حقــوق اسلامــي
نويسنده: ميترا ضرابيحقـــوق
يكي از بزرگترين معضلات جوامع كنوني، فاصله بسيار زياد بين طبقات محروم و غني جامعه است. اين فاصلهها در نهايت، باعث بروز بسياري از انحرافات و كجرويهاي اجتماعي و فردي ميشود. در اين مقاله كه برگرفته از كتاب "حقوق و قانون در برابر غول فقر" تأليف نگارنده است، تشكيل جوامع، به وجود آمدن فقر در جوامع مختلف، انواع فقر و تأثير آن در بزهكاري بررسي ميشود.چگونگي ايجاد جامعه
ما انسانها آخرين حيوانات اجتماعي هستيم.(يان رابرتسون) جامعه محدودهاي است از تشكل مردمي ساعي با سنتها و باورهاي هماهنگ و قايل به تعاون عمومي جهت تحقق نظم اجتماعي، براي رسيدن به هدفها و سياستهاي مشترك.بنابراين اگر انسان در بين جمع و اجتماع نباشد، چگونه ميتواند گناه كند، اخلال ايجاد كند و مجازات شود؟ چگونه ميتواند عادل باشد يا ظالم، مجرم باشد يا صالح... اگر هيچ كس در جامعه كوچك انسان نبود كه در قياس با او و اعمال او، اين واژهها معنا يابد، چگونه ميتوانستيم حق و ناحق را تشخيص دهيم؟ در ابتدا بايد دانست جامعه چگونه به وجود ميآيد و چه عواملي باعث بروز فقر و جرم ميگردد، تا بتوان درباره رابطه اين دو عنصر اظهار نظر كرد.رابرتسون عقيده دارد كه وجود شرايط خاص و متعدد منجر به ايجاد يك جامعه ميشود، مثل قلمرو مشترك، حكومت يا اقتدار سياسي يكسان و فرهنگ مشترك مردم كه باعث تجمع آنها در سرزميني خاص ميشود.1عواملي چون اجتماعي بودن فطري انسان، نيازهاي جنسي، ميل به انتخاب زوج و تشكيل خانواده، ترس، دفاع جمعي، همكاري و تعاون در ايجاد جامعه مؤثر هستند و بحق نيز همگي، بسته به نوع زمانه، نقش زيادي در تشكيل جوامع داشتهاند.به نظر اتوكلاينبرگ2 مهمترين عامل در تشكيل جامعه زور است؛ زوري كه منشأ تأثير آن غريزه بشر ميباشد. به هر حال اگر چه مجرد اين الفاظ براي ذكر عامل مؤثر در ايجاد جامعه افاقه نميكند، ميتوان با يك جمع بندي، نقش تمام اين عوامل را بسته به ميزان تأثيرشان، مؤثر در ايجاد جامعه دانست.جامعه داراي مفهوم ايستايي نيست و در زمانهاي خاص، شاهد انواع مختلف از جامعه در تاريخ بودهايم. در جوامعي مثل جوامع شكاري3 كه از اولين جامعههاي بشري است، برخي قوانين فوقالعاده ابتدايي ديده ميشود كه افراد فقط هنگام شكار و گردآوري خوراك به آنها پايبند بودند.در جوامعي مثل جوامع شباني4 به علت بزرگتر شدن جامعه و افزايش جمعيت، وجود قانون ضروريتر مينمايد؛ علاوه براين، رد پاي دو عنصر ثروت و قدرت اجتماعي نيز كم كم از اين زمان در جامعه ديده ميشود،چرا كه شبانان، مازاد محصولات خود را به كالاهايي از قبيل شراب ، اسلحه ، طلا و... تبديل ميكردند. بنابراين بعضي از افراد، پايگاه قدرتمندتري نسبت به افراد ديگر بهدست آوردند. و به اين صورت قانون براي تعديل اين واقعيات لازم شمرده ميشد.جامعه كشاورزي 5 نسبتا بزرگتر از جوامع پيشين است و توانسته مفاهيم تفاوت طبقاتي، ثروت و قدرت طبقات ثروتمندتر كشاورز را نشان دهد، چرا كه در اين جامعه، شهرنشيني بيشتر توسعه يافته است در نتيجه اختلاف بين طبقات غني كه از زمينداران بزرگ هستند و طبقات رعيت كه زندگيشان آنها وابسته به اراده طبقه غني است، بيشتر ميشود. در اين نوع جامعه، فقر بيشتر محسوس است، چرا كه خانوادههاي رعيت هرچه ميكوشند، همان مقدار كم را به دست ميآورند ولي خانوادههاي غني حتي اگر نكوشند بيشتر از گذشته به دست ميآورند در نتيجه ارتكاب جرم هم "طبقهاي" ميشود و هر طبقه جرايم مخصوص به خود را مرتكب ميشود.بعد از جوامع كشاورزي به جوامع صنعتي6 و فراصنعتي7 برميخوريم. در اين نوع جوامع، مفهوم جرم و بزه عوض ميشود بطوري كه كاملاً با مفهوم جرم و بزه در جوامع پيشين تفاوت دارد. مثلاً اگر بيحجابي زن در جوامع شباني يا كشاورزي به منزله پايان زندگي او تلقي ميشود، در جوامع صنعتي و فرا صنعتي به عنوان يك ارزش و چه بسا به عنوان وسيلهاي براي زندگي آسانتر و اشتغال آسانتر زنان به شمار ميآيد. بنابراين ميبينيد كه چقدر ابعاد اين مفاهيم در دو جامعه متفاوت از يكديگر دور ميشوند. از آنجا كه عنصر خانواده در جوامع صنعتي از گسترده به هستهاي مبدل ميشود، فرزندان از خانواده دور شده، براحتي مرتكب جرم ميشوند؛از جمله بارها ديده يا شنيدهايد كه كار جوانان در كارخانههاي خارج از شهر باعث فجايع غير قابل جبراني شده است.از خصوصيات جرم در اين نوع جوامع اين است كه جرم از حالت طبقهاي به حالت عمومي تبديل ميشود؛ چرا كه جامعه صنعتي و فراصنعتي باعث ميشود كه طبقات شغلي جامعه كم كم برابر شوند. اكثر طبقات جامعه صنعتي تبديل ميشوند به صنف كارگر يا مهندس يا... بنابراين جرايم خاص مربوط به طبقات غني يا فقير به جرايم خاص يك صنف مخصوص تبديل ميشود.بنابراين در هر جامعهاي، فقر به گونهاي معني ميشود كه گاه با مفهوم فقر در جامعهاي ديگر كاملاً متفاوت است. ولي به هر حال بنا به مقتضيات جامعه و گونه معيشتي جامعه، فقر و تبعات آن مشخص ميشود.فقــر
واژه pauvre (فقر) از ريشه لاتين ميآيد كه با يونانيpenes (فقير) و penia (فقر) قرابت داشته و با Peina (گرسنه) هم خانواده و با واژه ponos (درد) و واژه poine (مكافات، مجازات) نيز همخانواده است ولي خويشاوندي دورتري دارد. پاول مارك هنري به نسبي بودن دو مفهوم قدرت و توانگري چنين اشاره كرده است كه فقر و ثروت دو واژه كاملاً نسبي و متغير هستند و در هر جامعه، معناي خاص خود را دارند. زيباترين نكتهاي كه مارك هنري در كتابش مطرح ميكند اين است كه انسان فقير از زاويه آنچه هست مورد توجه و بررسي قرار نگرفته بلكه از زاويه آنچه نيست(انساني توانگر) بررسي شده است. وي همچنين از روش تعميم دادن معيار زندگي صنعتي ثروتمند غربي براي محك زدن زندگي ديگر ممالك، جهت تشخيص ثروتمند بودن يا فقير بودن انتقاد ميكند.8يان رابرتسون تقسيمبندي خوبي راجع به تعريف فقر دارد كه عبارت از محروميت نسبي و محروميت مطلق است. همانطور كه آمار و شواهد نشان ميدهد، بيشتر افراد فقير جهان، تحت شمول محروميت نسبي قرار دارند و براي افراد فقيــر مطلق، ميتوان بعضي نقاط آفريقا و آمريكاي لاتين را مثال زد. در مجموع، تعداد افرادي كه بتوانند حداقل درآمد را در جامعه داشته باشند نسبت به افرادي كه اصلاً نميتوانند نيازهاي اساسي زندگيشان را هم تأمين كنند در اكثريت هستند.9انواع فقر:
عبارت است از فقر مادي و فقر معنوي. فقر مادي شامل نارساييها و ناتوانيهاي اقتصادي و مالي است و فقر معنوي عبارت است از فقر عاطفي، فقر ايمان، فقر فرهنگي و فقر آزادي.از آنجا كه فقر معنوي در فراهم آوردن زمينههاي ارتكاب جرم و بزه بسيار مؤثر ميباشد، به توضيح انواع آن ميپردازيم:فقر عاطفي: شامل كمبودهاي ناشي از عدم رسيدگي والدين، عدم ارضاي عاطفي، برتري دادن فرزندي بر فرزند ديگر توسط والدين، تنهايي بيش از اندازه، عدم تخليه روحي، سركوبي شخصيت فرد توسط ديگران و عدم تشويق و تحسين او و غيره كه همگي باعث ايجاد تشويشهايي در شخص ميشود. اين تشويشها و كمبودها و به قول روانشناسان چالهها و حفرههاي رواني، شخص را به سمت تخليه ناگهاني يا توسل به مواد مخدر براي از خود بيخود شدن يا جنون جنسي و فساد اخلاقي و... ميكشاند كه هر يك در ذهن مجرم مكانيزمهاي دفاعي قلمداد ميشوند. مكانيزمهاي دفاعي براي مطرح كردن خويشتن، جلب توجه و خلاص شدن از دنياي تاريك و تنهاي خود، بيخبر از اين كه جهنمي ديگر در انتظار است.فقر ايمان: ايمان سازنده اولين تكاليف انسان و آخرين روزنه نجات از چنگال هيولاي نفس است. ايمان سدي در مقابل ارتكاب جرم است. حتي كوچكترين روزنههاي نور ايمان در ظلمات قلب يك جاني، ميتواند عامل مهمي در تكان اراده و تعويض نقشه شوم او باشد. واي به روزي كه اين آخرين روزنهها نيز بسته شوند. اين همان لحظهاي است كه انسان سريعتر از هر زمان ديگر، آماده گناه ميشود. طبق آمار و شواهد، ميزان خودكشي، اعتياد سرقت، قتلهاي وحشيانه و... بين افراد الكلي، پوچگرا و بيهدف بسيار بالاست. بنابراين ميتوان اين گونه نتيجهگيري كرد كه بيايماني از اصليترين عوامل كشش انسان به وادي فساد و گناه ميتواند باشد.فقر آزادي: بشر هميشه آزاديخواه بوده در حالي كه فرياد اين مطلوب را در گلوي خود محبوس كرده است. جغرافياي استعمار، حق تفكر انسان را نيز در حيطه محدود خود، حبس ميكرد. آزادي بيان و ابراز عقيده در چهارچوب يك بت، سمبل و ايدهآل، جالب به نظر ميرسيد ولي در حيطه عمل غالبا ناياب و دست نيافتني بود. انسان مادامي كه در حبس يا حتي تحت كنترل ديگري باشد، يعني بداند كه كسي مراقب اوست و افكار او را كنترل ميكند، عكس العمل منفي و گاه بزهكارانه براي دفع اين عامل خارجي، از خود نشان ميدهد. انسان همواره در مقابل حصر و اسارت، واكنش منفي از خود نشان ميدهد و گاهي اين واكنش، داراي اثر فراگيري همچون اعتصاب همگاني و يا تظاهرات دسته جمعي ميشود. مجرمان سياسي بيشتر از ساير متهمان و مجرمان، در اين حيطه، سير و در مقابل عدم وجود آزادي در جوامع ديكتاتوري مقاومت ميكنند و خود را در جامعه ملقب به القاب كجرو و ناهنجار سازند.فقر فرهنگي: منظور از لفظ فرهنگ در اينجا، ميراث مشترك بين نسلهاي گذشته و امروزي نيست؛ بلكه آن مطلوبها و ارزشها و هنجارهاي رفتاري است كه هر فرد بايد در مدت زندگي خود، آنها را حفظ و رعايت كند، چرا كه اگر روزي در خصوص ارزشهاي رفتاريش خلائي در خويشتن احساس كرد، در صدد جبران آن و جايگزيني كمبودها با عناصر كاذب برميآيد. فقر فرهنگي بيشتر در زمينه جرايمي مورد نظر و اهميت قرار ميگيرد كه هرچند از يك يا چند فرد سرزده باشد ولي بر روحيه كل اجتماع اثر ميگذارد؛ مثل پديده مهاجرت از روستا و عدم آشنايي با فرهنگ شهرنشيني و در نتيجه وقوع جرايم و جنايتهاي وحشيانه در سطح شهر كه بر روحيه و اذهان مردم تأثير منفي و رعب و وحشتي عميق بر جاي ميگذارند. وجود اختلافات شديد فرهنگي بين گروهها و قبايل مختلف مخصوصا در شهر و روستا، و مهاجرت و فرار روستاييان از روستاها به شهر، ميتواند خطرات بزرگ و تأثيرات منفي و ريشهداري در شهر بيافريند. به هر حال فقر فرهنگي به همان اندازه فقر عاطفي زمينه ساز ارتكاب جرم و بزه است؛ با اين تفاوت كه فقر فرهنگي بيشتر جامعه را متضرّر ميكند ولي در فقر عاطفي بيشتر، افراد مورد هدف قرار ميگيرند. وقتي از شعر يك "حافظ قرآن " صحبت ميشود، تأثير قرآن را مخصوصا بايد در نظر داشت. در هر حال تأثير قرآن، كه حافظ، آنهمه بدان مديون است، در شعر او قطعي است. البته اشاره به بعضي قصههاي قرآني و ذكر پارهاي تعبيرات قرآن كه در كلام حافظ است نشانهاي است از اين آشنايي با قرآن.10در شعر حافظ مواردي هست كه حكايت از تعمق او در قرآن دارد. مثلاً وقتي براي دفع رقيب ـ يك رقيب ديو سيرت ـ به خدا پناه ميبرد جهت راندن او، همان چيزي به خاطرش ميآيد كه در قرآن آمده است براي رجم شيطان: "شهاب ثاقب". اين موردي است كه نفوذ عميق قرآن را در ذهن او ميرساند جاي ديگر وقتي ميخواهد خود را از اندوه و تأسفي كه به سبب طعن حسود بر وي دست ميدهد تسلي دهد با خود ميگويد: "غمنـاك نبايد بود از طعن حسود اي دل" و بلافاصله براي آنكه خويشتن را خرسند كند به ياد آيه قرآن «عسي أن تكرهوا شيئا و هو خير لكم»؛11 و از اين رو ميافزايد:"شايد كه چو وابيني خير تو در اين باشد."يك جا وقتي ميبيند از خلق شكايتها دارد و حكايتها، يك لحظه به فكر فرو ميرود و براي آنكه خود را دايم از خلق شاكي و ناراضي نبيند، با تمسك به آيه «و ما رميت اذ رميت و لكنّ الله رمي»12؛ به خويشتن خطاب ميكند كه:
گر رنج پيشت آيد و گر راحت اي حكيم
نسبت مكن به غير كه اينها خدا كند
نسبت مكن به غير كه اينها خدا كند
نسبت مكن به غير كه اينها خدا كند
1) رابرتسون ـ يان: درآمدي بر جامعه، ترجمه حسين بهروان، ص 89
1) Hunting and gathering socity
2) محسني ـ منوچهر: مقدمات جامعهشناسي، ص72
2) Pastoral society
3) pastoral society
3) هنري ـ پاول مارك: فقر، پيشرفت و توسعه،انتشارات وزارت امور خارجه، ص 80
4) Industrial society
4) رابرتسونـ يان: همان منبع، ص236ـ238
5) زرينكوب ـ غلامحسين: از كوچه رندان، مؤسسه انتشارات اميركبير، چاپ چهارم، ص58
5) post Industrial society
6) بقره، 216
7) انفال، 17