<span class="p_h1">&#64831;</span> الگوي حلم و پرهيزگاري <span class="p_h1">&#64830;</span> - مالک اشتر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مالک اشتر - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

﴿ الگوي حلم و پرهيزگاري


 

اشاره


امير مومنان علي (ع) در قسمتهايي از نامه‌ها و خطبه‌هاي نهج البلاغه به وجود ياراني شجاع، فداكار، صديق و مخلص و جان بر كف اشاره كرده است. اين افراد از دوستان حقيقي و ياوران واقعي آن حضرت بودند؛ گرچه تعدادشان در مقابل تعداد زياد مردمي كه در هوي و هوس، زندگي پست دنيوي، پست و مقام، ثروت و سرمايه و خودخواهي‌ها غوطه ور بودند، كم بود؛ اما هر كدام از اين افراد به دليل آن كه از جنبه فكري، روحي و معنوي بر ديگران برتري داشتند و علي (ع) را به عنوان مولا و مقتداي خويش قرار داده بودند، با يك جامعه‌اي مساوي بودند.


همچنين اين افراد، هر كدام نمونه‌اي از يك فرمانده، مسلمان و الگويي از مجاهدان في سبيل الله بودند كه مقاومت و ايستادگي ارتش اسلام گذاشته از وجود امير مومنان(ع) مرهون ايثار و از خودگذشتگي اين فرماندهان شجاع بود. از جمله اين افراد كه در قسمتهايي از نهج البلاغه از وي به عظمت نام برده شده است؛ مالك اشتر است.


مالك اشتر از جمله مردان بزرگ انسانيت است كه در عين رزمندگي و شجاعت، در قله‌هاي مرتفع علم و فضيلت است كه شايستگيي درك بزرگ بزرگان، يعني امير مومنان علي(ع) را داشت و در وجود علي (ع) ذوب شده بود و عاشق واقعي و دلداده آن حضرت بود. مالك اشتر از جمله شخصيت ‌هايي بود كه اگر در دنيا، صدها بار كشته مي‌شد و دوباره زنده مي‌گشت، دست از دامان علي برنمي‌داشت؛ چون مالك، حقيقت را در شخصيت، منش، رفتار، گفتار و كردار علي (ع) يافته بود و مانند پروانه‌اي دور شمع وجود آن حضرت مي‌گشت.


مالك اشتر كه بود؟


مالك بن حارث بن عبد يغوث بن مسلمه بن ريبعه بن خزيمه بن سعد مالك بن نخع بن عمر و بن عله بن خالدين مالك بن ادد معروف به مالك اشتر از قبيله بزرگ مذحج و از خاندان نخع، كمي پيش از ظهور اسلام در يمن به دنيا آمد.


وي در قريه‌اي به نام بيشه زندگي مي‌كرد و هنگامي كه اسلام در سرتاسر جزيره العرف گسترش يافت و در هر گوشه و كنار، مردم درباره آيين تازه و پيامبرش سخن مي‌گفتند، مالك هم بدقت اين سخنان را مي‌شنيد و در انديشه فرو مي‌رفت. او از پرسش بت به ستوه آمده بود و با شنيدن ظهور و گسترش آيين جديد به جرگه ايمان آورندگان پيوست و دين اسلام را پذيرفت.


مالك اشتر در غالب جنگهاي بين اسلام و كفر، حق و باطل، شركت فعالانه داشته است و همچنين بعد از وفات پيامبر(ص) در جنگهاي بين اسلام و روم حضور داشت و پس از اتمام جنگ با روميان به شام رفت و در آنجا اقامدت گزيد. پس از مدتي با خاندان نخع وارد كوفه شد و در اين شهر اقامت كرد.


وي در زمان كوتاه خلافت علي (ع) جزو بهترين فرماندهان ارتش و از وفادارترين و نزديكتريم ياران آن حضرت به شمار مي‌رفت و در جنگهاي فتنه انگيز ناكثين، مارقين و قاسطين به طور فعال شركت داشت و بزرگترين خدمات و پيروزي ها را براي لشكر اسلام به ارمغان آورد.


مالك اشتر از ديدگاه ديگران


1ـ پيامبر گرامي اسلام (ص) مالك اشتر را مومن مي خواند. در حضور پيامبر (ص) از مالك اشتر نام برده شد. پيامبر فرمود: انه المومن حقا. پيامبر در جاي ديگر در جريان دفن كردن ابوذر در ربذه فرمود: افراد صالح و مومني در آن سرزمين مي‌آيند كه ابوذر را دفن كنند كه بعد از ساليان و هنگام وفات ابوذر، دخترش در آن بيابان مالك اشتر و تعدادي از همراهان را مي‌بيند كه مالك اشتر بر ابوذر نماز خواند و او را دفن كردند.


2ـ ابي ابي الحديد در شرح نهج البلاغه مي نويسد: زنده باد مادري كه همچون اشتري فرزندي بزاد. اگر كسي سوگند ياد كند كه در تمامي عرب و عجم، خداوندي مردي به دلاوري اشتر جز استادش علي بن ابي طالب(ع) نيافريده است، گمان ندارم در سوگندش گنهكار باشد. چه گويم درباره كسي كه زندگي‌اش اهل شام را منهزم ساخت و مرگش اهل عراق را درهم شكست.


3ـ ابن شهر آشوب وقتي كه مي خواهد از مالك تعريف كند، او را اين گونه تصوير مي‌كند: مالك از برجسته ترين اصحاب و بهترين تابعان بود و يكي از دلدادگان به حق. مالك زمان رسول خدا(ص) را به خاطر داشت و شاهد دوره خلافت 25 ساله نخستين بوده است.


مالك اشتر از نگاه امير مومنان علي (ع)


در بياني علي (ع) نسبت مالك به خود را نسبت خويش به پيامبر مي‌داند، يعني همان گونه كه علي (ع) براي پيامبر برادر، جانشين، وصي، وزير و ديگر عبارات بوده است، مالك نيز چنين است. حال در اينجا به صورت فهرست وار برخي از اوصاف را كه علي (ع) درباره مالك اشتر فرموده‌‌اند، بيان مي‌كنيم:


1ـ در روزهاي ترسنان و ايام خطر به خواب نمي‌رود و هوشيار است. 2ـ از دشمنان به هنگام بيم و هراس، نمي‌ترسد و فرار نمي‌كند. 3ـ او شمشيري از شمشيرهاي خداست كه تيزي و برندگي آن كند نمي‌شود. 4ـ بر بدكاران و ستم پيشگان از آتش سخت تر است. 5ـ قدرت مهار كردن دشمن را به طور كامل دارد. 6ـ از كساني نيست كه بيم سستي و لغزيدن در او باشد. 7ـ از كساني نيست در جايي كه بايد شتاب و سرعت داشته باشد، كندي كند يا در حالي كه بايد كندي و تاملي كند، سرعت به خرج دهد.8ـ مالك از براي من چنان بود كه من براي رسول خدا (ص) بودم.


مالك اشتر حليم و بردبار


مالك نه تنها يك نابغه نظامي و در دلاوري، شجاعت، مهارت جنگي و فرماندهي كم نظير بود؛ بكله در تمام ابعاد شخصيت انساني در سر حد كمال بود. او مي‌شناخت به آن مرد گفت: واي بر تو! هيچ دانستي او كه بود كه آنچنان به وي اهانت كردي؛ او مالك اشتر فرمانده لشكر مولاي متقيان بود. مرد بازاري به وحشت و نگراني افتاد و با عجله به دنبال مالك روانه شد تا از او عذر خواهي كند. در اين هنگام مالك وارد مسجد شد و به نماز ايستاد. پس از نماز مرد بازاري خود را به پاي او انداخت و عذر خواهي كرد. مالك با متانت و ملايمت گفت: بر تو هيچ گناهي نيست. به خدا سوگند كه من به آن دليل به مسجد آمدم كه براي تو استغفار و طلب آمرزش كنم.


شهادت مالك اشتر


خبر استانداري مالك بر مصر براي معاويه مايه عذاب بود. معاويه به مرد شام گفته بود از خدا بخواهند تا شر مالك را از سرشان دفع كند و مردم شام بعد از هر نماز عليه مالك اشتر دست به نفرين بر مي‌داشتند. از سوي ديگر معاويه فورا نامه‌اي براي كارگزار ناحيه قلزم، به نام مريش نوشت: اشتر استاندار مصر شده است. اگر شر او را از سر من دفع كني تا وقتي كه زنده‌اي و مامور ماليات آنجا هستي، هيچ خرابي از تو نمي‌گيرم.


مالك وقتي به قلزم رسيد، آنجا را مكان مناسبي براي فرود آمدن يافت و دستور داد افراد در آن محل استراحت كنند. كارگزار خراج قلزم هم به نزد مالك شتافت و با لحني چاپلوسانه گفت: يا امير! در اين منزل خوراكي و علوفه فراواني براي سربازان و اسبان يافت مي‌شود. در همين جا بمان و استراحت كن، تا تازه نفس به مصر وارد شود.


او مقداري غذا به همراه ظرف شربت عسل آميخته به زهر را به نزد مالك آورد. مالك پس از صرف غذا از آن شربت نوشيد. ساعتي بعد مالك در حالي كه از شدت درد به خود مي پيچيد، گفت: «تقدير نخواست كه به شهر فراعنه قدم بگذارم.» و سپس براي هميشه سكوت كرد و به شهادت رسيد. شهادت وي در سال 38 هجري بود و جنازه وي را از قلزم به مدينه حمل كردند و در آنجا دفن نمودند.


اندوه علي (ع) از شهادت مالك


هنگامي كه خبر شهادت مالك را به امام علي (ع) دادند، امام فرمود: مالك، چه بود مالك؟ سوگند به خدا اگر كوهي بود، كوهي بي همتا و يگانه بود. اگر صخره‌اي بود، صخره‌اي سخت و محكم بود. هيچ رونده‌اي بر قله بلند آن نمي‌رسيد و هيچ رونده‌اي بر قله بلند آن نمي‌رسيد و هيچ پرنده‌اي توانايي رسيده بر فراز آن را نداشت. به خدا سوگند كه مرگ تو عالمي را ويران مي‌كند. بر مردي مانند مالك بايد گريه كنندگان بگريند. ما از خدا هستيم و به سوي او باز مي‌گرديم و ستايش و حمد براي خداوند است كه پروردگار جهانيان است. خداوند! مصيبت مالك را نزد تو به شمار مي‌آورم؛ زيرا مرگ از مصيبت‌هاي روزگار است. خدا مالك را بيامرزد كه به عهد خود وفا كرد و مدتش را به پايان رسانيد و پروردگار خود را ملاقات كرد با اين كه خود را متعهد كرده بودم پس از مصيبت مالك را نزد تو به شمار مي‌آورم؛ زيرا مرگ از مصيبت‌هاي روزگار است. خدا مالك را بيامرزد كه به عهد خود وفا كرد و مدتش را به پايان رسانيد و پروردگار خود را ملاقات كرد با اين كه خود را متعهد كرده بودم پس از مصيبت رسول خدا‌(ص) در برابر هر مصيبتي شكيبا باشم؛ اما اين از بزرگترين مصيبت‌هاست. آيا زنان از نزد فرزنداني مانند مالك بلند مي‌شوند و آيا كسي مانند مالك وجود دارد؟ امير مومنان علي (ع) با شهادت مالك اشتر مصيبتي بزرگ و جانكاه را به خود پذيرفت و با صداي بلند در غم از دست دادن او مي‌گريست و مي‌فرمود: اين مثل مالك همچون مالك كجاست؟ لقدر كان لي مثل ماكنت لرسول الله: او براي من همان گونه بود كه من براي رسول خدا بودم.


نشانه‌هاي اندو و ماتم در سيماي ملكوتي‌اش آشكار بود و پيوسته اظهار تاسف مي‌نمود و مي فرمود: خدا به مالك خير دهد، چه شخصيتي بود مالك!



/ 1