پژوهشی فقهی اجتماعی در موضوع نگاه و مسائل آن (08) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پژوهشی فقهی اجتماعی در موضوع نگاه و مسائل آن (08) - نسخه متنی

محمد سروش

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نگاه, نگاهى دوباره و نو

پژوهشى فقهى اجتماعى در موضوع نگاه و مسايل آن ((قسمت هشتم))

محمد سروش

نگاه خواستگارى

طرح مساله

از نظر فقه اسلامى مسلم است كه مردى كه قصد ازدواج دارد, مى تواند به قسمتى از بدن زن مورد نظر خود نگاه كند و محدوديت كمترى براى او وجود دارد. علامه حلى مجاز بودن چنين نگاهى را از نظر همه علمإ غير اختلافى تلقى كرده است(1) و محقق كركى, اصل مسإله را در بين ((علماى اسلام)), بدون مخالف دانسته است(2) و شهيد ثانى نيز به همين نكته تصريح نموده است.(3)

البته قول شاذ و نادرى در فقهإ اهل سنت وجود دارد كه به طور كلى چنين نگاهى را ممنوع دانسته و در هيچ حدى مرد را براى نگاه كردن در مرحله خواستگارى و پيش از اجراى عقد ازدواج, مجاز نشمرده است.(4) ولى پيشوايان مذاهب چهارگانه,(5) ـ همچون همه فقهاى شيعه ـ بر ((جواز نظر)) اتفاق دارند. آنان به رواياتى از رسول خدا(ص) استناد كرده اند, مثلا ابوالدردإ از آن حضرت نقل مى كند كه فرمود: وقتى مرد تصميم به خواستگارى از زنى را مى گيرد, مى تواند به زيبايى صورتش, دقت كند. (6) و جابر بن عبدالله از پيامبر(ص) روايت مى كند كه فرمود: ((هر يك از شما كه قصد ازدواج با زنى مى گيرد, به صورت و دستانش نگاه كند)).(7) هم چنين حضرت به يكى از كسانى كه به خواستگارى رفته بود فرمود: بدان زن نگاه كن كه بر شيرينى و الفت در بين شما مى افزايد.(8)

در روايات اهل بيت(ع) نيز نصوص فراوانى در اين باره وجود دارد كه در ضمن مباحث آينده, مطرح خواهد شد. از آن جمله در روايت معتبرى از امام صادق(ع) وارد شده است كه:

((لا بإس بإن ينظر الى وجهها و معاصمها اذا اراد إن يتزوجها));(9)

مانعى ندارد كه مرد به ((صورت)) و ((معاصم))(10) زنى كه مى خواهد با او ازدواج كند, نگاه كند.

در باره نگاه خواستگارى, مسايل فراوانى مطرح است, كه اهم آن عبارت است از:

1ـ اجازه نگاه, از چه مبنا و حكمتى برخوردار است؟

2ـ اين نگاه چه گستره اى را در بر مى گيرد و مرد در چه حدى اجازه نگاه دارد؟

3ـ اين نگاه با چه شرايطى مجاز و مشروع است؟

4ـ آيا زن نيز مى تواند به مردى كه از او خواستگارى مى كند, نگاه كند؟

حكمت تجويز نگاه براى خواستگارى آن است كه انتخاب همسر با اطمينان بيشترى همراه باشد و مرد با آگاهى و اطلاع كافى, همسر خود را برگزيند. البته اين, بدان معنى نيست كه ويژگيهاى جسمى از قبيل قيافه و اندام, تنها معيار گزينش همسر تلقى مى شود و هيچ معيار ديگرى وجود ندارد, بلكه باز بودن اين راه از آن رو است كه نقش زيبايى ظاهرى را در انتخاب همسر نمى توان ناديده گرفت و انسانها بر اساس گرايش طبيعى و فطرى خويش به زيبايى و جمال, بدين ويژگى توجه دارند. بخصوص كه ارتباط زن و شوهر, آكنده از ابعاد عميق عاطفى, و احساسات پرجاذبه اى است كه نمى توان سهم ((مورد پسند بودن)) همسر را, كه زمينه عشق و محبت را فراهم مىآورد, ناديده گرفت. در برخى روايات وارد شده است كه رسول خدا, هنگام انتخاب همسر, زنى را براى دقت در برخى خصوصيات جسمى شخص مورد نظر مى فرستاد و به او راهنمايى هايى مى نمود.(11)

البته پيشوايان دينى تإكيد كرده اند كه در انتخاب همسر, صرفا به ((مال)) و ((جمال)) او نظر نداشته باشيد و اصالت خانوادگى و ديندارى را به پاى ثروت و زيبايى قربانى نكنيد, چرا كه اگر ((بنيان خانواده)) از آغاز بر گرايشات مادى, نهاده شود, هرگز اين بناى مقدس, از ((استحكام)) برخوردار نخواهد بود و به عنوان يك ((پيوند عميق)) قابل اعتماد نيست. مردى كه به طمع دارايى به سراغ دخترى مى رود, در حقيقت, ((همسر)) خود را ((كالاى دست دوم)) قرار داده كه در اثر ثروت, ارزش پيدا كرده, و قهرا بدون آن, ارزشى ندارد. همچنين چگونه مى توان به مردى كه ((فقط)) به ((زيبايى)) همسر خود فكر مى كند, ((اطمينان)) داشت؟ آيا او پس از انتخاب و ازدواج, با ديدن زيبارويان ديگر, دلبستگى خود را به زندگى و همسر خويش حفظ خواهد كرد؟ چنين ازدواجهايى كه از جنبه هاى عقلايى كافى و محبت راستين, خالى است و بر احساسات برقآسا و زودگذر شكل مى گيرد, با آينده اى مبهم و متزلزل روبه رو است و شايد سخن امام صادق(ع) ناظر به اين نكته باشد كه فرمود: آن كس كه براى دارايى يا زيبايى با زنى ازدواج كند, به همان هم نخواهد رسيد.(12)

در عين حال اسلام نخواسته است كه انسان ((شريك زندگى)) خويش را ((چشم بسته)) انتخاب كند, آن هم شريكى, كه مى خواهد عمرى با مودت و محبت, در كنارش باشد. آيا منطقى است كه زن يا مرد, زمانى چشمان خود را به روى يكديگر بگشايند, كه زمان تصميم گيرى و انتخاب به سر آمده باشد, و اگر برخى ويژگيهاى ظاهرى را نمى پسندند, با دلسردى زندگى را ادامه داده و از نشاط و لذت زندگى محروم بمانند؟ چرا زن يا مرد كه با دنيايى از آرزوها, زندگى را شروع مى كنند, در آغاز راه از يكديگر جدا شوند؟

((شناخت زن و شوهر)) از يكديگر, سرمايه اى است كه پيمودن راه مشترك را آسان مى كند و اضطرابها و نگرانيهايى كه ممكن است وجود داشته باشد, از بين مى برد و افق زندگى را در برابر ديدگان اميدوارشان, روشن تر مى سازد. لذا در آموزشهاى دينى به مردان تإكيد شده است:

همسر گردن بند تو است, بنگر كه چه بر گردنت مى افكنى.(13)

از اين رو, رواست كه مرد با تإمل و نگاه عميق و همه جانبه ـ نظر ـ گردن بند خويش را انتخاب كند, گردنبندى كه مى تواند بر حسن و جمال او بيفزايد, در قرآن كريم, زن و شوهر نسبت به يكديگر ((لباس)) معرفى شده اند كه هر يك جامه تن ديگرى و باعث ((آراستگى)) اوست. ((هن لباس لكم و انتم لباس لهن))(14) و شايد ((تقدم نام زن)) در اينجا نشان از ((تإثير بيشتر)) او داشته باشد.

متإسفانه فقهإ ما نگاه براى خواستگارى را كمتر از اين زاويه مورد توجه قرار داده اند.

آنها معمولا اين مبحث را مطرح مى كنند كه چون مرد با ازدواج, در قبال همسر خود, ((تعهداتى مالى)) از قبيل مهريه دارد, از اين رو, بايد به ازإ آن از ((حق نگاه كردن به زن)) قبل از ازدواج برخوردار باشد تا با ((غرر)) مواجه نشود.

اين تلقى و تحليل, برداشتى از روايت امام باقر عليه السلام است كه حضرت علت جواز نگاه را چنين بيان فرموده است: ((انما يشتريها بإغلى الثمن)), زيرا مرد به بيشترين بها, خريدار اوست(15).

شيخ انصارى اين روايت را چنين تفسير مى كند:

مقصود آن است كه چون ازدواج با ((مهريه))اى غالبا نه چندان سبك و اندك انجام مى شود, بدين سبب نگاه كردن مرد, به گونه اى كه عمده ((غرر)) را از بين ببرد, جايز است, اين غرر, از جهت بى اطلاعى از زيبايى, رخ مى دهد.(16)

و آيت الله خوئى با صراحت بيشتر مى گويد:

((امكان ((نگاه كردن)) مرد بدان سبب است كه مبادا ((مال او)) ضايع شده و به هدر رود, زيرا اگر مرد, بدون نگاه كردن ازدواج كند, و پس از آن, همسر خود را نپسندد, راه ((فسخ عقد نكاح)) به رويش بسته است, و اگر بخواهد ((طلاق)) دهد, به ناچار بايد نصف مهر را ـ قبل از زناشويى ـ بپردازد.))(17)

در اين ديدگاهها, نوعى اغراق و زياده انگارى دو سويه نسبت به نقش ((مهريه)) ديده مى شود, زيرا از يك سو هر چند اين واقعيت اجتماعى را نمى توان ناديده گرفت كه ((جمال)) در رغبت بر تعهد نسبت به ((مهريه بيشتر)) تإثير مى گذارد, ولى در عين حال, خصوصيات ديگرى از قبيل موقعيت خانوادگى دختر, ميزان تحصيلات و شغل او, و نيز برخى از ويژگيهاى ديگر نيز در ميزان مهريه اثر مى گذارد. از سوى ديگر نمى توان پرداخت مهريه هر چند سنگين را ((تنها عامل)) لزوم مباح بودن نگاه به زن براى ازدواج به حساب آورده و بر مبناى نفى ((غرر)) در معامله و مبادله, نسبت به آن اظهار نظر كرد. زيرا همان گونه كه توضيح داديم نگاه قبل از انتخاب, زمينه ساز انس و الفت بيشتر است, از اين رو كسانى كه از ناحيه مهريه سنگين هم دغدغه خاطرى ندارند, از اين امتياز و حق در هنگام ازدواج برخوردارند كه بتوانند همسرى دلخواه و مورد علاقه و پسند برگزينند. ((نگاه)) ابزارى مناسب و مطمئن در اين مسير است.

((ناديده)) خريدار شدن, هر چند ((خسارت مادى)) به همراه نداشته باشد, اما با نوعى ((نگرانى روحى)) همراه است. در حالى كه ((نظر)) و تإمل, آرامشآفرين و الفت زاست. از اين رو در برخى از روايات به تإثير مثبت ((نظر)) در ايجاد ((مودت و الفت)) تصريح شده است.

رسول خدا(ص), به مغيره بن شعبه كه قصد ازدواج داشت فرمود: نگاه به او انس و مودت بين شما به وجود مىآورد: لو نظرت اليها فانه احرى ان يودم بينكما(18).

صاحب جواهر با الهام از روايات, با ديد گسترده تر و نظر وسيع ترى, در اين باره اظهار نظر كرده است كه اگر مرد با انتخاب خود, از يك طرف بار مالى سنگينى را بر عهده مى گيرد و از طرف ديگر در پى يك زندگى صميمى و گرم است, چرا نتواند با ((نگاه خويش)) نسبت به زندگى آينده خود و هزينه هايى كه بايد بپردازد, تصميم روشن ترى بگيرد؟(19)

به نظر مى رسد كه تعبير ((خريدار بودن مرد به بالاترين قيمت)) ـ انما يشتريها باغلى الثمن ـ كه در چند روايت ديده مى شود, شايسته تإملى دوباره و دقتى مضاعف است زيرا تفسيرى كه از اين تعليل صورت گرفته است نمى تواند اطمينان بخش باشد. امام عليه السلام در پاسخ اين سوال كه آيا مرد مى تواند به زنى كه مى خواهد با او ازدواج كند, نگاه كند, فرمود, آرى, و سپس اضافه فرمود: ((چرا كه به بيشترين بها, خريدار اوست.))

معمولا ((بها)) در اين جمله به ((مهريه)) تطبيق شده و قهرا فلسفه ((جواز نظر)) پرداخت ((مهريه)) دانسته شده است. ولى در نظر ما اين انطباق ((مبهم)) است, زيرا از نظر فقه اسلامى, ((مهريه)), ((قيمت و بها)) نيست, بلكه صرفا ((هديه))اى است كه در ازدواج از طرف شوهر به زن پرداخت مى شود. قرآن كريم از مهريه به ((نحله)) تعبير مى كند و ((نحله)), پرداختى غير از پرداخت ((ثمن)) است.(20)

قرآن, از يك سو مهر را ((صدقه)) ناميده كه از ماده ((صدق)) است و هم چنان كه برخى نكته سنجان گفته اند, مهر را ((صداق)) مى گويند, چون نمادى از ((صداقت)) و راستين بودن علاقه مرد است(21), و از سوى ديگر, با تصريح به ((نحله)) بودن آن, به ((هديه)) و پيشكش بودنش, توجه داده است.(22)

برخى محققان در تإييد اينكه مقصود از ((ثمن)) در روايات مربوط به نگاه خواستگارى, همان ((مهريه)) است كه مرد مى پردازد به اين نكته استشهاد كرده اند كه در روايت مرد ((مشترى و خريدار)) به حساب آمده است, در حالى كه اگر زندگى مشترك خانوادگى, مورد نظر باشد كه ((مرد)) براى آن ((سرمايه گذارى)) مى كند, از اين نظر تفاوتى بين زن و مرد وجود ندارد و نبايد خصوص مرد ((مشترى)) ناميده شود.

ولى اين بيان نيز نمى تواند كمك به آن تفسير نمايد, زيرا مشترى به معنى حقيقى اش, در جايى صدق مى كند كه ((اشترا و خريدارى)) در كار باشد, و چون در ازدواج خريد و فروشى صورت نمى گيرد, لذا هيچ يك از مرد و زن ـ مشترى و بايع ـ خريدار و فروشنده نيستند و هرگز زن در قبال مهريه, خود را به مرد نمى فروشد, چه اينكه به كار بردن تعبير ((خريد و فروش)) در عقد نكاح, آن را فاسد و باطل مى سازد.

((خريدار)) بودن مرد در ازدواج, نه جنبه اقتصادى, بلكه, اشاره به حقيقت ديگرى دارد:

طبيعت, مرد را مظهر طلب و عشق و تقاضا آفريده است و زن را مظهر مطلوب بودن و معشوق بودن, طبيعت زن را گل, و مرد را بلبل, زن را شمع و مرد را پروانه قرار داده است.(23)

بر اين اساس متفكر عالى قدر شهيد مطهرى مى گويد:

((عجبا مى گويند چرا قانون مدنى, لحنى به خود گرفته است كه مرد را خريدار زن نشان مى دهد, اولا اين مربوط به قانون مدنى نيست, مربوط به قانون آفرينش است, ثانيا مگر هر خريدارى از نوع مالكيت و مملوكيت اشيإ است, طلبه و دانشجو ((خريدار)) علم است(24), متعلم خريدار معلم است, مرد ((خريدار وصال زن)) است نه خريدار ((رقبه)) او)).(25)

و البته خريدار بايد چيزى براى پرداخت كردن داشته باشد تا بتواند محبوب را متوجه خود سازد, از اين رو حافظ كه خود را ((خريدار)) مى داند, از اينكه ((چيزى)) براى نثار خوبان كردن ندارد, افسوس مى خورد:




  • شيراز معدن لب لعل است و كان حسن
    از بس كه چشم مست در اين شهر ديده ام
    شهريست پركرشمه و خوبان ز شش جهت
    چيزيم نيست ور نه ((خريدار)) هر ششم



  • من جوهرى مفلس از آن رو مشوشم
    حقا كه مى نمى خورم اكنون و سرخوشم
    چيزيم نيست ور نه ((خريدار)) هر ششم
    چيزيم نيست ور نه ((خريدار)) هر ششم



و خلاصه آنكه چون مرد مجذوب و خواهان است و به دنبال محبوب به راه مى افتد, لذا بهاى سنگين اين خريدارى را مى پردازد: ((عمرى زندگى كردن و بار آن را بر دوش گرفتن)).

با اين بينش, در ((هر)) زندگى, مرد بايد براى پرداخت ((بيشترين بها)) آماده باشد ـ اغلى الثمن ـ حتى اگر مهريه ((اندك)) و ناچيز باشد, پس امام عليه السلام, با بيان اين نكته كه مرد ((خريدار)) است و حق اوست كه بداند با چه كسى مى خواهد ((زندگى)) كند, او را براى ((نظر)) به همسر آينده خود, مجاز مى شمارد. نه اينكه چون مهريه سنگين مى پردازد, براى نظر مجاز است, و قهرا اگر مهريه سنگين نيست, ((نظر كردن)) وجهى ندارد و توقع نگاه داشتن, بى جاست!!(26)

كليت حكم ـ جواز نظر ـ براى همه ازدواجها, خود گوياى آن است كه علت آن نيز ((عام)) است و مربوط به ((مهريه سنگين)) نيست.

علامه طباطبايى, در ذيل آيه مربوط به ((مهريه)), آن را از لحاظ ((عرفى)) مانند ((پولى)) مى داند كه در برابر ((جنس)) پرداخت مى شود, و آيه قرآن را ((تإييد)) همين تلقى عرفى مى داند.(27) در حالى كه قرآن, هر چند بر ((مهريه)) صحه گذارده و آن را تإييد كرده, و با آوردن كلمه ((نحله)) به صراحت چنين برداشتى را ((تخطئه)) نموده و آن را مردود دانسته است.

جان كلام, در معنى خريدار بودن مرد به بالاترين قيمت ـ يشتريها باغلى الثمن ـ, همان بيان رساى استاد عالى قدر, شهيد مطهرى است كه مى گويد:

((يعنى آنچه انسان در زندگى زناشويى مايه مى گذارد, از هر چيز گرانبهاتر است, واضح است كه مراد ((مهريه)) نيست, زيرا ارزش پولى مهريه, ((گرانبهاترين قيمت)) نيست, بلكه مقصود اين است كه مى خواهد با او زندگى كند و عمر خويش را با او به سر برد)).(28)

ادامه دارد.

1ـ علامه حلى, تذكره, ج1, كتاب النكاح, بى ص.

2ـ محقق كركى, جامع المقاصد, ج2, ص284.

3ـ شهيد ثانى, مسالك الافهام, ج7, ص40.

4ـ شيخ طوسى, الخلاف, ج4, ص:247 و قال المغربى: لا يجوز ان ينظر اليها و لا الى شىء منها اصلا.

5ـ عبدالرحمن الجزيرى, الفقه على المذاهب الاربعه, ج4, ص21.

6ـ احمد بن حنبل, مسند, ج4, ص;226 اذا طرح الله فى قلب امرء خطبه امرإه فلا بإس ان يتإمل محاسن وجهها.

7ـ النووى, المجموع, ج16, ص:138 اذا اراد احدكم ان يتزوج امرإه فلينظر الى وجهها و كفيها.

8ـ عبدالرحمن الجزيرى, الفقه على المذاهب الاربعه, ج4, ص22 به نقل از سنن ترمذى.

9ـ الحر العاملى, وسأل الشيعه, ج14, ص59.

10ـ معاصم, جاى دستبند است.

11ـ الحر العاملى, وسأل الشيعه, ج14, ص36.

12ـ الحر العاملى, وسأل الشيعه, ج14, ص:30 اذا تزوج الرجل المرإه لجمالها او لمالها لم يرزق ذلك.

13ـ الحر العاملى, وسأل الشيعه, ج14, ص:17 انما المرإه قلاده فانظر ما تتقلد.

14ـ سوره بقره, آيه 187.

15ـ الحر العاملى, وسأل الشيعه, ج14, ص59.

16ـ شيخ انصارى, كتاب النكاح, ص40.

17ـ مبانى عروه الوثقى (تقريرات آيت الله خوئى) كتاب النكاح, ج1, ص25 و 31.

18ـ برخى محققان اين روايت را چنين معنى كرده اند: اگر مرد نگاه كند و بپسندد و بعد اقدام به ازدواج كند, ((ضمانت تداوم ازدواجش)) بيشتر مى شود. ولى قابل توجه است كه ((يودم)) نه به معنى ((تداوم)) ازدواج, بلكه به معنى ((لذت بخش شدن)) زندگى است همان گونه كه ((ادام)) ـ خورشت ـ طعام را مطبوع و لذت بخش مى كند. زمخشرى اين واژه را از ((إدم الطعام)) مى داند و روايت را چنين معنى مى كند: نگاه, باعث اصلاح و به وجود آمدن انس و الفت مى شود (الفأق فى غريب الحديث, زمخشرى, ج1, ص29) و ابن اثير نيز, آن را به ((الفت و سازگارى)) معنى كرده است (النهايه فى غريب الحديث, ابن اثير, ج2, ص32). استاد مطهرى اين روايت را, اين گونه نقل كرده است: ((احرى إن يدوم بينكما)) و به ((بهتر شدن ((دوام)) ازدواج)) معنى كرده است (مسإله حجاب, شهيد مطهرى, ص199). متإسفانه اشتباه در نقل متن روايت, به ترجمه هم سرايت كرده است (نگاه كنيد به سنن ترمذى, ج2, ص275).

19ـ محمدحسن النجفى, جواهر الكلام, ج29, ص66.

20ـ علامه طباطبايى, تفسير الميزان, ج4, ص169.

21ـ ر.ك. نظام حقوق زن در اسلام, استاد مطهرى, ص202 و 204.

22ـ شيخ محمد عبده در اين باره مطلبى قابل توجه دارد: و ينبغى ان يلاحظ فى هذا العطا معنى اعلى من المعنى الذى لاحظه الذين يسمون انفسهم الفقها من ان الصداق و المهر بمعنى العوض عن البضع و الثمن له, كلا ان الصله بين الزوجين إعلى و إشرف من الصله بين الرجل و فرسه او جاريته و لذلك قال ((نحله)) فالذى ينبغى ان يلاحظ هو ان هذا العطا آيه من آيات المحبه و صله القربى و توثيق عرى الموده و الرحمه (تفسير المنار, سيدرشيد رضا, ج4, ص376).

23ـ استاد مطهرى, نظام حقوق زن در اسلام, ص15.

24ـ حافظ:

معرفت نيست در اين قوم خدا را مددى

تا برم گوهر خود را به ((خريدار)) دگر

ناصر خسرو:

مرد خرد را به علم يارى ده

كه خرد علم را ((خريدار)) است.

25ـ استاد مطهرى, نظام حقوق زن در اسلام, ص16.

26ـ برخى محققان براى اثبات آنكه ((ثمن)), همان ((مهريه)) است و جواز نظر كردن, مستند به اين پرداخت مالى است به روايت حسن سرى از امام صادق(ع) استناد كرده اند: ((سإله عن الرجل, ينظر الى المرإه قبل ان يتزوجها؟ قال نعم, فلم يعطى ماله؟)). ولى اين روايت به دليل ((مرسله بودن)), صلاحيت استناد ندارد. دلالت اين روايت نيز بر تفسير مورد نظر, مورد تإمل است.

27ـ علامه طباطبايى, تفسير الميزان, ج4, ص169.

28ـ استاد مطهرى, مسإله حجاب, ص200.

ماهنامه پيام زن ـ شماره 102 ـ شهريور 79


/ 1