<span class="p_h1">&#64831;</span> اصول سياست خارجى در قانون اساسى <span class="p_h1">&#64830;</span> - اصول سیاست خارجی در قانون اساسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اصول سیاست خارجی در قانون اساسی - نسخه متنی

عباس نیکزاد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

﴿ اصول سياست خارجى در قانون اساسى


عباس نيكزاد(1)

چكيده


نوشتار حاضر پژوهشى است مختصر پيرامون اصول سياست خارجى در قانون اساسى. نگارنده با تكيه بر آيات، روايات و سيره عملى پيامبر و معصومين اصولى همچون نفى سلطه‏جويى و سلطه‏پذيرى و حفظ استقلال همه جانبه كشور و چگونگى تعامل با دول غير محارب را در قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران مورد كنكاش و بررسى قرار داده است.


مقدمه


برخى از اصول قانون اساسى، خطوط كلى سياست خارجى نظام جمهورى اسلامى را ترسيم كرده است كه از آن جمله است:


اصل 152: «سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران بر اساس نفى هر گونه سلطه جويى و سلطه پذيرى، حفظ استقلال همه جانبه و تماميت ارضى كشور، دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرت‏هاى سلطه‏گر و روابط صلح آميز متقابل با دول غير محارب استوار است.»


اصل 153: «هر گونه قرار داد كه موجب سلطه بيگانه بر منابع طبيعى و اقتصادى، فرهنگ، ارتش و ديگر شؤون كشور گردد ممنوع است.»


اصل 154: «جمهورى اسلامى ايران، سعادت انسان در كل جامعه بشرى را آرمان خود مى‏داند و استقلال و آزادى و حكومت حق و عدل را حق همه مردم مى‏شناسد، بنابر اين در عين خوددارى كامل از هر گونه دخالت در امور داخلى ملّت‏هاى ديگر، از مبارزه حق طلبانه مستضعفين در برابر مستكبرين در هر نقطه از جهان حمايت مى‏كند.»


اصل 155: «دولت جمهورى اسلامى ايران مى‏تواند به كسانى كه پناهندگى سياسى بخواهند پناه دهد مگر اين كه بر طبق قوانين ايران، خائن و تبهكار شناخته شوند.»


اصل 9: «در جمهورى اسلامى ايران، آزادى و استقلال و وحدت و تماميت ارضى كشور از يكديگر تفكيك ناپذيرند و حفظ آنها وظيفه دولت و آحاد ملت است. هيچ فرد يا گروه يا مقامى حق ندارد به نام استفاده از آزادى به استقلال، سياسى، فرهنگى، اقتصادى و نظامى و تماميت ارضى ايران كمترين خدشه‏اى وارد كند... .»


اصل 11: « به حكم آيه كريمه «ان هذه امّتكم امة واحدة و انا ربكم فاعبدون» همه مسلمانان يك امّتند و دولت جمهورى اسلامى ايران موظف است، سياست كلى خود را بر پايه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامى قرار دهد و كوشش پى‏گير به عمل آورد تا وحدت سياسى، اقتصادى و فرهنگى جهان اسلام را تحقق بخشد.»


طبق اصول مزبور، خطوط كلى سياست خارجى نظام جمهورى اسلامى ايران مى‏توان استفاده كرد كه به قرار زير است:


1ـ نفى سلطه جويى


2ـ نفى سلطه پذيرى


3ـ حفظ استقلال همه جانبه


4ـ ممنوع بودن قراردادهايى كه باعث سلطه بيگانه بر كشور مى‏گردد.


5ـ آرمان خود دانستن سعادت انسان در كل جامعه بشرى


6ـ به رسميت شناختن استقلال و آزادى و حكومت حق و عدل به عنوان حقوق همه مردم جهان


7ـ خوددارى كامل از هر گونه دخالت در امور داخلى ملل ديگر


8ـ حمايت از مبارزات حق طلبانه مستضعفين در برابر مستكبرين در همه جهان


9ـ قبول پناهندگى سياسى


10ـ تفكيك ناپذيرى آزادى، استقلال و وحدت و تماميت ارضى كشور


11ـ دفاع از حقوق همه مسلمانان جهان


12ـ عدم تعهد در برابر قدرت‏هاى سلطه‏گر


13ـ روابط صلح آميز و حسنه متقابل با دُوَل غير محارب


14ـ احترام به قراردادها و معاهدات بين المللى


15ـ حل اختلافات بين‏المللى از طريق مسالمت آميز و پذيرش حَكَميت بر اساس حق و عدل


16ـ تعاون و مشاركت و نقش فعال داشتن در امور بين المللى


17ـ مقابله به مثل در موارد لازم


18ـ تقديم و ترجيح روابط با كشورهاى اسلامى بر كشورهاى غير اسلامى


19ـ رعايت عزت، حكمت و مصلحت در سياست خارجى


اين اصول، علاوه بر اين كه با آموزه‏هاى دينى ما كاملاً سازگارى دارد با مبانى و اصول عقلى نيز همخوان است. به تعبير ديگر، ما التقاى عقل و شرع را در اصول سياست خارجى، مانند همه مسائل ديگر مشاهده مى‏كنيم. بدين ترتيب مى‏توان عقل را بنياد حقوق بين الملل اسلامى دانست؛ يعنى قواعد حقوق بين‏الملل اسلام، اصولى است مبتنى بر عقل و برخاسته از معادلات عقلانى بشر.


البته بايد به اين نكته توجه داشت كه اسلام به حكم اين كه دين خاتم است، معمولاً اصول و امّهات موضوعات را بيان مى‏كند امّا هماهنگى و همسازى اين اصول با مقتضيات زمان و مكان، وظيفه سياست مداران و انديشه ورزان اسلامى است. همان گونه كه اصول كلى از اهميت خاصى برخوردارند، نحوه عرضه آن در جامعه و بهره‏گيرى از آن در جايگاه مناسب نيز، اهميت بالايى دارد. بسا ممكن است كه يك اصل حياتى با عرصه نادرست و بهره‏گيرى نابه‏جا، جايگاه شايسته در ذهنيت جامعه پيدا نكند و حتى ممكن است يك اصل غير كارآمد تلقى شود.


با عنايت به اين كه بررسى همه اصول پيشين از حوصله نوشتار ما خارج است، چند عنوان را به اختصار مورد تحقيق قرار مى‏دهيم:


1- روابط حسنه و صلح آميز متقابل با دُول غير محارب


صلح و همزيستى مسالمت آميز از مقدس‏ترين آرمان‏هاى بشرى است. صلح در روابط بين الملل به معناى وجود حالت آرامش در روابط عادى ميان كشورها و فقدان جنگ و تهديد و ناامنى است. روابط صلح آميز در صورتى است كه حق حاكميت ملى، تماميت ارضى و استقلال و آزادى و برابرى حقوقى يك كشور از جانب كشورهاى ديگر مورد تهديد قرار نگيرد.


اسلام از همان آغاز، اصول صلح را پى‏ريزى نموده و از اين طريق راه را براى رسيدن به صلح جهانى هموار ساخته است. صلح و صفا روح اسلام است و واژه اسلام از ماده «سلم» گرفته شده است كه متضمن معناى سلامت و امنيت و صلح و صفاست. قرآن كريم به پيروان خود دستور مى‏دهد كه همگى در حوزه سلم و صلح وارد شوند: «يا ايها الذين آمنوا ادخلو فى السّلم كافةً(2)»


آن چنان كه برخى از مفسرين گفته‏اند «سِلم» خيلى عميق‏تر و عالى‏تر از صلح است؛ زيرا متضمن معناى سلامت و امنيت است كه فراتر از صلح موقت ظاهرى است.


خداوند به پيامبر اكرم (ص) دستور مى‏دهد كه اگر دشمنان تو، از در مسالمت و آشتى با تو وارد شدند تو نيز از فرصت استفاده كن و به اين درخواست پاسخ مثبت بده: «اگر دشمنان تو به جانب صلح گراييدند تو نيز نسبت به صلح اظهار تمايل نما و بر خداوند توكل كن (نگران خيانت آنها نباش) و اگر قصد خدعه با تو را كردند خداوند براى تو كافى است»(3) و در جايى ديگر مى‏فرمايد: «اى پيامبر! اگر اين‏ها (دشمنان) از جنگ با شما كناره‏گيرى نموده و اظهار صلح كردند، خداوند به شما اجازه جنگ با آنها را نمى‏دهد.»(4)


آيه اخير نه تنها پيامبر را به صلح با دشمنان دعوت مى‏كند بلكه با دلدارى و يارى خدا، از او رفع نگرانى مى‏كند.


قرآن به مسلمانان دستور مى‏دهد كه اگر دو گروه از مسلمانان با هم درگيرى پيدا كردند بايد بكوشند كه ميان آنان صلح و سازش برقرار كنند و در صورت عدم تمكين يك گروه بر صلح عادلانه، با او بجنگند تا به صلح عادلانه تن دهد.(5)


علاقه اسلام به صلح ميان انسان‏ها به حدّى است كه به افراد با ايمان نويد مى‏دهد كه شايد بر اثر نحوه رفتار مسلمانان، ميان آنها و دشمنانشان پيوند دوستى پديد آيد:


«عَسَى اللّهُ أَنْ يَجْعَلَ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ الَّذِينَ عادَيْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً وَ اللّهُ قَدِيرٌ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ»(6)


يعنى اميد است كه خداوند ميان شما و كسانى كه آنان را دشمن داشته‏ايد پيوند دوستى قرار دهد. خداوند، توانا و خداوند آمرزنده و مهربان است.


قرآن كريم با جمله «والصلح خير»(7) صلح را يك اقدام برتر فرا راه روابط فردى و اجتماعى بشر قرار داده است.


اسلام، فكر همزيستى مسالمت آميز ميان پيروان اديان الهى را به صورت اعلاميه جهانى مطرح مى‏سازد و با وجه مشترك قرار دادن «كلمه حق و اعتقاد به خداى يكتا و نفى شرك» همگان را به يك ائتلاف و اتحاد جهانى دعوت مى‏نمايد:


«قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنّا مُسْلِمُونَ»(8)


يعنى بگو: اى اهل كتاب! بياييد به سوى سخنى (شعارى) كه ميان ما و شما يكسان است: جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزى را همتاى او قرار ندهيم و بعضى از ما، بعض ديگر را - به غير از خدا ـ به پروردگارى نگيرد. هرگاه سر باز زنند بگوييد: كه گواه باشيد كه ما مسلمانيم.


سياست مسالمت جويانه اسلام حتى در دعوت كفار و مشركين به اسلام نيز نمايان است آن جا كه مى‏فرمايد:


«اى پيامبر! با حكمت و اندرز نيكو، به راه پروردگارت دعوت نما، و با آنها با روشى كه نيكوتر است استدلال و مناظره كن ...»(9) در اين آيه سه راه براى دعوت مردم به دين خدا مطرح گرديده است: برهان، موعظه نيكو و مناظره به شيوه نيكوتر. اين آيه هم موعظه را با قيد نيكو و هم مناظره را به قيد نيكوتر بيان كرده است تا در دعوت مردم به دين خدا از شيوه‏هاى تند و پرخاشگرانه و غيرمسالمت آميز جويانه كمك گرفته نشود.


سيره عملى پيامبر اسلام(ص) در انعقاد پيمانهاى صلح و عدم تعرض به همديگر، با گروه‏هاى مختلف اهل كتاب و مشركان، حكايت از صلح طلبى اسلام و ضرورت همزيستى مسالمت آميز دارد. پيمان ترك مخاصمه ده ساله پيامبر اسلام(ص) با مشركان مكه (صلح حديبيه) و ساير پيمانها، نشانه‏هايى از توجه و كوشش آيين اسلام به نزديك سازى قلوب انسانها مى‏باشد.(10)


قرآن به مسلمانان سفارش مى‏كند تا موقعى كه مشركان به پيمان ترك مخاصمه و عدم تعرض پاى بندى نشان مى‏دهند، پيمان آنها محترم است.(11)


برخورد پيامبر اكرم(ص) با مشركان مكه در فتح مكه، حاكى از روحيه مسالمت جويانه آن حضرت در برخورد با مخالفان و دشمنان خود مى‏باشد. پيامبر اكرم (ص) براى فتح مكه، پرچم را به دست يكى از ياران خود به نام «سعدبن عباده» داد. او هنگام ورود فاتحانه به اين شهر، اين شعار تند را سر داد: «اليوم يوم الملحمة، اليوم تستحلّ الحرمة، اليوم اذلّ اللّه قريشا» وقتى پيامبر اكرم(ص) از اين شعار خشونت بار آگاه گرديد، فورا سعدبن عباده را از فرماندهى عزل كرد و پرچم را به دست فرزند او «قيس بن سعد» داد و فرمان داد كه اين شعار را كه درست نقطه مقابل شعار پدرش مى‏باشد مطرح كند:


«اليوم يوم المرحمة، اليوم اعزّ اللّه قريشا» يعنى امروز روز رحمت و لطف است، امروز روزى است كه خداوند قريش را عزيز و گرامى قرار داد.


حضرت على در نامه خود به مالك اشتر چنين مى‏فرمايد:


«پيشنهاد هيچ صلحى را كه خشنودى خدا در آن است رد مكن كه آسايش رزمندگان و آرامش فكرى تو و امنيت كشور در صلح تأمين مى‏گردد... .»(12)


در اين جا توجه به سه نكته ضرورى است:


1- با وجود مبنا قرار گرفتن صلح در اسلام، ضرورت‏هاى جنگى از ديدگاه شارع مقدس اسلام دور نمانده است. در اسلام جنگ براى مقابله با ظالمان و ستمگران و كسانى كه مؤمنان را از ديار خود اخراج مى‏كنند و به انحاى مختلف قصد محو نام خدا و جلوگيرى از بيدارى افكار و هدايت دلها را دارند و نيز مبارزه در راه خدا و احقاق حقوق مستضعفان و محرومان حق‏طلب و رهايى آنها از زير ظلم و نظاير آن، به عنوان يك فريضه الهى مورد تأكيد قرار گرفته است.(13)


2- در نگاه اسلام روابط دوستانه و مسالمت‏جويانه با دولت‏هاى محارب ممنوع است. منظور از دولت‏هاى محارب دولت‏هايى هستند كه با مسلمانان در حال جنگ‏اند و موجوديت كشور اسلامى را به رسميت نمى‏شناسند و به اصل عدم مداخله در كشورهاى ديگر اعتنايى ندارند.


در اصل 14 قانون اساسى آمده است: «به حكم آيه شريفه:


«لا يَنْهاكُمُ اللّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ»(14)


دولت جمهورى اسلامى ايران و مسلمانان موظفند نسبت به افراد غيرمسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامى عمل نمايند و حقوق انسانى آنان را رعايت كنند. اين اصل در حق كسانى اعتبار دارد كه بر ضد اسلام و جمهورى اسلامى ايران توطئه و اقدام نكنند.»


جالب اين است كه آيه مزبور و آيه بعد از آن، روابط دوستانه برقرار كردن يا سرباز زدن از آن را از نگاه اسلام مطرح مى‏كنند. معناى اين دو آيه چنين است: «خداوند شما را از نيكى كردن و رعايت عدالت نسبت به كسانى كه در امر دين با شما پيكار نكردند و از خانه و ديارتان بيرون نراندند، نهى نمى‏كند چرا كه خداوند عدالت‏پيشگان را دوست دارد. شما را تنها از دوستى و رابطه با كسانى نهى مى‏كند كه در امر دين با شما پيكار كردند و شما را از خانه‏هايتان بيرون راندند يا به بيرون راندن شما كمك كردند و هر كس با آنان رابطه دوستى داشته باشد ظالم و ستمگر است.»


3- از ديدگاه اسلام، مسلمانان در روابط خود با كفار و بيگانگان، حق ندارند چنان با آنها رابطه دوستى برقرار كنند كه عزت اسلامى در معرض مخاطره قرار گيرد و نيز حق ندارند آنها را محرم اسرار خود قرار دهند؛ زيرا ممكن است با آگاهى از رازها و اطلاع از امور سرّى مسلمانان، راه تسلط و استعمار را بر جامعه اسلامى باز كنند. قرآن كريم در اين رابطه مى‏فرمايد:


«اى افراد باايمان، هيچ‏گاه بيگانه‏اى را محرم اسرار خود قرار ندهيد و بر رازهاى پنهان خود آگاه نسازيد؛ زيرا آنان از هرگونه شر و فسادى درباره شما كوتاهى نمى‏كنند. آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشيد. نشانه‏هاى دشمنى با شما از دهان و كلامشان آشكار شده و آن‏چه در دلهايشان پنهان مى‏دارند از آن بيشتر است. ما آيات را براى شما بيان كرديم اگر انديشه كنيد.»(15)


«آنهايى كه كافران را به جاى مؤمنان دوست خود انتخاب مى‏كنند، آيا عزت و آبرو را نزد آنان مى‏جويند! با اين كه همه عزّت‏ها از آنِ خداست.»(16)


«اى كسانى كه ايمان آورديد! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگيريد، شما نسبت به آنها اظهار دوستى و محبت مى‏كنيد در حالى كه آنها به آنچه از حق براى شما آمده، كافر شده‏اند... .»(17)


2- احترام به قراردادها و معاهدات


بى‏شك اصل احترام به قراردادها و پاى‏بندى به تعهدات، اساس هرنوع زندگى اجتماعى است و بدون آن روابط اجتماعى، استوار نمى‏گردد. اصل وفاى به عهد و پذيرش تعهدات، ريشه در عمق فطرت انسان دارد. ويل دورانت مى‏گويد: «مذهب به مدد شعائر خود ميثاق‏هاى بشرى را به صورت روابط با مهابت انسان و خدا درآورد و از اين راه استحكام و ثبات به وجود آورده است.»(18)


در قرآن كريم مكرر از لزوم پاى‏بندى به عقدها و عهدها سخن به ميان آمده است:


«أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْوءُلاً»؛(19) يعنى به پيمانها وفا كنيد كه به راستى از عهد و پيمان سؤال خواهد شد.


«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ»؛(20) يعنى اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد به قراردادها وفا كنيد.


«وَ الَّذِينَ هُمْ لأَِماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ»(21) يعنى يكى از اوصاف مؤمنين اين است كه امانت‏ها و پيمان‏هاى خويش را رعايت مى‏كنند.


قرآن براى ترسيم عمل زشت پيمان‏شكنان، عمل پيمان‏شكنى را همانند كار آن زنى مى‏داند كه بافته خود را وامى‏تابد:


«وَ لا تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً»؛(22) يعنى به سان آن زن ريسنده نباشيد كه رشته خود را پس از استحكام وامى‏تابد.


در اهميت پايبندى به پيمان، همين بس كه قرآن به مسلمانان دستور مى‏دهد كه تا زمانى كه مشركان به عهد و پيمان خود وفا دارند وفادار باشند و آغازگر پيمان‏شكنى نباشند.


«با آنان كه نزد مسجدالحرام (مكه) پيمان بستيد تا آنان به پيمان خود وفادارند شما نيز به پيمان خود وفادار باشيد.»(23)


«پيمان آنان را تا آخرين مدتش به پايان برسانيد كه خداوند پرهيزكاران را دوست دارد.»(24)


پاى‏بندى به پيمان‏ها آن قدر مهم است كه قرآن مى‏فرمايد: «اگر مسلمانان از شما يارى خواستند آنان را كمك كنيد مگر در صورتى كه آنان بر ضد گروهى كمك‏خواهى كنند كه ميان شما و آن گروه پيمان صلح برقرار است. خداوند از اعمال شما آگاه است.»(25)


در سيره پيامبر اكرم(ص) نمونه‏هاى زيادى از معاهدات با قبايل و دولت‏ها ديده مى‏شود كه نشان‏دهنده مشروعيت قراردادهاى بين‏المللى در اسلام است. پيامبر(ص) پس از امضاى قرارداد با مشركين در حديبيه، كاملاً به شروط آن وفادار ماند.(26)


حضرت على عليه‏السلام در نامه خود به مالك اشتر مى‏فرمايد: «مالك! اگر با دشمنان، پيمان بستى و آنها را امان دادى به پيمانت وفادار باش و پناه دادن خود را محترم به شمار؛ زيرا در اجتماع مردم با همه اختلافاتى كه دارند، چيزى مهمتر و مقبولتر از درستى پيمان نيست. پس پيمان را هيچگاه نشكن و دشمنت را هم فريب مده... خداوند همين پايبندى به عهد را، پناه‏گاهى براى آرامش خاطر مردم قرار داده است. پس نبايد در آن مكر و فريب راه داشته باشد و بعد از برقرارى و استوار نمودن عهد، سخنان دوپهلو مگو.»(27)


هنگامى كه حضرت على(ع) در جنگ صفين در اثر فشار ياران خود، به امضاى پيمان متاركه جنگ و سپردن جريان به حكميت مجبور شد، همان گروه فشار، از كار خود پشيمان شده و به على(ع) اصرار ورزيدند كه پيمان خود را ناديده بگيرد و نبرد را آغاز كند. امام با تندى به پيشنهاد آنان پاسخ منفى دادند و فرمودند:


«واى بر شما، آيا پس از بستن پيمان با رضايت طرفين، از پيمان خود برگردم؟! مگر خدا در قرآن دستور نمى‏دهد كه به عهدها وفادار باشيد و باز مى‏گويد: به پيمان‏هاى الهى آنگاه كه پيمان بستيد وفادار باشيد. و باز مى‏گويد: پيمانهاى خود را پس از استوار ساختن نشكنيد در حالى كه خدا را بر خود ضامن قرار داده‏ايد، خداوند از اعمال شما آگاه است.»(28)


3- حمايت‏هاى انسانى در سطح بين‏المللى


بر اساس‏قانون‏اساسى، نظام‏جمهورى‏اسلامى سعادت‏وخوشبختى همه‏افراد بشر را آرمان‏خوددانسته و خود را موظف به حمايت از حقوق همه انسان‏ها خصوصا مسلمانان و مستضعفان جهان مى‏داند.(29)


حمايت از حقوق همه انسان‏ها خصوصا مظلومان و محرومان و مستضعفان، از ديدگاه اسلام وظيفه اساسى براى همه مسلمانان است. مسلمانان نمى‏توانند نسبت به سعادت و خوشبختى و حقوق انسان‏هاى ديگر بى‏تفاوت باشند؛ زيرا انسان‏دوستى و حمايت از اصول و ارزش‏هاى انسانى و تلاش در راه تحقق بخشيدن به آرمان‏هاى مشترك بشرى و بالأخره حمايت از عدالت و آزادى و استقلال و صلح و امنيت، از آموزه‏هاى روشن و بديهى اسلام است.


پيام ارسال رسل و انزال كتب از جانب خداوند، چيزى جز اراده الهى براى رساندن جامعه بشرى به خوشبختى و سعادت و هدايت و عدالت و اخلاق نيست: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ»؛(30) يعنى ما پيامبران خود را با دلايل روشن فرستاديم و با آنها كتاب و ميزان (قوانين عادلانه) را نازل كرديم تا مردم به عدالت قيام كنند.


اين آيه به صراحت فلسفه ارسال رسل و انزال كتب را برپايى عدالت به وسيله همه مردم معرفى مى‏كند.


قرآن كريم پيامبر را «رحمة‏للعالمين»(31) معرفى مى‏كند و شعار و پيام او را رهايى از زنجيرها و اسارتها و سختى‏ها و گمراهى‏ها مى‏داند.(32)


بر همين اساس بسيارى از خطابات و دعوتهاى قرآن به صورت عام مانند «يا ايهاالانسان»، «يا ايهاالناس» و «يا بنى‏آدم» آمده است.


بر اساس قرآن كريم حمايت از مستضعفان جهان وظيفه همه مسلمان‏هاست: «چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و كودكان مستضعف كه فرياد يارى‏خواهى سرمى‏دهند پيكار نمى‏كنيد؟»(33)


در روايات نيز حمايت از مظلومان يك وظيفه ترديد ناپذير دينى به حساب آمده است. پيامبر اكرم(ص) فرمود:


«من سمع رجلاً ينادى يا للمسلمين فلم يجبه فليس بمسلم»؛(34) يعنى كسى كه نداى ندادهنده‏اى را براى يارى‏خواهى بشنود و او را يارى ندهد مسلمان نيست.


در وصيت امام على عليه‏السلام به امام حسن و امام حسين عليه‏السلام آمده است: «كونا للظالم خصما و للمظلوم عونا»؛ يعنى همواره دشمن ظالم و ياور مظلوم باشيد.(35)


«ممكن است طرف با ما نخواهد بجنگد ولى مرتكب يك ظلم فاحش نسبت به يك عده افراد انسان‏ها شده است و ما قدرت داريم آن انسان‏هاى ديگر را كه تحت تجاوز قرار گرفته‏اند نجات بدهيم، اگر نجات ندهيم درواقع به ظلم اين ظالم نسبت به آن مظلوم كمك كرده‏ايم. ما در جايى كه هستيم كسى به ما تجاوزى نكرده ولى يك عده از مردم ديگر كه ممكن است مسلمان باشند و ممكن است مسلمان هم نباشند مثل جريان فلسطينى‏ها كه اسرائيلى‏ها آنها را از خانه‏هايشان آواره كرده‏اند، اموالشان را برده‏اند، انواع ظلم‏ها نسبت به آنها مرتكب شده ـ ولى فعلاً به ما كارى ندارند - آيا براى ما جايز است كه به كمك اين مظلوم‏هاى مسلمان بشتابيم براى نجات دادن آنها؟ بله اين هم جايز است بلكه واجب است. اين (جهاد) هم جهاد ابتدايى نيست اين هم به كمك مظلوم شتافتن است، براى نجات دادن از دست ظلم، به خصوص كه آن مظلوم مسلمان باشد... آيا مظلوم اگر تقاضاى كمك كرد بر ما جايز يا واجب است كمك كردن يا حتى اگر تقاضاى كمك هم نكند بر ما جايز بلكه واجب است؟ نه، اينجا لزومى ندارد تقاضاى كمك بكند ... بسيارى از جنگ‏هايى كه در صدر اسلام واقع شد تحت همين عنوان بود...»(36)


شهيد مطهرى در توجيه حمايت از جهاد آزادى‏بخش سخن زيبايى دارند:


«اگر آزادى در جايى مورد تهاجم قرار گرفت، اما نه آزادى من و نه آزادى ملت من، بلكه در يك گوشه از گوشه‏هاى دنيا، آزادى كه جزء حقوق عمومى همه انسان‏هاست مورد تهاجم قرار گرفت آيا دفاع كردن از اين حق انسانيت به عنوان «حق انسانيت» مشروع است يا نه؟ اگر مشروع است پس منحصر به آن فردى كه آزادى او مورد تهاجم قرار گرفته نيست، افراد ديگر و ملت‏هاى ديگر نيز مى‏توانند - بلكه بايد - به كمك آزادى بشتابند و به جنگ سلب آزادى و اختناق بروند. گمان نمى‏كنم كسى ترديد بكند كه مقدس‏ترين اقسام جهادها و مقدس‏ترين اقسام جنگ‏ها جنگى است كه به عنوان دفاع از حق انسانيت صورت گرفته باشد. در مدتى كه الجزايرى‏ها با استعمار فرانسه مى‏جنگيدند يك عده افراد حتى از اروپايى‏ها در اين جنگ شركت مى‏كردند، يا به صورت سرباز يا به صورت غيرسرباز، آيا از نظر شما فقط الجزايرى‏ها جنگيدنشان مشروع بود چون حقوق خودشان مورد تجاوز قرار گرفته بود؟ پس بنابراين، فردى كه از اقصا بلاد اروپا آمده به نفع اين ملت وارد پيكار شده، او ظالم و متجاوز است و بايد به او گفت فضولى موقوف! به تو چه مربوط است؟! كسى كه به حقوق تو تجاوز نكرده تو چرا اينجا شركت مى‏كنى؟ يا او بايد بگويد من از حق انسانيت دفاع مى‏كنم و حتى جهاد چنين شخصى از جهاد آن الجزايرى مقدس‏تر است چون او جنبه دفاع از خود دارد و عمل اين اخلاقى‏تر است از عمل او و مقدس‏تر است از عمل او؟ مسلما شق دوم صحيح است. آزادى‏خواهانى كه يا حقيقتا آزادى‏خواه هستند يا تظاهر مى‏كنند به آزادى‏خواهى و احترامى كسب كرده‏اند در ميان عموم، احترام خودشان را در ميان توده مردم، مديون همين حالت هستند كه خودشان را مدافع حقوق انسانيت مى‏شمارند نه مدافع حقوق فرد خودشان، يا ملت خودشان، يا قاره خودشان و احيانا اگر آنها از حدود زبان و قلم و نطق و خطابه و روشن كردن افكار بگذرند و بروند وارد ميدان جنگ بشوند، مثلاً طرفدار حقوق فلسطينى‏ها يا ويت‏كنگ‏ما بشوند دنيا خيلى بيشتر آنها را تقديس مى‏كند نه اين كه دنيا آنها را مورد حمله و هجوم قرار بدهد كه به تو چه اين فضولى‏ها، اينها به تو چه مربوط است؟ كسى كه به تو كارى ندارد!


دنيا مى‏گويد: جنگيدن هر وقت كه به عنوان دفاع باشد مقدس است اگر دفاع از خود باشد مقدس است و اگر دفاع از ملت باشد مقدس‏تر است چون جنبه شخصى تبديل مى‏شود به جنبه ملى و گسترش پيدا مى‏كند... اگر از حدود ملى به حدود انسانى برسد از آن هم يك درجه مقدس‏تر است.»(37)


حمايت از همه مستضعفان جهان يك فريضه دينى است اما حمايت از مسلمانان جهان، از ديدگاه اسلام داراى اهميت و تأكيد مضاعف است؛ زيرا مسلمانان جهان مشتركات بيشترى دارند و حمايت از مسلمانان مظلوم نه تنها حمايت از حق انسانيت است بلكه حمايت از عقيده و ايدئولوژى و آيين مشترك نيز مى‏باشد.


به همين خاطر فارغ از هرگونه مرزبندى‏هاى جغرافيايى، ميان همه مسلمانان جهان، همدلى و همنوايى و همدردى و علاقه و ارادت مشترك وجود دارد. پيامبر اكرم(ص) در بيان اين واقعيت تمثيل بسيار زيبايى دارند: «حكايت مؤمنان در دوستى و مهربانى‏شان چون اعضاى يك پيكر است. وقتى يكى‏شان رنجور شود ديگران به مراقبت و حمايت از او همداستان مى‏شوند.»(38)


در روايتى ديگر پيامبر اكرم مى‏فرمايد: «من اصبح و لم يهتمّ بامور المسلمين فليس بمسلم.»(39) يعنى هر آن كس كه صبح برخيزد و در انديشه كارهاى مسلمانان نباشد مسلمان نيست. و يا مى‏فرمايد: «كلكم راع و كلكم مسؤول عن رعيته»(40)؛ يعنى همگان مسؤول همديگرند.


قرآن كريم مسلمانان را «امت واحده» معرفى مى‏كند: «إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ»(41)؛ يعنى اين امت شما امت واحده است و من پروردگار شما هستم پس مرا بپرستيد.


در اصل 11 قانون اساسى نيز چنين آمده است: «به حكم آيه كريمه «ان هذه امتكم امة واحدة و انا ربكم فاعبدون»، همه مسلمانان يك امتند و دولت جمهورى اسلامى ايران موظف است سياست كلى خود را بر پايه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامى قرار دهد و كوشش پى‏گير به عمل آورد تا وحدت سياسى، اقتصادى و فرهنگى جهان اسلام را تحقق بخشد.»


خلاصه سخن اين است كه: اگر صلح و امنيت بين‏المللى، اصلى ضرورى در زندگى مشترك ملتها به شمار مى‏رود، بايد عوامل زمينه‏ساز صلح و امنيت از طرف همه ملتها مورد حمايت قرار گيرد و اگر به اسارت كشيدن ملتها و ستم بر آنها صلح و امنيت را به مخاطره مى‏افكند، بايد همه ملتها در ريشه‏كن نمودن سلطه و ستم هميارى نمايند. نتيجه اين دو سخن اين است كه مبارزات حق‏طلبانه ملت‏هاى ستمديده و جنبشهاى رهايى‏بخش ملتهاى مستضعف، حقى است مسلم و غيرقابل سلب از آنها، و حمايت از ملتهاى تحت ستم و محروم در استيفاى اين حق، مسؤوليتى است بين‏المللى، و هدف همه اين اقدامات چيزى جز پاسدارى از صلح و امنيت بين‏المللى مبتنى بر عدالت نيست. با اين توضيح روشن مى‏شود كه حمايت بين‏المللى از ملتهاى محروم و در حال مبارزه نمى‏تواند در حد يك توصيه و يا اعلاميه بشر دوستانه تلقى شود، بلكه بايد آن را در سطح يك قاعده حقوقى و قانون الزام‏آور در مقياس بين‏المللى تلقى نمود. از اين رو عقل و منطق حكم مى‏كند حمايت بين‏المللى از مبارزات حق‏طلبانه جنبشهاى رهايى‏بخش به عنوان يك اصل اجتناب‏ناپذير در روابط بين‏الملل و به شكل يك قاعده حقوق بين‏المللى درآيد و جزئى از حقوق اساسى ملت‏ها شمرده شود.(42)


جالب اين است كه در حقوق بين‏المللى، نهضت‏هاى آزادى‏بخش به رسميت شناخته شده و براى آنها حقوقى منظور شده است.(43) مهمترين حقوق و امتيازات نهضت‏هاى آزادى‏بخش را به ترتيب ذيل مى‏توان خلاصه كرد:


1- مشاركت در سازمان‏هاى بين‏المللى اولين حقى است كه براى اين نهضت‏ها در حقوق بين‏المللى منظور شده است. بر اين اساس، گروه‏هاى ناظر، در كميسيون‏ها، كنفرانس‏ها، سمينارها و ساير تشكيلاتى كه به هر عنوان تحت پوشش سازمان ملل متحدند، مشاركت فعال دارند تا بدين وسيله افكار و مشروعيت انگيزه مبارزه فعالانه آنها در معرض عام قرار گيرد.


2- برخوردارى از معاضدت‏هاى مادى، مالى و ديپلماتيك و حتى تجهيزاتى و نيز حمايت‏هاى بشردوستانه


3- شخصيت حقوقى بين‏المللى براى «ملت» كه در صورت توفيق در مبارزات خود، صالح براى تشكيل «دولت» شناخته مى‏شود.(44)


4- حفظ استقلال و عدم تعهد در برابر قدرت‏هاى سلطه


يكى از اصول بسيار مهم سياست جمهورى اسلامى ايران، حفظ استقلال و نفى سلطه‏پذيرى و عدم تعهد در برابر قدرتهاى سلطه است. اين امر مهم از آرمان‏هاى اصلى مردم ايران در انقلاب اسلامى بود كه با شعار «نه شرقى، نه غربى، جمهورى اسلام» و «استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى» بر آن پاى فشردند.


بر اين اصل در قانون اساسى با تعبيرات مختلف تأكيد شده است كه از آن جمله است:


ـ «نفى هرگونه ستمگرى و ستمكشى و سلطه‏گرى و سلطه‏پذيرى» (بند ج اصل 2)


«طرد كامل استعمار و جلوگيرى از نفوذ اجانب» (بند 5 اصل 5)


«تقويت كامل بنيه دفاع ملى از طريق آموزش نظامى عمومى براى حفظ استقلال و تماميت ارضى و نظام اسلامى كشور» (بند 6 اصل 5)


ـ «تأمين‏خودكفايى در علوم‏وفنون‏وصنعت و كشاورزى و امور نظامى و مانند اينها» (بند 12 اصل 5)


ـ «در جمهورى اسلامى ايران، آزادى، استقلال و وحدت و تماميت ارضى كشور از يكديگر تفكيك‏ناپذيرند و حفظ آنها وظيفه دولت و آحاد ملت است...» (اصل 9)


همچنين در اصل 26، آزادى تشكيل احزاب، جمعيت‏ها، انجمن‏هاى سياسى و صنفى و انجمن اسلامى يا اقليت‏هاى دينى، مشروط به رعايت امورى از جمله استقلال كشور دانسته شده است.


در اصل 43 بر استقلال وخودكفايى اقتصادى و رهايى از وابستگى و جلوگيرى از سلطه اقتصادى بيگانه بر كشور تأكيد شده است.


در اصل67 در سوگندنامه نمايندگان مجلس به صورت مؤكد بر دفاع از استقلال كشور تصريح شده است.


در اصل 78 هرگونه تغيير خطوط مرزى ممنوع دانسته شده است.


طبق اصل 81، دادن امتياز تشكيل شركت‏ها و مؤسسات در امور تجارتى، صنعتى، كشاورزى، معادن و خدمات به خارجيان مطلقا ممنوع است.


در اصل 82، استخدام كارشناسان خارجى از طرف دولت ممنوع اعلام شده است.


در اصل 121 در سوگندنامه رئيس‏جمهور بر تلاش پيگير براى حراست از مرزها و استقلال سياسى و اقتصادى و فرهنگى كشور سوگند ياد شده است.


در اصل 77، بر لزوم تصويب تمام عهدنامه‏ها، مقاوله‏نامه‏ها، قراردادها و موافقت‏نامه‏هاى بين‏المللى از جانب مجلس شوراى اسلامى تصريح شده است.


در اصل 143 آمده است: «ارتش جمهورى اسلامى ايران، پاسدارى از استقلال و تماميت ارضى و نظام جمهورى اسلامى كشور را بر عهده دارد.»


در اصل 145، آمده است: «هيچ فرد خارجى به عضويت در ارتش و نيروهاى انتظامى كشور پذيرفته نمى‏شود.»


در اصل 146 آمده است: «استقرار هرگونه پايگاه نظامى خارجى در كشور هر چند به عنوان استفاده‏هاى صلح‏آميز باشد ممنوع است.»


در اصل 151، با تكيه بر آيه «واعدوا لهم مااستطعتم من قوه» بر روى لزوم رسيدن به خودكفايى نظامى و رزمى تأكيد شده است.


در اصل 152 كه مربوط به سياست خارجى است آمده است: «سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران بر اساس نفى هرگونه سلطه‏جويى و سلطه‏پذيرى، حفظ استقلال همه جانبه و تماميت ارضى كشور، دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرتهاى سلطه‏گر و روابط صلح‏آميز با دول غيرمحارب استوار است.»


در اصل 153، آمده است: «هرگونه قرارداد كه موجب سلطه بيگانه بر منابع طبيعى و اقتصادى، فرهنگ، ارتش و ديگر شؤون كشور گردد ممنوع است.»


در اصل176 درباره‏فلسفه‏تشكيل شوراى‏عالى امنيت ملى آمده است: «به منظور تأمين منافع ملى و پاسدارى از انقلاب‏اسلامى و تماميت ارضى و حاكميت ملى، شوراى عالى امنيت ملى ... تشكيل گردد.»


يكى از وظايفى كه در اين اصل براى شوراى عالى امنيت ملى ترسيم شده است بهره‏گيرى از امكانات مادى و معنوى كشور براى مقابله با تهديدهاى داخلى و خارجى است.


در اصول بالا، علاوه بر اين كه با تعبيرات گوناگون بر اصل استقلال و نفى هرگونه سلطه و وابستگى تأكيد شده، راه‏كارها و اقداماتى نيز جهت تأمين اين امر مهم ارائه شده است كه به پاره‏اى از آنها اشاره مى‏كنيم:


1- تقويت كامل بنيه دفاعى: يكى از اقدامات تأمين‏كننده استقلال و تماميت ارضى كشور، تقويت كامل بنيه دفاعى و نظامى كشور است. كشور ما با توجه به موقعيت حساس سياسى و جغرافيايى، نمى‏تواند نسبت به توان نظامى و دفاعى خود بى‏توجه باشد. قرآن كريم در يك دستور راهبردى مى‏فرمايد: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّكُمْ...» بر اساس اين اصل قرآنى، مسلمانان موظفند تا از جهت تجهيزات نظامى خود را چنان تقويت كنند كه دشمن نسبت به آنها احساس هراس كند و هوس حمله به آنها را در سرنپروراند.


از اين گذشته حكومت بايد به همه افراد كشور آموزش نظامى دهد تا بتواند در مواقع لزوم از نيروهاى مردمى جهت دفاع از استقلال و تماميت كشور استفاده كند. تشكيل نيروى بسيج بيست ميليونى با دستور امام خمينى و تقويت آن در همين راستا بوده است كه ثمرات گرانقدر و ارزشمند آن در هشت سال دفاع مقدس به خوبى مشاهده شد.


در اصل 151، آمده است: «به حكم آيه كريمه «واعدو لهم....» دولت موظف است براى همه افراد كشور برنامه و امكانات آموزشى نظامى را بر طبق موازين اسلامى فراهم نمايد، به طورى كه همه افراد همواره توانايى دفاع مسلحانه از كشور و نظام جمهورى اسلامى ايران را داشته باشند... .»


از همه اينها مهمتر اين‏كه: نيروهاى مسلح در مقام دفاع از حاكميت ملى، استقلال، وحدت و تماميت ارضى كشور اسلامى در مقابل بيگانگان، بايد از ريشه‏هاى عميق اعتقادى و دينى و ملى برخوردار باشند. انجام اين وظيفه لزوما مبتنى و متكى بر ايمان و عشق به اسلام و نظام جمهورى اسلامى و آب و خاك و هويت ملى است. به همين خاطر در اصل 144 قانون اساسى آمده است: «ارتش جمهورى اسلامى ايران بايد ارتش اسلامى باشد كه ارتشى مكتبى و مردمى است و بايد افرادى شايسته را به خدمت بپذيرد كه به اهداف انقلاب اسلامى مؤمن و در راه تحقق آن فداكار باشند.»


و در اصل 145 آمده است: «هيچ فرد خارجى به عضويت در ارتش و نيروهاى انتظامى كشور پذيرفته نمى‏شود.»


در اجراى اين اصل قانون ارتش جمهورى اسلامى براى كادر ثابت و پيمانى، و قانون مقررات استخدام سپاه پاسداران انقلاب اسلامى براى استخدام كادر ثابت، شرط تابعيت جمهورى اسلامى ايران را پيش‏بينى كرده است.(45)


2- ممنوعيت استقرار پايگاه نظامى خارجى در كشور: يكى از اهرم‏هاى نفوذ بيگانگان، ايجاد و تأسيس پايگاه‏هاى نظامى در كشورهاى ديگر مى‏باشد. امروزه رسم بر اين است كه قدرت‏هاى بزرگ، به منظور تقويت اقتدار نظامى و سياسى خود در نقاط مختلف جهان، مبادرت به تشكيل پايگاه‏هاى نظامى در كشورها مى‏نمايند. با توجه به اين‏كه اين پايگاه‏ها را مى‏توان جزئى از حاكميت نظامى يك كشور در كشور ديگر قلمداد نمود، اين امر نه تنها حاكميت ملى كشور ميزبان را خدشه‏دار مى‏سازد، بلكه يك نوع اشغال نظامى محسوب مى‏شود. در اين خصوص اصل 146 قانون اساسى مقرر مى‏دارد:


«استقرار هرگونه پايگاه نظامى و خارجى در كشور هر چند به عنوان استفاده صلح‏آميز، ممنوع است.»(46)


3- ممنوعيت هر نوع قرارداد استعمارى: قراردادهاى بين‏المللى يكى از راه‏هاى عمده نفوذ اجانب به يك كشور است. متأسفانه تاريخ كشور ما در دو قرن اخير در معرض تاخت و تاز بيگانگان از راه قراردادهاى استعمارى بوده است. دخالت‏هاى برخى از كشورها، به خصوص انگليس و روس در كشور ما لكه ننگى است كه در تاريخ گذشته ما به وفور مشاهده مى‏شود. كشور ما به خاطر همسايگى با امپراطورى‏هاى روس و عثمانى و مجاورت با هندوستان به عنوان مستعمره انگليس، همواره در معرض رقابت‏هاى استعمارى و مداخلات دولت‏هاى بزرگ بوده است. علاوه بر جدا شدن قسمت‏هاى مهمى از سرزمين مقدس كشور ما در دوران قاجار(47) و واگذارى آنها به روسيه، انعقاد قراددادهاى واگذارى امتياز(48) و تقسيم آن به مناطق نفوذ روس و انگليس، كشور ما عملاً تحت سلطه بيگانگاه بوده است.(49)


به هر حال قانون‏گذار به منظور پرهيز از هرگونه وابستگى در اِعمال سياست خارجى در اصل 153 قانون اساسى مقرر مى‏دارد: «هر گونه قرار داد كه موجب سلطه بيگانه بر منابع طبيعى و اقتصادى، فرهنگ، ارتش و ديگر شؤون كشور گردد ممنوع است.» و در اصل 81 مقرر مى‏دارد: «دادن امتياز تشكيل شركت‏ها و مؤسسات در امور تجارتى و صنعتى و كشاورزى و معادن و خدمات به خارجيان مطلقا ممنوع است.» در اصل 77 آمده است: «عهدنامه‏ها، مقاوله‏نامه‏ها، قراردادها و موافقت‏نامه‏هاى بين‏المللى بايد به تصويب مجلس شوراى اسلامى برسد.» و طبق اصل 78 «هرگونه تغيير خطوط مرزى ممنوع است و در اصلاحات جزئى با رعايت مصالح كشور به شرط اينكه يك‏طرفه نباشد و به استقلال و تماميت ارضى كشور لطمه نزند و به تصويب چهار پنجم مجموع نمايندگان مجلس شوراى اسلامى برسد.»


4ـ ممنوعيت استخدام كارشناسان و مستشاران خارجى: يكى ديگر از راه‏هاى نفوذ بيگانگان بر كشور، راه‏يابى مأموران خارجى به نام كارشناسان و مستشاران در مراكز مهم نظامى و اقتصادى و... است. امروزه آمريكا در برخى از كشورها از همين طريق نفوذ خود را تثبيت كرده است. نمونه روشن آن، سلطه آمريكا بر كشور ما از جهات مختلف سياسى، اقتصادى و نظامى پس از كودتاى 28 مرداد 1332 تا زمان انقلاب اسلامى از طريق حضور هزاران مستشار نظامى و غير نظامى است.


به همين خاطر در اصل 81 آمده است: «دادن امتياز تشكيل شركت‏ها و مؤسسات در امور تجارتى و صنعتى و كشاورزى و معادن و خدمات به خارجيان مطلقا ممنوع است.»


و اصل 145 مقرر مى‏دارد: «هيچ فرد خارجى به عضويت در ارتش و نيروهاى انتظامى كشور پذيرفته نمى‏شود.»


5ـ رسيدن به خودكفايى در عرصه‏هاى مختلف: يكى از عوامل نفوذ اجانب و سلطه بيگانگان، فقر و نياز و ضعف يك كشور در زمينه اقتصادى و علوم و فنون و صنعت كشاورزى است. نابرابرى كشورها در اين زمينه‏ها، همواره رابطه سلطه‏گرى و سلطه‏پذيرى را به همراه داشته است. در اين روند، كشورهاى توسعه نيافته (جهان سوم) در مقابل كشورهاى قوى و توسعه يافته، وضع شكننده و غير مطمئنى دارند و در برنامه‏ريزى‏ها و سياست‏گذارى‏هاى آنها قادر به رقابت نيستند. اين شكنندگى طبعا وابستگى را به دنبال مى‏آورد.


امروزه اقتصاد و علوم و فنون و صنايع و كشاورزى، نقش بسيار مهمى در زمينه استقلال يا وابستگى يك كشور بازى مى‏كند؛ زيرا اين امور از نيازمندى‏هاى روزمره جوامع بشرى است. اگر جامعه‏اى در اين زمينه‏ها به خودكفايى رسيده باشد، بدون وابستگى و اتكاى به ديگران، مى‏تواند نياز خود را برآورده كند و گرنه براى تحصيل آنها، چاره‏اى جز وابستگى و تن دادن به سلطه بيگانه ندارد.


خودكفايى و خوداتكايى فضيلتى است كه قبل از هر چيز بايد در باور و ذهنيت افراد يك جامعه پديدار گردد تا در عرصه عمل و عينيّت آثار و بركات خود را نشان دهد.


اسلام با تجليل فراوان از علم و عالم و فريضه دانستن آن و برداشتن تمام قيود زمانى و مكانى در فراگيرى آن(50) راه را براى خودكفايى جوامع اسلامى در عرصه علوم و فنون باز كرده است. اسلام با بيان‏هاى متفاوت مسلمانان را به رسيدن به عزّت و اقتدار و خوداتكايى و خودكفايى و استقلال ترغيب كرده است، نظير: «لَنْ يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكافِرِينَ عَلَى الْمُوءْمِنِينَ سَبِيلاً»(51) يعنى خداوند هرگز كافران را بر مؤمنان تسلط، نداده است. «وَ جَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلى وَ كَلِمَةُ اللّهِ هِيَ الْعُلْيا وَ اللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ»(52) يعنى خداوند سخن (يا آيين) كافران را پايين (مغلوب و شكست‏خورده) قرار داد و سخن خدا (يا آيين او) را بالا (پيروز و غالب) قرار داد. خداوند شكست‏ناپذير و حكيم است. «وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الأَْعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُوءْمِنِينَ»(53) يعنى سست نشويد و غمگين نگرديد و شما برتريد اگر ايمان داشته باشيد.


«الإسْلامُ يَعْلُوا ولا يُعْلى عليه»(54)؛ يعنى اسلام برترى پيدا مى‏كند و چيزى بر او برترى پيدا نمى‏كند.


در همين راستا در اصل دوم قانون اساسى براى رسيدن به استقلال و خودكفايى در عرصه‏هاى گوناگون به امور زير اشاره شده است:


1ـ آموزش و پرورش و تربيت بدنى رايگان براى همه در تمام سطوح و تسهيل و تعميم آموزش عالى


2ـ تقويت روح بررسى و تتّبع و ابتكار در تمام زمينه‏هاى علمى،فنّى، فرهنگى و اسلامى از طريق تأسيس مراكز تحقيق و تشويق محقّقان


3ـ تقويت كامل بنيه دفاع ملّى از طريق آموزش نظامى عمومى براى حفظ استقلال و تماميت ارضى و نظام اسلامى كشور


4ـ تأمين خودكفايى در علوم و فنون و صنعت و كشاورزى و امور نظامى و مانند اينها.




1 - مدرس حوزه و عضو هيأت علمى دانشگاه علوم پزشكى بابل، محقق و نويسنده.


2- بقره204.


3- انفال 62-61.


4- نساء90.


5- حجرات 9.


6- ممتحنه 7.


7- نساء 128.


8- آل عمران 64.


9- نحل 125.


10- در مورد انعطاف فوق العاده پيامبر (ص) براى صلح با مشركين مكه در صلح حديبيه ر.ك.: جعفر سبحانى، مبانى حكومت اسلامى، انتشارات توحيد، چاپ اوّل، 1362، ج 2، صص 599-597.


11- توبه 4.


12- نهج‏البلاغه، نامه 53.


13- ر.ك: حج 40-39؛ نساء 75؛ توبه 29،36؛ بقره 190 و مرتضى مطهرى، جهاد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين.


14- ممتحنه 8.


15- آل عمران 117.


16- نساء 139.


17- ممتحنه 1.


18- درس‏هاى تاريخ، ص 55 به نقل از: مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، چاپ اول، 1369، ج2، ص 172.


19- اسراء 34.


20- مائده 1.


21- مؤمنون 48 و معارج 32.


22- نحل 92.


23- توبه 7.


24- توبه 4.


25- انفال 72.


26- وفادارى پيامبر به شرايط قرارداد حديبيه كه با مشركان بسته شد بسيار خواندنى است در اين رابطه ر.ك.: جعفر سبحانى، مبانى حكومت اسلامى، ج 2، صص 593 ـ 590.


27- نهج‏البلاغه، نامه 53.


28- جعفر سبحانى، پيشين، صص 590ـ589.


29- اصول 152، 154، 14، 11 و بند 16 اصل 3.


30- حديد 25.


31- انبياء 107.


32- اعراف 157.


33- نساء 75.


34- حر عاملى، وسائل‏الشيعه، مكتبة الاسلامية، چاپ سوم، 1397 ق.، ج 18، ص 590.


35- نهج‏البلاغه، نامه 47.


36- مرتضى مطهرى، جهاد، صص 29-27.


37- همان، صص 42-40.


38- نهج‏الفصاحه، ترجمه و گردآورى ابوالقاسم پاينده، انتشارات جاويدان، چاپ شانزدهم، 1361، ش 2712.


39ـ شيخ كلينى، كافى، ج 2، ص 164.


40ـ ابن ابى جمهور احسائى، عوالي اللآلى، انتشارات سيد الشهدا، قم، 1405 ق.، ج 1، ص 129.


41- انبياء 92 و نيز ر.ك.: مؤمنون 52.


42- ر.ك: عباسعلى عميدزنجانى، فقه سياسى، انتشارات اميركبير، چاپ اول، 1368، ج 3، صص 449-448.


43- البته نهضت‏هاى آزادى‏بخشى كه براى آنها شخصيت بين‏المللى قائل شده‏اند در سه گروه قرار مى‏گيرند: مبارزه براى رهايى از حاكميت استعمار. 2ـ مبارزه براى رهايى از رژيم نژادپرست. 3ـ تلاش براى رهايى از اشغال خارجى.


44- حقوق اساسى جمهورى اسلامى ايران، ج 1، صص 434-433.


45- بند ب ماده 29 قانون ارتش مصوب 771366 و ماده 12 قانون مقررات استخدام سپاه مصوب 771366.


46- حقوق اساسى جمهورى اسلامى ايران، ج 1، صص 398-397.


47- مانند تمامى گرجستان و قسمت مهمى از قفقازيه (دربند، باكو، شيروان، شكّى، گنجه، قراباغ) و قسمتى از طالش و محروميت از كشتيرانى در درياى خزر به موجب عهدنامه گلستان و بقيه قفقازيه تا رود ارس و قسمت عمده دشت مغان و بندر لنكران به موجب عهدنامه تركمانچاى.


48- قبل از انقلاب اكتبر 1917 دولت ايران مجموعا 32 موافقت نامه در مورد واگذارى امتيازات گوناگون با كشورهاى بيگانه امضا كرده بود كه از آن ميان دوازده امتياز سهم روسيه تزارى، چهارده امتياز سهم انگلستان و شانزده امتياز متعلق به دولت آلمان بود.


49- ر.ك.: عبدالرضا هوشنگ مهدوى، تاريخ روابط خارجى ايران از ابتداى دوران صفويه تا پايان جنگ جهانى دوم، اميركبير، چاپ سوم، 1364، ص 372 به نقل از: حقوق اساسى جمهورى اسلامى ايران، ج 1، ص 400.


50- «اُطلبُوا العِلْمَ مِن المَهْد اِلى اللَحْد» و حر عاملى، وسائل الشيعة، آل‏البيت، ج 27، ص 27: «اُطلبُوا العِلمَ ولو بالصّين.»


51- نساء 141.


52- توبه 40.


53- آل عمران 139.


54ـ شيخ صدوق، من لا يحضر الفقيه، ج 4، ص 334.



رواق انديشه، شماره 31



/ 1