<span class="p_h1">&#64831;</span> ستاره آسمان امامت و ولايت علي (ع) <span class="p_h1">&#64830;</span> - ستاره آسمان امامت و ولایت علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ستاره آسمان امامت و ولایت علی (ع) - نسخه متنی

علی اصغر صرفه جو

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

﴿ ستاره آسمان امامت و ولايت علي (ع)


حجه الاسلام علي اصغر صرفه جو

حضرت علي (ع) در روز جمعه سيزدهم ماه رجب و سي سال پس از عام الفيل، از بانويي به نام فاطمه دختر اسد پسر هاشم در كعبه به دنيا آمد. پدر او ابوطالب، رئيس بني هاشم بود. سي سال از ولادت حضرت محمد (ص) گذشته بود كه امير مومنان علي (ع) پا به عرصه گيتي نهاد و از آغاز زندگي از لطف و مهرباني پيامبر (ص) بهره مند شد. علي (ع) در توصيف آن ايام مي فرمايد: شما خويشاوندي و نسبت و منزلت مرا نزد پيامبر (ص) مي دانيد. كه من خردسال بودم، پيامبر مرا در آغوش مي گرفت و به سينه خود مي فشرد و مرا در بستر خود مي خوابانيد به طوري كه من بدن او را لمس مي كردم، بوي خوش او را مي شنيدم و او غذا در دهان من مي گذارد. من همچون بچه اي كه به دنبال مادرش مي رود، همه جا همراه او مي رفتم، هر روز يكي از فضائل اخلاقي خود را به من تعليم مي كرد و دستور مي داد كه از آن پيروي كنم.


طهارت نفساني علي (ع) و پرورش او در دامان پيامبر سبب شد تا از آن دوران كودكي با ديده نافذ و گوش شنواي خود چيزهايي را ببيند و صداهايي را بشنود كه براي مردم عادي غيرممكن بود.


او مي فرمايد: «اري نور الوحي و الرساله و اشم ريح النبوه» نور وحي و رسالت را مي ديدم و بوي نبوت و پيامبري را مي بوييدم».


آن حضرت بعد از بعثت پيامبر (ص) ده ساله بود كه ايمان آورد و افتخار سبقت در پذيرش اسلام را به خود اختصاص داد.


23 سال فداكاري و از خود گذشتگي


علي (ع) پس از بعثت پيامبر اكرم (ص) 23 سال در كنار پيامبر (ص) و بازوي پرتوان او بود و با تمام وجود به دفاع از آرمان و اهداف عالي پرداخت و در سخت ترين لحظات، با ايثار و از خود گذشتگي به ياري پيامبر (ص) شتافت كه از اين رهگذر، به افتخارهايي نائل آمد و حوادثي مانند: 1- داستان ليله المبيت 2- ماجراي يوم الانذار 3- فتح قلعه هاي خيبر 4- واقعه غدير 5- همسري تنها دختر پيامبر (ص) 6- شجاعت در جنگ هاي احد و خندق.


25 سال سكوت براي اسلام


پس از رحلت پيامبر (ص) پاكي و صداقت و امتيازهايي همانند سبقت در پذيرش اسلام، وصي و وزير و برادر پيامبر بودن و حديث منزلت و ثقلين و غدير و … به دست فراموشي سپرده شد و نيرنگ، فريب، كتمان حقايق، تحريف و زور چهره گشود و غمي بزرگ بر جان دلسوزان و پيشگامان نهضت اسلامي نشست و مجبور به سكوت و كناره گيري شد. مهمترين عوامل كناره گيري علي (ع) از حكومت به شرح زير مطرح مي شود:


1- اگر امام علي (ع) با توسل به قدرت و قيام مسلحانه در صدد قبضه حكومت و خلافت برمي آمد، بسياري از عزيزان خود را كه از جان و دل به امامت و رهبري او معتقد بودند، از دست مي داد. علاوه بر اينها بسياري از صحابه پيامبر كه به خلافت امام راضي نبودند، كشته مي شدند. 2- حاكميت جو تحريف، زور و اختناق و فشار 3- خو گرفتن بسياري از مردم از وضعيت موجود و بيعت بزرگان قبايل با خليفه اول 4- لزوم جلوگيري از ايجاد زمينه انحراف 5- خطر حمله احتمالي روميان نيز مي توانست مايه نگراني ديگري براي جبهه مسلمين و علي بن ابي طالب باشد 6- بي نتيجه ماندن رهنمودهاي آن حضرت براي دعوت مردم به سوي حق 7- برخوردار نبودن از قدرت و امكانات كافي براي گرفتن خلافت.


آن حضرت حتي امكان دفاع از حريم خانه و همسر خود را نداشت. حادثه غم انگيز به آتش كشيده شدن خانه و سيلي خوردن حضرت زهرا (س) از آن دليل مي باشد. روزي فاطمه زهرا (س) علي (ع) را دعوت به قيام و جهاد نمود. در همين حال فرياد موذن بلند شد كه: «اشهد ان محمداً رسول الله». علي (ع) به زهرا (س) فرمود: آيا دوست داري اين فرياد خاموش شود؟ گفت: نه. حضرت فرمود: سخن من جز اين نيست».


فعاليت هاي امام علي (ع) در دوران خلفاء


1- عبادت و بندگي خدا 2- تفسير قرآن و حل مشكلات آيات و تربيت شاگرداني مانند عبدالله بن عباس كه بزرگترين مفسر اسلام در ميان اصحاب به شمار مي رفت 3- پلسخ به پرسش هاي دانشمندان ملل جهان، بالاخص يهود و مسيحيان كه پس از درگذشت پيامبر (ص) براي تحقيق و پژوهش درباره اسلام رهسپار مدينه مي شدند. 4- بيان حكم شرعي رويدادهاي نوظهور كه در اسلام سابقه نداشت و يا قضيه چنان پيچيده بود كه قضات از داوري درباره آن ناتوان بودند. 5- كار و كوشش براي تامين زندگي بسياري از بينوايان و درماندگان تا آنجا كه امام با دست خود باغ احداث مي كرد، قنات حفر مي نمود و آن را در راه خدا وقف مي نمود. 6- تربيت و پرورش گروهي كه ضمير پاك و روح آماده براي سير و سلوك داشتند تا در پرتو رهبري و نفوذ معنوي امام بتوانند قله هاي كمالات معنوي را فتح كنند و 7- هنگامي كه دستگاه خلافت در مسائلي با بن بست روبه رو مي شد براي حل آن، از علي (ع) مدد مي گرفت.


دوران خلافت امير المومنين علي (ع)


پس از سپري شدن دوران حكومت خليفه اول و دوم و روي كار آمدن عثمان توسط شوراي شش نفره، در اثر سياست هاي غلط امويان حاكم به سركردگي عثمان، حوادث تلخ رخ داد كه علي (ع) را به صحنه كشيد. در دوران حكومت عثمان به دنبال فساد مالي و اداري، تصرف هاي غير مجاز و غير مشروع در بيت المال و همچنين قرار دادن افراد نالايق از بني اميه و خويشان خود در راس مناصب دولتي و بالاخره بر اثر كنار زدن افراد شايسته اعم از مهاجران و انصار و سپردن مقررات امت اسلامي به دست بني اميه، خشم مردم را برانگيخت و چون به اعتراض ها و درخوست هاي مشروع مسلمانان در مورد تغيير استانداران و فرمانداران فاسد، ترتيب اثر نداد، سرانجام شورش و انقلاب بر ضد حكومت وي به وجود آمد و منجر به قتل او گرديد و سپس مردم با علي (ع) به عنوان خلافت بيعت كردند. از اين لحاظ حكومت علي (ع)، كه پس از قتل عثمان روي كار آمد، يك حكومت انقلابي و حاصل شورش مردم بر ضد مفاسد و مظالم حكومت پيشين بود.


اصولي از برنامه حكومتي علي (ع)


1- انتخاب كارگزاران لايق براي امور حكومتي و گماردن ماموراني براي نظارت بر اعمال و گفتار آنان. هرگاه تخلفي از كارگزاران خود مي ديد آنان را مواخذه مي كرد.


2- امتيازات نژادي و تبعيضات قومي، از نظر حكومت علي (ع) مردود بود و همه مسلمانان از نظر امام مساوي بودند و به طور مساوي از بيت المال بهره مي بردند. قبل از ايشان امتيازات قومي و نژادي فراوان به چشم مي خورد، اما اسلام علي (ع) مبتني بر سيره رسول الله است، هرچند بسيار گران تمام شود. او اجازه نمي دهد كه دست اندركاران حكومت، از موقعيت خود نردباني براي دستيابي به اميال خود و بستگان بسازند.


3- تبعيت از احكام الهي و پافشاري در اجراي آن، كه پيش از خلافت به آن اشاره كرده بود. آن حضرت در شوراي 6 نفره انتخاب دومين خليفه صريحاً اعلام كرد كه او حكومت و خلافت را به شرطي مي پذيرد كه كتاب خدا و سنت پيامبر و آنچه خود بر اساس آن تشخيص مي دهد مبناي عمل قرار گيرد.


4- تامين آزادي هاي اجتماعي براي مردم از سوي علي (ع) بيشتر در زمينه برخورد با خوارج متبلور است. امير المومنين با آنها با منتهي درجه آزادي رفتار كرد و در عين قدرت، با آنان كاري نداشت و تا زماني كه شمشير نكشيده بودند، در رديف ديگران قرار داشتند و همانند آنان حقوق خود را از بيت المال مي گرفتند.


5- مقدم داشتن قانون و ارزش ها بر اصل حكومت.


6- عدالت در حكومت علي (ع) بود. سياست امير المومنين بر مبناي اصل عدالت پايه ريزي شد و همين امر مشكلات فراواني را براي آن حضرت ايجاد كرد.


7- زهد و عدم دلبستگي به مظاهر دنيوي. از برجسته ترين ويژگي هاي حكومت علي (ع) بوده است.


به طور كلي محورهاي عمده برنامه هاي اميرالمومنين عبارت بود از: 1- حفظ آزادي و تلاش در احقاق حقوق مردم. 2- انتخاب افراد لايق و متدين براي امور اجرايي كشور. 3- تلاش براي عمران و آبادي. 4- اصرار بر اجراي قانون از سوي مسئولان اجرايي. 5- حفظ امنيت كشور 6- تربيت مردم و تبيين ارزش وجود آنها و شخصيت دادن به آحاد جامعه. 7- پرورش علم و دانش. 8- مبارزه با متجاوزان و قانون شكنان.


نبرد علي (ع) در سه جبهه


خلافت و زمامداري علي (ع) كه سراسر عدل و دادگري و زنده كننده سنت هاي اصيل اسلامي بود، بر گروهي سخت و گران آمد و صفوف مخالفي در برابر حكومت او تشكيل گرديد. اين مخالفت ها سرانجام به نبردهاي سه گانه با ناكثين، قاسطين و مارقين منجر گرديد كه به طور جداگانه توضيح مختصري مي دهيم:


نبرد با ناكثين


نبرد با ناكثين (پيمان شكنان) از اين جهت رخ داد كه طلحه و زبير كه با علي (ع) بيعت كرده بودند، تقاضاي فرمانروايي بصره و كوفه را داشتند، ولي امام با درخواست آنان موافقت نكرد. آنان سرانجام مدينه را به عزم مكه ترك كردند و در آنجا با استفاده از بيت المال غارت شده توسط امويان، ارتشي تشكيل داده رهسپار بصره شدند و آنجا را تصرف نمودند، علي (ع) مدينه را به عزم سركوبي آنان ترك گفت و در نزديكي بصره نبرد شديدي رخ داد كه با پيروزي علي و شكست ناكثين پايان يافت و اين همان جنگ جمل است كه در تاريخ براي خود سرگذشت گسترده اي دارد. اين نبرد در سال 36 هجري رخ داد.

نبرد با قاسطين


اين گروه مستكبران بي ايماني بودند كه پس از فتح مكه به ظاهر اسلام آوردند. در راس اين گروه معاويه بن ابوسفيان قرار داشت كه از طرف خليفه دوم عهده دار ولايت شام بود. مردم آن سامان كه با پيامبر اكرم (ص) حشر و نشر نداشتند اسلام را از ديد معاويه مي شناختند و حكومت او را نسبت به سلطنت هاي خودكامه پيشينيان كه دست نشانده ايران يا روم بودند، مطلوب مي ديدند.


معاويه كه در كمك عثمان سستي كرده بود، حالا كشته شدن عثمان را بهترين فرصت براي نيل به آرزوي ديرينه خود مي دانست. از اين رو پيراهن عثمان را در مسجد آويخت و علم خونخواهي برافراشت. آنگاه با جمع كردن افراد كاردان و مطيع سپاهي بزرگ براي جنگ و قيام مسلحانه عليه اميرالمومنين (ع) فراهم كرد و جنگ صفين را به وجود آورد. در اين جنگ مي رفت كه سپاه علي (ع) پيروز شود، اما معاويه با نيرنگ خاصي در ميان سربازان علي (ع) اختلاف و شورش پديد آورد. سرانجام پس از اصرار زياد از جانب ياران علي (ع) امام ناچار تن به حكميت ابوموسي اشعري و عمرو عاص داد كه آنان درباره مصالح اسلام و مسلمين مطالعه كنند و نظر خود را اعلام دارند. فشار روي امير مومنان جهت پذيرفتن مسئله حكميت به پايه اي رسيد كه اگر نمي پذيرفت، شايد رشته حيات او گسسته مي شد و مسلمانان با بحران شديدي روبه رو مي شدند. پس از فرارسيدن موعدي كه قرار بود حكمين نظر خود را ابراز دارند، عمروعاص، ابوموسي را فريب داد و اين امر نقشه موذيانه معاويه را بر همگان آشكار ساخت. پس از ماجراي حكميت تعدادي از مسلماناني كه قبلاً با حضرت علي (ع) همراه بودند بر ضد ايشان خروج كردند و امام را به خاطر قبول حكميتي كه خود بر وي تحميل كرده بودند، مورد انتقاد قرار دادند. نبرد با قاسطين در سال 37 هجري رخ داد.


نبرد با مارقين


مارقين، همان گروهي بودند كه علي (ع) را وادار به پذيرش حكميت كردند، ولي پس از چند روز از كار خود پشيمان شده خواستار نقض عهد از طرف امام شدند، امام علي (ع) كسي نبود كه پيمان خود را بشكند و نقض عهد نمايد، لذا اينان كه همان خوارج مي باشند در برابر حضرت علي (ع) دست به صف آرايي زدند و در نهروان با علي (ع) به جنگ پرداختند. حضرت علي (ع) در اين نبرد پيروز گشت ولي كينه ها در دل ها نهفته ماند. اين نبرد در سال 38 و يا به گفته برخي از مورخان در سال 39 هجري رخ داد.


شهادت علي (ع)


در شب نوزدهم ماه رمضان علي (ع) افطار را ميهمان دخترش ام كلثوم بود. هنگام افطار سه لقمه غذا خورد و سپس به عبادت پرداخت. آن شب را تا صبح در اضطراب بود. گاهي به آسمان نگاه مي كرد و حركت ستارگان را مي نگريست و هر چه طلوع فجر نزديك تر مي شد تشويش آن حضرت بيشتر مي شد و مي فرمود: «به خدا قسم نه من دروغ مي گويم و نه آن كسي كه به من خبر داده دروغ گفته است. اين شبي است كه به من وعده داده اند و شهادت من در همين شب است». و سرانجام آن شب هولناك به پايان رسيد و علي (ع) در تاريكي سحر براي اداي نماز صبح به سوي مسجد حركت كرد. امام وارد مسجد شد و به نماز ايستاد و تكبير افتتاح گفت و پس از قرائت به سجده رفت. در اين هنگام ابن ملجم در حالي كه فرياد مي زد «الحكم لا لك يا علي» با شمشير زهرآلود ضربتي بر سر مبارك علي (ع) وارد آورد. از قضا اين ضربت بر محلي اصابت كرد كه سابقاً شمشير عمرو بن عبدود بر آن وارد شده بود و فرق مبارك آن حضرت را تا پيشاني شكافت. خون از سر علي در محراب جاري شد و محاسن شريفش را رنگين كرد. در اين حال فرمود: «فزت و رب الكعبه؛ به خداي كعبه سوگند كه رستگار شدم».



/ 1