صبح مظفر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صبح مظفر - نسخه متنی

احمدحسین انزابی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

صبح مظفّر

احمدحسين انزابى

قال رسولُ اللّه: «يا فاطمة والّذى بعثنى بالحقِّ انّ منهما (الحسن والحسين) مهدى هذه الاّمة اذا صارت الدّنيا هرجاً و مرجاً وتظاهرت الفتن و تقطعت السّبل فاغار بعضُهم على بعض فلاكبير يرحم صغيراً ولاصغير يوقركبيراً، يبعث اللّه عند ذلك منهما من يفتح حصون الظّلالة وقلوباً غلفاً، يقوم بالدّينفى آخر الزّمان كما قمت به فى اول الزمان ويملأ الدّنيا عدلا كما ملئت جورا».

حافظ گنجى، به نقل از نهج الولايةاستاد حسن زاده آملى، صفحه 97

توجّه : به خاطر ويژگى تحليلى مقاله، تنها تفاسير موردنظر و مأخذ قرار گرفته شده اند.

آن چه در اين مقاله بدانها اشارترفته است:

1.مبانى فكرى عقيدتى

2.نظام جهان بر توحيد ذات بارى استوار است

3.زمين جاى گاه خليفه الهى است

4.رسول اكرم مرآت كامله حق اند

5.اهل بيت مجارى فيض خدايند

6.عترت، عِدل قرآن است

7.كمال انسان در آن كه، مظهر اسماى حُسنا باشد.

8.خلفاى الهى شاهد معارف آسمانى اند.

9.حضرت ولى عصر مظهر اعلا و تامّه ى كمالات علمى و عملى است.

10.حكومت اسلامى جارى خلافت الهى است.

11.خلافت انسان و ايجاد مدينه فاضله دو هدف حكومت است.

12.اصالت در اهداف، از آنِ خلافت الهى است.

13.نظريّه ى علم اخلاق در حتميّت اتّحاد قُوا

14.ملكه ى عدالت، حافظِ شايستگى هاست

15.كلام مولا از چسانى عدل

16.جامعه ى عادل، جامعه اى مَختار است

17.عدالت جوهره ى ذات اجتماع

18.عدالت امرى معروف

19.عدالت جمعى ناشى از تخلّق به أسماى الهى است

20.عدالت وسيله ىِ حُصولِ تقوى

21.جامعه نيازمند حاكميّت هاى فضايل و حكومت نيكان

22.فطرت فراخوان به عدل دارد

23.اعتدال قوا تحت إشراف عدالت

24.اقتضاها و حفظ معارف

25.جامعه موعود مفتخر به شكوه توحيد ومزينّ به زيبايى هاى جمال و جلال.

اعوذ باللّه من الشّيطانِ الرجيم

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

سلامُ اللّه الكامل التّام وصلواته الدّائمة وبركاته القائمة على حجّةاللّه و وَليّه وخليفته صاحبِ الزمان و ناشِرالعدل فى الطّولِ والعرضِ

مفاتيح الجنان

دعا و استغاثه به حضرت ـ ص 215.

به عنوان پيش گفتار بحث، به چندنكته اشاره اى داريم كه مبناى فكرى و پايه ومايه ى تفكّرمان در اين مقاله است:

وعده ى الهى و نويد رسول گرامى كه بيان از وراثت صالحان بر زمين با ولات و رهبرى امام مهدى هادى، سلام اللّه عليه دارد قطعى و حتمى است.

به شهادت جوامع روايى فريقين، نصّبه امامت اين حضرت (آن كه از اهل بيت رسول خداست) از بنىّ خاتم و اوصياىِ حضرت وى متواتراست.

غرض از ظهور و بعثتِ خلفِ صالح تشكيل حكومت و پر كردن زمين از عدل و داد است هر چند كه از ستم و جور مملّو شده باشد.

امام موعود انسان كاملى است كه حائز ميراث خاتم به نحو اتمّ است.

حضرت بقيّة اللّه قائم آل محمّد صلوات اللّه عليهم، حائز درجه ىنبوّت نيست ولكن واجد اسماى كماليّه ى كلمات كامله ى الهى مى باشد.

بقيّة اللّه و تتمّة النبوّة، مهدى موعود ملقب است به العدل و القسط و الصبح والشفق.

جهان موجود چنان نيست كه بر اساس تصادف. گاهى توحيد و گاه طغيان و شرك حاكم برآن باشد و يا گاه انبيا و گاه فراعنه زمامدارمردم باشند تا توحيد و نبوّت همانند شرك وتنبّى، بدون اصالت باشد بلكه چيزى در جهان جزحق حكومت مى كند و در جهان هستى تنهاوحدانيّت خدا و ربوبيّت ربّ العالمين حاكماست.

گاهى شرك در كنار توحيد به عنوان علف هرزه سبز مى شود كه بايد آن را وجين كرده و از ريشه، بيرون كشيد، در قرآن خداى سبحان به عنوان باغبان بشرى معرفى شدوَاللّهُ انبتَكُم منَ الاَْرْضِ نَباتاً وزمين به عنوان جايگاه خليفه ى الهى شناخته شد كه انسان خليفه ى خدا در زمين است و اصلِ خلافت مانند درخت پرثمرى است كه هر لحظه ميوه مى دهد و به تعبيرقرآن مجيد، كلمه باقيه است، كه پيوسته باقى است و انبيا و نسل آنان كه فرزندان پاك و عادل و معصوم باشند پايدارند و آن چه ماندنى است سودمند است: بَقيّةُ اللّهِ خيرٌ لكُم اِنْ كُنتُم مؤمنين.

بنابراين چنين نيست كه در جهان گاهى تكاثر ثروت حكومت كند و گاه كوثرمعنويّت، بلكه حكومتِ پايدار حكومت معنويّتاست و حكومت ثروت و زور و مانند آن همچون علف هاى هرزه متزلزل است و بايد آنها را ريشه كن ساخت واگر دوباره از گوشه اى ديگر علفى هرزهروئيده شود كه به دستور باغبان نظام بشرى،مردان الهى قيام كرده، آنها را قلع و قمع مى كنند.

و آنان كه با ارتباط معنوى، بايكديگر مربوط اند اولويت دارند و اينان فرزندان رسولانند و كسانى كه هم فرزند ظاهرىپيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) بودند و هم فرزند معنوى او، طوبى لَهُم و حُسن مَأب.

در اين بين، خداى سبحان، اين مقامرا به پيامبر خاتم صلوات اللّه عليه و آله داده، يعنى رسول اكرم مرآت كامله ىحق و مظهر كامل خدا است و همه ىاسماى حُسنا در او ظهور مى كند.

اهل بيت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) نيز در رفع حوائج انسان وسيله ى الهى و مجارى فيض حقند.

از سويى، خداى سبحان در نظام تشريعى، قرآن كريم و وجود مبارك پيامبر را اصل دانسته و ايمان به اين دو را واجب كرد و به عنوان دو امر هماهنگ و متلازم بين انسان ها قرار داد و به جوامع بشرى عطا فرمود و پيامبراسلام فرمود: قرآن و عترت يادگار من است كه درحقيقت، عترت جانشين پيغمبرست، و چون عترتعدلِ قرآن است و آن چه عدلِ قرآن است ولايت استگاهى به صورت رسول ظهور مى كند، گاهى به صورت ائمّه، كه مشترك است بين چهارده معصوم عليهم السّلام، كه يكى پس از ديگرى وارث شخصيّت حقوقى ولايت و قرآن كريم خواهند بود تاهمه ى تشنگانِ بشرى را به حوضِ كوثر برسانند.

يعنى، همان طور كه قرآن راه الهى است مودّت اهل بيت نيز سبيل اللّه است و اينهايند راه و ميزان قِسط.

اين است كه امّت خاتم به بركت هدايتقرآن در پرتو ولايت اهل بيت، كمال انسانيشحتمى گشته و مظاهر نيك در وى متجلّى مى گردد،الهى شده مقرّب درگاه و محضر خدا مى شود چونكه كمال انسان در اين است كه مظهر اسماىِ حسناىِ خداوند باشد زيرا كمال مطلق از آنِ خداست.

و چون عصاره ى اسماى الهى علم و قدرت است و حيات هماهنگ كننده ى اين دو، بنابراين هر اندازه انسانِ صالحِ سالك از خودخواهى برهد و از غير خداوند منقطع گردد، به همان نسبت كمالات اسماى حُسناى خدادر او ظاهر مى گردد و در نتيجه علم خداونددر معارف علمى او تجلّى مى يابد و اقتدارالهى در معركه هاى عملى او ظاهر مى گرددو بالاخره حيات نامحدود الهى به اندازه سعه ى وجودى انسان متعبّد و منقطع از غير خداوند دروى تبلور مى يابد.

چون، اين همه را سلسله ىولايت عظماىِ الهى متعهّد و متضمن اندمظاهر تام اسما در جامعه ى انسانى، انبياى عظام و ائمّه ىهُداة مهدييّن اند سلام اللّه عليهم، كه احدى از افراد عادى را ياراى همتايى آن ذوات نورانى نيست.

اين جامعيّت در خلفاى الهى سبب مى شودكه آنان معارف دينى را با شهود تامّ يا برهانمتقن مى بينند و مى نگرند و احكام و حكمآن را در معركه هاى عملى با صلابت اجرا مى نمايندتا آيه مباركه خذوا ما آتيناكم بقوّة راكاملاً امتثال كرده باشندو ولايت الهى را به مقصد رسانده.

البتّه مجموعه ى همه ى كمالات علمى و عملى به نحو او فر و اَعلى واتمّو به نحو اصالت در وجود مبارك حضرت ولى عصر(ارواحنا لِترابِ مقدمه فداء) حاصل است.

به عبارت ديگر، لازمه ى خلافت الهى آن است كه انسان كامل يعنى خليفة اللّه همه ى كمال هاى الهى را به اندازه ى سعه ى هستى خود فراهم نمايد و در همه ى كمالهاى وجود، مظهر خداوند سُبحان قرار گيرد يعنى، براى جريان خلافت الهى و ظهور كامل وتمام اين حقيقت ربوبى است كه حكومت الهى بر پامى گردد كه مهم ترين هدف از تشكيل آن دوچيز بايد بوده باشد:

اوّل اين كه، انسان ها را به خليفة اللّه شدن راهنمايى نموده و مقدّمات سير و سلوك آن را فراهم كند. دوم اين كه كشوراسلامى را مدينه ى فاضله سازد و مبادى تمدّن راستين را مهيا نموده و اصول حاكم بر روابط داخلى و خارجى راتبيين نمايد و چون اصالت در بين اين دو ركن، ازآنِ خلافت الهى است مدينه ىفاضله به منزله ى بدن خواهد بود كه خليفة اللّه به منزله ى روح آن است و همان طورى كه بر اساس اصالت روح،بدن را روح سالم مى سازد چون خليفة اللّه،اصل است مدينه فاضله را، انسان كامل تأسيس وتأمين مى نمايد.

بنابراين، آن چه به نام قسط وعدل تحت اهداف حكومت اسلامى، از آن ياد مى شودجزء فروعات كمال اصلى است و در عين حال، هدف نبوّت عامّه نيز همين است.

قرآن كريم هدف نبّوت عامه را قيام به عدل و داد اعلام مى كند و آهن را كه نيروى شديد و عامل هراس بيگانگان و مايه ىدفاع از حريم قسط و عدل و قانون الهى است به استخدام انبياء مى كشد.

اتفاقاً علم اخلاق نيز بر اين نظريه است كه از اتّحاد ملكات سه گانه ى عفت و شجاعت و حكومت ملكه ى چهارمى به وجود مى آيد كه عدالت نام دارد كه هر يك از قوا را در حدّ شايستگى خود نگه مى دارد.

دانشمندان يونان قديم نيز چنين ديدگاهى داشته اند و عدالت را مايه ى خلاصى وجدان از ناراحتى ها دانسته و مايه ىنام نيك ابدى و محبّت عمومى دانسته اند.

اين نكته قابل عنايت است كه فضايلبه تنهايى در تأمين سعادت اجتماع و سوق انسانبه سوى صلاحِ عمل، كافى نيست مگر وقتى كه براساس توحيد تكيه داشته باشد، زيرا آنچه موردنظر قرآن مجيد است كه كمالات واقعى انسان مى باشدكه از آن به آثار اخروى عدالت تعبير مى شودو لازمه اش توجّه به اسماى حُسنا و صفات عاليه ى الهى دارد كه جارى از آن سرچشمه ى متعالى است، و از اين سرچشمه نمى توان سيراب شد مگر با اختيار و انتخاب.

مولى الموحّدين امام على عليه السّلام در پاسخ سؤال از چگونگى عدل فرمودندكه: «عدل نشانِ وجود اختيار و عدم جبر است».

اين نكته خود نشانگر آن كه جامعه ى عادل جامعه اى مختار و به گزين بوده جامعه اى كه انتخاب فضيلت و نيكى در آن ملكه است، ايناست كه در آن يوم موعود كه عدالت بر پاست و قضاو قسط، و حكم به عدل مى گردد دگرگونى وتبدّل كلّى در زندگى اُخروى مشركين. محصول بى توجّهى هابه همين ملكه ى به گزين و طىّ مسير افراط و تفريطشان است.

آرى، كه عدالت به معنى اعتدال و حدّوسط بين عالى و دانى و ميانه ى افراط و تفريط است و در مجتمعات بشرى نيز،عدالت جوهره ذات اجتماع است.

علاوه بر اين، عدالت امرى معروف دربين مسلمين بوده كه اثرات مترتّب بر عدالت،ترك محرّمات و خوددارى از شهوات ممنوعه است كه اين خود نشان آراستگى جامعه ى مسلمين و حسن معاشرت در بين آنهاست، قابل توجّه اين كه، همين عدالتِ جمعى كه كمال واقعى انسان را تضمين و تعهّد مى نمايد از تخلّقبه اسماى الهى ناشى است كه آن هم از مظاهر وبركات جامعه ى عادل است و سرّ آيه ى شريفه ى«اعدلوا هو اقرب للتقّوى» (بخشى از آيه 8 سوره مائده)در همين نكته است كه عدالت را وسيله ى حاصل شدن تقوا قرار داده هم چنان كه پيروىِ هوس را موجب ترك تقوى فرموده.

بر همين سياق، تأمّل در وضع و قرارحيات اجتماع، معلوم مى دارد كه همه ى مزايا در حيات جمعى، مبتنى بر وفامندى به عقوددر قرارداده است كه جفايى رخ ندهد و شكست بارنيايد زيرا اوّلين چيزى كه با اين نقض، شكسته خواهد شد عدالت اجتماعى است آن كه براى انسان پناهگاهى است در برابر اسارت استخدام و استثمار، و ملجأ و مأواىِ ستمديدگان است.

تأكيد درحفظ عهد و پيمان نيز بر ايناساس است كه وفامندى به قراردادهاى اجتماعى ـالهى و تعهّد بر پيمان ها در جامعه ى توحيدى از نظر دين، مهم تر از وفاى به عهدفردى است زيرا عدالت با انجام تعهّدات اجتماعى تمام تراست و راه به مقصد مى برد.

و چون سُنن اجتماعى اوّلاً آن طوركه بايد، در جمع انسانى اجرا نمى شود و راه هاى تخلّف بسته نمى ماند و ثانياً خود اين قوانين در تنظيم و تدوين از گزند تخلّف و بطلان ايمن نيست و چه بسا گرفتار دسيسه ها و وسوسه هاى شيطانى اند، جامعه از سويى نيازمند حاكميّت فضايل اخلاقى است و محتاج حكومت نيكان و صالحان خدا، و از سويى ديگرمحتاج بنيان و تأسيس سنن و قوانين بر محورفضيلت هاى خُلقى و رفتارى است تا مردم، همبه ملكاتِ فاضله از قبيل ملكه ىِ پيروى حق و احترام به عدالت و كرامت و حيا واشاعه ىرحمت پاى بند باشند و هم حاكميّتِ سنّت هايى را گردن نهند كه فطرت آدمى بر آن استوار است و او را به خير و طاعت خدا وادار نموده و ازمعصيت بازش مى دارد.

كوتاه سخن اين كه: فطرت الهى آدمى پيوسته به عدل دعوت نموده و از ظلم نهيش مى كندتا يك ـ انسان مجرى عدل الهى گردد، دو ـ مظهرقسط و عدالت باشد.

اين است سرّ آن همه بِشارت بر ظهور و تجلّى روزگاران بر پايى و گسترش حاكميّت عدل و اين است رمز تكريم و تمجيد جامعه اى بنيان گرفته و متعهّد بر فضيلت ها!

و اين است بهترين و زيباترين روش حاكميّت در اجتماع، زيرا كه مردم آن جامعه رابه اطاعتِ خدا، تبعيّت از پيامبر، عدالت كامل اجتماعى و عدم تجاوز بر ملل و اُمم ديگر واداشته در عين حال نمى گذارد عدّه اى تحكّم ناروا نمايند يا اختلافات طبقاتى فاحشى به وجود آورند بلكه «وجعلكم ملوكاً» يعنى اززورگويى ستمگران بيرون آورده و استقلالتان مى بخشد.

از اين روى «معناى انسانيّت به واقع كلمه جز با تعديل قواى مختلف به دست نمى آيدو ملكه ىِ اعتدال قوا يعنى جمع بودن اخلاق فاضله درانسان زير كلمه ى عدالت است» و شك نيست كه انسان با داشتن اقتضاها و امكان ها و فراهم آمدن زمينه هاست كه مى تواند در معارف الهى و انسانى داراى ديد وسيع باشد و در سايه ىاعمال خوب، اخلاق نيك خود را حفظ نمايد و درظلِّ اين اخلاق حسنه، حافظ معارف حقّه و علوم سودمند و افكار درست باشد.

بارى، جامعه ى موعود و جامعه ى بشارت داده شده ـ آن كه پر از عدل و داد خواهدبود مفتخر به ويژگى هايى است سراسر لطف وشكوهِ خَلقى و خُلقى، كه از آن همه بخشى را مى توان چنين دسته بندى كرد:

لُطفِ جامعه ى با عدالت در اين است كه وحدانيّت خدا را اثبات مى كند.

به عبارتى، عدل خود مثبت وحدانيت او مى باشد يعنى جامعه ى عادل دقيقاً جامعه ىموحّد نيز خواهد بود.

قيام به عدل كه خود مميّزه ى فعل خداست؛ «شهداللّه انّه لااله الاّ هو والملئكة و اولوا العلم قائماً بالقسط»،بيانگر اين معناست كه جهان آفرينش جهانىمنظّم و مُرتَبِط است و در پرتو اين روابط،همگان به شأن و لياقت خود به سوى او در حركت اند؛«اِلَى رَبِّنا لَمُنْقَلبُونَ».

حاكميّت سنّت سنيّه ى الهى در تعديل جهان آفرينش، جريان نظام روابط حكيمانه است كه در آن انسان به مراتب كمال خودنايل آمده و مظهر اسماى حُسناى الهى مى گردد.

قيام به قسط و برپايى عدالت، موجب پيروزى جبهه ىحق و شكست جبهه ى كفر خواهد بود،

«يوم الفتح لاينفع الّذين كفروا ايمانهم» (سجده،آيه 29)

جامعه ى عادل مظهر خاصّه ى عدالت است جامعه اى كه عفيف و شجاع و حكيم است و جلوه گاه عدل.

عدالت مراقبت دايم است و مظهر ذات الرّقيب «انّ اللّه كانَ عليكم رقيباً» (نساء1) كه مانع بروزمظاهر ناپسند ناشى از تعصّبات قومى و قولى است؛«واذا قلتم فاعدلوا».

بارى، آنجا كه افراد به خويشتن و به دنبال آن به همديگر مراقب و رقيب باشند تاخطايى رخ ندهد و زشتى رخت بر بندد تا نيكى ها جلوه كند و فعل و صفتِ حق پيوسته تجلّى يابدمظهر اسماى حُسناىِ الهى از جمله جلوه گاه«الرّقيب» خواهد بود.

جامعه ى متخلّق به عدل يعنى جامعه ايمانى عصر امام موعود، بهره مند از آمرزش و پاداش بزرگ الهى و مشمول مغفرت خداست زيرا كه اين وعده ى ذات حق جلّ شأنه است كه فرمود: «لهم مغفرة واجرعظيم».(سوره مائده آيه 9)

عدالت، درتاب و تبش تقوا را به جوش آورده غليان مى بخشد، آن وقت در پرتو امواج خروشان تقوا، پيام قدس و طهارت قلب و جان آدمىرا به پرهيز از محرمات الهى وادار ساخته ازسكون نفس و ثبات قلب، آن چنان برخوردار مى سازدكه آدمى هم از كباير حذر مى كند و هم ازصغاير. «ثمّ انزل اللّه سكينته على رسوله وعلى المؤمنين».(توبه ـ آيه 26)

چون عدالت امرى معروف در بين مسلمين است سبب و انگيزه ى قوى در رواج و ظهور نيكى در جمع مسلمانان است.

جامعه ى عادل، جامعه اى مختار و به گزين است جامعه اى كه انتخاب فضيلت ها و نيك كردارى هادر آن ملكه است.

جامعه ى موعود در پرتو عدالت جمعى تضمين كننده و متعهدا كمال واقعى انسان است.

جامعه موعود، جامعه ى مستقل و رها شده از زور ستمگران است.

جامعه ى مورد نظر ما، بدور از اختلاف طبقاتى و پاك ازتحكمّ ناروا به هم نوع، و برى از تجاوز به ملّت هاو امّت هاست.

جامعه ى منتظَر، علاوه از حفظ شئون انسان، زمينه ومجال زيست مناسب براى امّت حيوانى است.

از آنجا كه خداى متعال به موجب آيه ى شريفه ى38 سوره ىانعام، حيوانات را امّتى هم چون انسانها كه داراى جامعيّت و هدفى مشترك اند معرفى مى نمايد:«الى ربّهم يحشرون»، عدالت اجتماعى اقتضا مى كندكه چون حيوانات هم داراى عقايد و آراى فردى واجتماعى هستند حق آنان رعايت گردد و زمينه ى زيست مناسب برايشان فراهم آيد و اين حقيقتى است كه ظهورش در پرتو عدل الهى، تحت ولايت عظماى حضرت حجّت سلام اللّه عليه، ممكن خواهدشد.

جامعه ى موعود، جامعه ىناجيه از براءت و نفرين خدا و رسول وى است به خاطر وفامندى به عهد و پيمان هاى الهى اش،

البته چنين جامعه اى، داراى مردمى پاك نهاد و بزرگوارانى خواهد بود كه توصيفشان در كلام مايه ى مباهات و فخر مؤمنين است: «من المؤمنين رجالصدقوا ما عاهدوا اللّه عليه».(احزاب آيه 23)

جامعه ى مورد بحث ما، جامعه ى مُزكّى است زيرا امام صادق عليه السلام فرد عادل را به داشتن ستر و عفاف وصف مى فرمايند صفاتى كه نشان تركيه و بيانگر نوعى قداست وطهارت است.

جامعه ى موعود، جامعه اى صديق و مظهر صدق الهى است.زيرا اين صدق و راستى آدمى است كه موجب عدالت او مى شود و چون فعل خداوند پيوسته به صدق وراستى يعنى عدل است ظهور عدالت در مردم نيز،نشان صدق آنان بوده، عهد موعود مظهر تام و ظهور تمام جلوه هاى خدايى خواهد بود آنگونه كه دلها غرق بهجت و شكوفايى گردد.

به خاطر حاكميت عدل در جامعه، اينچنين جمعى، جامعه ى بشارت يافته و موعود از سوى ذات اقدس اله است:

«ولَقد كَتبنا فى الزّبور مِنْ بعدِ الذكّراَنَّ الارضَ يرثها عبادىَ الصّالحُون».(انبياـ آيه 105)

جامعه ى موعود، اقامه كنندگان نمازند، زيرا كه تعهّد بر انجام فرائض و پرهيز از ارتكاب گناه و تركفرائض موجب احراز عدالت شده همه به نيكى متخلّق گشته در اقامه ى نماز جدّى خواهند بود:

«الّذين اِن مكنّاهم فى الارضِ اقاموا الصّلاةَ».(حج، آيه 41)

جامعه ى عصر ولايت حجّت خدا سلام الله عليه، مظهرظهور اسماى جميل الهى و مَجلاىِ جلوات جلال حقو عرصه ى مشيّت و اراده ىذات كبريايى خواهد بود همان گونه كه امامموعود، ولىّ عصر حضرت حجّة بن الحسن العسكرى ارواحناله الفداء فرموده اند:

«دل هاى ما ظرف مشيّت خداست پس هر گاه او بخواهد ما خواهيم خواست».




  • ياران صلاى عشق است گر مى كنيد كارى
    هر يك گرفته جامى بر ياد روى يارى
    دردىّ و صعب دردى كارىّ و سخت كارى!



  • در دست كن نيفتد زين خوبتر نگارى
    دردىّ و صعب دردى كارىّ و سخت كارى!
    دردىّ و صعب دردى كارىّ و سخت كارى!



وصلّى الله على محمّد و اله الطّاهرين
والسّلام عليكم و رحمة الله

/ 1