاه، وى به زمين فرود خواهد آمد و ستون آتش، دوباره مرئى خواهد شد. مسيحا در سراسر عالم معروف خواهد گرديد و ملتها، همراه با بسيارى از يهوديان بى ايمان، با او به جنگ برخواهند خاست. سپس در سال 73 از ششمين هزاره آفرينش جهان (1313 ميلادى)، تمام اقوام در رم گرد خواهند آمد و خدا بر آنان باران آتش، تگرگ و سنگ فرو خواهد ريخت و ايشان به استثناى پادشاهانى [؟] كه به رم نيامده‏اند، هلاك خواهند شد. اين پادشاهان نيز خواهند خواست‏با مسيحا جنگ كنند و [فرزندان] اسماعيل در محاصره كردن اورشليم به آنان خواهند پيوست. اما «او كه بر آسمان نشسته است، مى‏خندد.» بسيارى در پرستش خدا با يهوديان همراه خواهند شد و بدينگونه، خلقت تازه‏اى خواهند يافت؛ زيرا خدا ارواح تازه‏اى براى بازماندگان ايجاد خواهد كرد و آنان را براى ورود به هزاره هفتم آماده خواهد ساخت.» (10)


كيفيت ظهور مصلح يهود


همان طور كه گذشت، يكى از اعتقادات يهود، ظهور مصلح در آخرالزمان است. اوست كه اخلاق فاسد مردم را تطهير كرده و اصلاح مى‏نمايد. يهود منتظرند كه قائمى از اولاد داوود پيغمبر عليه السلام ظهور كند؛ به طورى كه اگر لبهايش به دعا حركت كند، تمام امتها نابود شوند و اين موعود منتظر، به گمان يهود، همان مسيح است كه وعده او به يهود داده شده است. (11) همچنين، در باب كيفيت ظهور مصلح يهود، در تعاليم اين دين، از قول يكى از پيامبرانشان به نام اشعيا چنين آمده است: «بزودى كسى از اصل و نسب ابى داوود خروج، و روح رب بر او حلول مى‏كند و روح حكمت و فهم و قدرت و معرفت‏خوف رب بر او حاكم مى‏باشد. او به نفع بيچارگان، حكم به عدل مى‏كند و بر آنان انصاف مى‏نمايد و منافق را نابود مى‏كند و امنيت و آرامش برقرار خواهد كرد؛ به طورى كه همه براحتى و در كنار هم زندگى مى‏كنند.» (12)


فراوانى نعمت، بعد از ظهور مصلح يهود


يهود معتقد است كه بعد از ظهور مصلح، نعمتهاى گسترده، همه جاى زمين را مى‏گيرد و حيات و زندگى مردم، قرنها طول مى‏كشد؛ به طورى كه قد يك مرد به مقدار دويست ذراع مى‏شود. نيز معتقدند زمين اسرائيل بزودى نان و قماش مى‏روياند و بوته گندم، مانند درخت‏خرما در لبنان بلند مى‏شود و بزودى هوا را مى‏وزاند تا آن را آرد خوب و نرم قرار دهد.


و نيز زمين اسرائيل «فطير» مى‏دهد و هر دانه‏اى هزار دانه بار مى‏آورد و شراب، فراوان مى‏شود و بوته انگور، حاصل زياد مى‏آورد و ساختمان اورشليم به اندازه سه ميل ارتفاع پيدا مى‏كند و دربهاى آن از لؤلؤ و سنگهاى اصيل است كه هر ضلع آنها سى ذراع مى‏باشد. فقر از بين مى‏رود و مردم تندرست مى‏شوند و به فضيلت گرايش پيدا مى‏كنند و عدالت و صداقت و صلح، حاكم مى‏گردد و اين زمان است كه يهود بر تمام دنيا مسلط مى‏شود و همه امتها براى آن مسيح، تسليم مى‏شوند و هر فرد يهودى، 2800 نوكر دارد كه او را خدمت كنند! (13)


نگاهى به تورات


در ارتباط با جهان آينده، به برخى از آيات تورات استناد شده است. از مجموع اين عبارات، اين نكته استفاده مى‏شود كه از نظر يهود، جنگها و سختيهاى فراوانى فرا روى بشر است. عده‏اى رستگار و عده بيشترى بدبخت و نابود مى‏گردند. اگر چه مشكلات و دشواريهاى فراوانى براى قوم يهود و پيروان حقيقى اين آيين وجود دارد، اما در نهايت، رستگارى و نجات در انحصار يهوديان خواهد بود. در تورات مى‏خوانيم:


«و در آن زمان ميكائيل، امير عظيمى كه براى پسران تو ايستاده است، خواهد برخاست و چنان زمان تنگى خواهد شد كه از حينى كه امتى به وجود آمده است تا امروز، نبوده و در آن زمان هر يك از قوم تو كه در دفتر مكتوب يافت‏شود، رستگار خواهد شد و بسيارى از آنانى كه در خاك زمين خوابيده‏اند بيدار خواهند شد، اما اينان به جهت‏حيات جاودانى و آنان به جهت‏خجالت و حقارت جاودانى.» (14) و در جاى ديگر از تورات، مى‏خوانيم:


«اى امتى كه حيا نداريد! فراهم آييد و جمع شويد، قبل از آن كه حكم نتاج بياوريد و آن روز مثل كاه بگذرد، قبل از آن كه حدت خشم خداوند بر شما وارد آيد، قبل از آن كه روز خشم خداوند بر شما برسد. اى جميع حليمان زمين كه احكام او را به جا مى‏آوريد! عدالت را بطلبيد و تواضع را بجوييد، شايد كه در روز خشم خداوند مستور شويد؛ زيرا كه غزه متروك مى‏شود و اشقلون ويران مى‏گردد و اهل اشدود را در وقت ظهر اخراج مى‏نمايند و عقرون از ريشه كنده مى‏شود. واى بر امت كريتيان كه بر ساحل دريا ساكنند. اى كنعان، اى زمين فلسطينيان! كلام خداوند به ضد شماست و من تو را چنان هلاك مى‏كنم كه كسى در تو ساكن نخواهد بود... و ساحل دريا براى بقيه خاندان يهودا خواهد بود تا در آن بچرند.» (15) در دنياى آينده و در زمان موعود منتظر، نعمتهاى فراوانى روى زمين به وجود خواهد آمد؛ چيزى كه قبلا سابقه نداشته است. البته همان طور كه قبلا بيان گرديد، از نظر يهود، اين نعمتها فقط براى پيروان يهود خواهد بود. «و بار ديگر آفتاب در روز، نور تو نخواهد بود و ماه با درخشندگى براى تو نخواهد تابيد؛ زيرا كه يهوه نور جاودانى تو و خدايت زيبايى تو خواهد بود.» (16) «و واقع خواهد شد كه هر ذى‏حيات جنبنده‏اى در هر جايى كه آن نهر داخل شود، زنده خواهد گشت (شفا خواهد يافت)». (17) در آن زمان، درختان وادار مى‏شوند تا هر ماه ميوه آورند و انسان از آن ميوه‏ها مى‏خورد و شفا مى‏يابد: «و بر كنار نهر به اين طرف و آن طرف، هر قسم درخت‏خوراكى خواهد روييد كه برگهاى آن پژمرده نشود و ميوه‏هاى آنها لاينقطع خواهد بود و هر ماه ميوه تازه خواهد آورد؛ زيرا كه آبش از مقدس جارى مى‏شود و ميوه آنها براى خوراك و برگهاى آنها به جهت علاج خواهد بود.» (18) همچنين در آن زمان، صلح جاويدان در سراسر طبيعت‏حكمفرما خواهد شد: «گرگ با بره سكونت‏خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابيد و گوساله و شير و گاو پروار با هم (خواهند زيست) و طفل كوچك آنها را خواهد راند و گاو بر خرس خواهد چريد و بچه‏هاى آنها با هم خواهند خوابيد و شير مثل گاو، كاه خواهد خورد و طفل شيرخواره بر سوراخ مار بازى خواهد كرد و كودك از شير باز داشته شده، دست‏خود را بر لانه افعى خواهد گذاشت.» (19) از نظر تورات، دورانى از صلح پايدار و بى زوال و شادمانى و خرسندى پديد خواهد آمد. در جهان كنونى، انسان بنايى را مى‏سازد و ديگرى آن را فرسوده مى‏كند. كسى نهالى را مى‏نشاند و ديگرى ميوه آن را مى‏خورد، اما در مورد جهان آينده، چنين مى‏خوانيم: «آنها بنا نخواهند كرد تا ديگرى در آن ساكن شود و (درخت) غرس نخواهد كرد تا ديگرى (ميوه آن را) بخورد... زحمت‏بيهوده نخواهند كشيد و اولاد به جهت وحشت و اضطراب به دنيا نخواهند آورد.» (20)



سايت باشگاه انديشه


/ 1