<span class="p_h1">&#64831;</span> مكانيزمهاى مشاركت سياسى در قانون اساسى <span class="p_h1">&#64830;</span> - مکانیزم های مشارکت سیاسی در قانون اساسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مکانیزم های مشارکت سیاسی در قانون اساسی - نسخه متنی

کمال اکبری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

﴿ مكانيزمهاى مشاركت سياسى در قانون اساسى


كمال اكبرى(1)

چكيده


اين نوشتار به دنبال تبيين جايگاه مشاركت سياسى مردم در قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران و بيان مكانيزمهاى موجود در آن براى حضور در عرصه‏هاى سياسى مشاركت‏جويانه است. قانون اساسى در اصول مختلف (مانند 6، 7، 26، 27، 62، 87 و...) نحوه، ميزان و روشهاى مشاركت سياسى را مشخص كرده است كه مى‏توان آن را در ذيل چهار محور كلى «احزاب»، گروههاى نفوذ، انتخابات و رسانه‏ها مورد بررسى قرار داد.


قانون اساسى در اصل 23 نيز آزاديهاى داده شده و مشاركت مورد نظر را تضمين كرده است كه بر همين اساس، نهادهاى مختلف نظام شكل گرفته و با رأى با واسطه يا بى‏واسطه مردم تشكيل شده و مسئولان آن انتخاب شده است.


مقدمه


در قوانين اساسى همه دولتها به نحوى تلاش شده است كه جايگاه حضور مردم در عرصه‏هاى سياسى ـ اجتماعى به نوعى طرح و از كمترين حضور تا فعالترين آن مورد توجه قرار گيرد. در ايران نيز كه نخستين قانون اساسى در سال 1285 شمسى در جريان انقلاب مشروطه نوشته شد، بر اساس حضور مردم و جهت برپايى پارلمان و محدود كردن قدرت سلطنت بود. قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران نيز كه در سال 1358 به تأييد اكثريت قاطع مردم ايران (298 درصد) رسيد و در سال 1368 مورد بازنگرى قرار گرفت، حقوق ملت را در يك فصل كامل با اصول مختلف و همچنين در ذيل اصلهاى ديگر متذكر شده است و مكانيزمهاى مشاركت مردم در حكومت و نقش آفرينى آنها در سياست را مورد توجه قرار داده است.


فصل سوم قانون اساسى در قالب 24 اصل، به بيان حقوق ملت پرداخته است كه از جمله آنها، مصون بودن حيثيت، جان، مال، حقوق و مسكن اشخاص (اصل 22)، ممنوع بودن تفتيش عقايد (اصل 23)، تضمين ازادى مطبوعات (اصل 24)، عدم سانسور و ممنوع بودن استراق سمع و تجسس (اصل 25) و آزادى انتخاب شغل، ترتيب‏دادن راهپيمايى و اجتماعات است. اين اصول، برخى به صورت ذاتى، نحوه و نوع مشاركت سياسى را بيان مى‏كنند و برخى نيز زمينه و امكان لازم را به مردم، جهت وارد شدن در عرصه‏هاى سياسى مى‏دهند.


در اين نوشتار برآنيم كه جايگاه مشاركت سياسى مردم در قانون اساسى را بيابيم و مشخص كنيم مطابق قانون اساسى، مردم چه مقدار در شكل‏دهى، ادامه و اداره حكومت مى‏توانند نقش داشته باشند و با چه شيوه‏هايى به ايفاى نقش مشاركتى اقدام مى‏كنند.


نخست، تعريفى از مشاركت ارائه داده و سپس با بيان مكانيزمهاى مشاركت، شيوه‏هاى مشاركت سياسى پيش‏بينى شده در قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران را برمى‏شماريم.


مشاركت سياسى


مشاركت، كلمه‏اى عربى و از ريشه «شَرِكَ» به معناى «انبازى» و «حصه‏بردارى» است.(2) در لغت انگليسى، مشاركت با واژه «Purticpate» به معناى شريك شدن و دخالت كردن آمده است.(3) واژه مشاركت در معناى اصطلاحى علوم سياسى، با تعاريف مختلفى مطرح شده است؛ به طورى كه به دخالت مردم و حداقل درگير شدن در سياست به صورت آگاهانه يا ناآگاهانه، اختيارى يا غيراختيارى، مشاركت نام نهاده‏اند.


دايرة‏المعارف بين‏المللى علوم اجتماعى، مشاركت سياسى را چنين تعريف كرده است:


«مشاركت سياسى، فعاليت داوطلبانه اعضاى جامعه در انتخاب رهبران و شركت مستقيم و غيرمستقيم در سياستگذارى عمومى است.»(4)


مايكل راش، مشاركت سياسى را درگير شدن فرد در سطوح مختلف فعاليت در نظام سياسى از عدم درگيرى تا داشتن مقام رسمى سياسى مى‏داند و آن را با اجتماعى شدن سياسى مرتبط مى‏كند.»(5) با توجه به تعريف يادشده بايد گفت كه اولاً مشاركت سياسى، فعل است و تنها با اراده نفسانى محقق نمى‏شود و ديگر اينكه اراده معطوف به تأثير و نفوذ در نظام سياسى از كمترين درجه تا درجات بالاى تأثير را شامل مى‏شود و نكته آخر اينكه مشاركت مورد نظر ما كه در تعريف مى‏گنجد، مشاركت در قالب سيستم سياسى است و مشاركت خارج از آن يا عليه سيستم را در برنمى‏گيرد. مشاركت سياسى در سطوح مختلف در ادوار گذشته تاريخ وجود داشته است و در قرون اخير، مورد اقبال بيشترى واقع شده است. در اسناد سازمان ملل متحد، مشاركت، با تأكيد بر حق هر فرد در تنظيم سياستها و اتخاذ معيارهايى براى بهبود وضعيت عمومى جامعه همراه است و لزوم اجراى آن را بدست آوردن انتظارات سياسى، اجتماعى و اقتصادى طلب مى‏كند. از جمله اين اسناد كه حاوى طرح مسأله مشاركت است، مى‏توان به اعلاميه جهانى حقوق بشر در سال 1948 در يك مقدمه و 30 ماده، ميثاق بين‏المللى حقوق اقتصادى، اجتماعى، اعلاميه جهانى حقوق كودك، اعلاميه رفع تبعيض از زنان، اعلاميه كنفرانس بين‏المللى حقوق بشر در سال 1968 و ميثاق بين‏المللى حقوق مدنى و سياسى در يك مقدمه و 53 ماده اشاره كرد.(6)


مشاركت سياسى در اسلام


با توجه به اين كه مشاركت سياسى در بحث مورد نظر در جمهورى اسلامى ايران متمركز است و اصول مشاركت در آن نيز بر اساس احكام و موازين اسلامى طراحى شده است، به طور خلاصه به مشاركت سياسى در اسلام و ذكر چند مورد از مكانيزمهاى مشاركت در اسلام مى‏پردازيم. اسلام، علاوه بر بعد فردى انسانها بر ابعاد اجتماعى آنها نيز توجه كرده است و مسأله مشاركت سياسى و دخالت افراد در سرنوشت اجتماعى خويش، امرى مورد توجه است. البته واژه مشاركت در آيات و روايات به صورت مشخص مطرح شده است و داراى كلمات و مفاهيمى است كه بيانگر مشاركت مردمى و تأييد و امضاى مشاركت و همچنين تشويق آموزه‏هاى دينى به طرف مشاركتهاى مردمى است. براى بيشتر قابل فهم شدن اين جملات، به صورت مختصر و كوتاه به برخى از آيات و روايات در اين خصوص اشاره مى‏كنيم: به طور مثال، از آيه شريفه «إِنَّ اللّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ»(7) استفاده مى‏شود كه علاوه بر اراده الهى در سرنوشت انسان، اراده خود آدمى تأثير بسيارى دارد و انسان است كه سرنوشت خود را رقم مى‏زند. همچنين آياتى كه در خصوص لزوم شورا(8) وارد شده است، بر اهميت مشاركتهاى مردمى در امر حكومت دلالت مى‏كند.


حضرت پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نيز در موارد مختلف بر اهميت حضور مشاركت مردم تأكيد فرمودند؛ از جمله در زمان آخرين حجشان در مسجد حنيف منا مردم را به چند نكته مهم سفارش كردند:


1ـ اخلاص در عمل براى خدا؛


2ـ نصيحت به زمامداران؛


3ـ التزام به كيان اجتماعى؛


4ـ برادرى؛


5ـ برابرى خونها و جانها؛


6ـ حق مشاركت براى همه در قراردادهاى اجتماعى و ميثاق مشترك عمومى.(9)


از اين مطلب فهميده مى‏شود كه حضرت، همگان را به مشاركت در امر حكومت دعوت كرده و خواستار نصيحت زمامداران و مشاركت در امر كشوردارى شده است. گرچه بر اساس آموزه‏هاى شيعه پس از حضرت رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ، حضرت على عليه‏السلام از طرف خداوند بر حكومت منصوب شده و خود حضرت نيز به آن تأكيد مى‏كردند؛ اما آن حضرت، حضور مردم و درخواست آنها براى رهبرى را علت پذيرفتن رهبرى اعلام كرد؛ به طورى كه تحقق عملى حكومت را منحصر به خواست و اراده مردم كردند و مشاركت آنها را موجب حكومت بيان نمودند. بدين ترتيب، نگرش شيعيان به مشاركت سياسى با تجربه‏هاى تاريخى از ناحيه پيشواى معصوم همراه شد و شيعيان، اولاً اصل حضور و مشاركت سياسى را لازم و ضرورى دانستند و ثانيا، اين مشاركت را تنها در راستاى فرامين و آموزه‏هاى الهى، موجه و معتبر شمردند و ثالثا، مشاركت عمومى را تنها زمانى قابل قبول شمردند كه رأى و اراده مستقيم الهى درباره مصداق معينى اعلام شده باشد.


مشاركت سياسى در جوامع اسلامى به علل مختلف، از جمله استبداد داخلى و بهره‏كشيهاى استعمار خارجى نتوانسته است به صورت مثبت و قابل قبولى ظاهر شود. گرچه در مقابل حاكمان غيرمتعهد و مستبد، مشاركتهاى منفى محقق شده است. اين نوع از جهتگيريهاى سياسى اجتماعى در بين مسلمانان كه به صورت جنبش و نهضت عليه حاكمان مستبد تبلور يافته است، حاكى از آموزه‏هاى اسلامى است كه مسلمانان را به دخالت در امور اجتماعى و سياسى خود فراخوانده است.


البته در اين مختصر، در پى اثبات و يا تشريح مشاركت سياسى در اسلام نيستيم؛ بلكه به مناسبت بحث مشاركت، به صورت گذرا به ديدگاه اسلام نيز اشاره مى‏كنيم. لازم است در همين جا برخى از مبانى و دلايل مشاركت مردم در نظام اسلامى را ذكر كنيم كه مهمترين دلايل آن بدين قرار است:


1ـ حق آزادى تعيين سرنوشت، شرط تحقق هدف خلقت است و اين امر در صورتى كامل است كه در عين اختصار و آزادى انسان، اراده وى دخيل باشد. حتى در غير اينصورت، ثواب و عقاب نيز برايش معنا ندارد. حال كه انسان به لحاظ تكوينى آزاد آفريده شده، به لحاظ حقوقى و اجتماعى نيز آزاد است.


2ـ حكم عقل به آن: جامعه اسلامى همواره بايد از تعادل و توازن در رفتار سياسى و اجتماعى برخوردار باشد و از مهمترين نشانه‏هاى تعادل، وجود رضايت و مقبوليت در امور سياسى در بين مردم است و لذا عقل حكم مى‏كند براى ايجاد تعادل، به مشاركت عمومى كمك كرد.(10)


3ـ مشاركت مردم، ضامن بقاى نظام اسلامى است و حتى اين مشاركت، ضامن بقاى هر نوع رژيمى است؛ چون بدون حضور مردم، امكان ادامه براى نظام نيست.


4ـ انجام برخى وظايف دينى مثل «امر به معروف و نهى از منكر» و نكوهش «بى‏تفاوتى در جامعه دينى»، مقدمه‏اى براى لزوم مشاركت سياسى است؛ چون در صورت عدم مشاركت، امكان انجام اين امر وجود ندارد.


5ـ در سيره معصومين عليهم‏السلام نيز مشاركت سياسى در صورتهاى مختلف، نظير بيعت، مشورت و دعوت به نصيحت ملوك ديده شده است كه تأسى به آن در جامعه اسلامى لازم است.


مكانيزمهاى مشاركت سياسى در اسلام


در اسلام، مشاركت در امر حكومت به طبقه و قشر خاصى اختصاص ندارد؛ بلكه همگان بر اساس صلاحيتهايى كه دارند، مى‏توانند مشاركت كنند و اين مشاركت مى‏تواند در عرصه‏هاى مختلف و سطوح گوناگون به ظهور رسد. مشاركت سياسى در اسلام از دو زاويه قابل بررسى است.(11)


الف) مشاركت سياسى ايجابى، بر اساس اين مشاركت، مردم تلاش مى‏كنند، طبق روشها و برنامه‏هاى اعلام شده حركت كنند و حضور و تصميم خود را در درون چارچوبهاى از قبل پيش‏بينى شده اعلام نمايند. اين نوع مشاركت در گذشته كمتر بوده، اما در دوران معاصر مورد توجه و تأكيد فراوان قرار گرفته است. مكانيزمهاى اين نوع مشاركت در ادبيات اسلامى، فرايند «بيعت» و «انتخاب» ذكر شده است.


ب) مشاركت سياسى سلبى: در اين نوع مشاركت، سازوكارهاى معمولى، مورد اعتراض و نفى قرار مى‏گيرد. از جمله مصاديق آن مى‏توان به نظارت با ابزارهايى نظير امر به معروف و نهى از منكر، مشورت و نصيحت ائمه مسلمين اشاره كرد. نكته ديگرى كه پس از پذيرش اصل مشاركت سياسى در اسلام مطرح مى‏شود اين است كه مردم در چه محدوده‏اى حق مشاركت و انتخاب دارند؟ آنچه مسلّم است، اين است كه جامعه دين‏مدار، پس از انتخاب مذهب و دين خاص خود، خويشتن را در پرتو شعاع موازين و معيارهاى مذهب مزبور قرار مى‏دهد و تعيين آن موازين و معيارها را طبق روش معهود عقلانى، از طريق دين‏شناسان خود به انجام مى‏رساند. چنان كه مردم ايران پس از انقلاب اسلامى به حاكميت دين اسلام و مذهب شيعه رأى داده و خواستار حركت سياسى جامعه بر اين نحو شدند.


مكانيزمهاى مشاركت سياسى


مشاركت سياسى مى‏تواند در مكانيزمهاى مختلفى جلوه‏گر شود كه از جمله آنها در عصر حاضر، وجود احزاب، گروههاى نفوذ، انتخابات، مطبوعات و رسانه‏ها هستند كه اگر اينها بر اساس معيارهاى دموكراسى، آزادانه و مستقلانه بتوانند در فرايند مشاركت سياسى و تصميم‏سازى مشاركت كنند و يا حداقل، امكان نقد و بررسى را داشته باشند، مشاركت محقق خواهد بود. در اصل هشتم قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران، همه مردم به مشاركت سياسى بر اساس اصل امر به معروف و نهى از منكر دعوت شده‏اند؛ به طورى كه طبق اين اصل، نه تنها مردم همديگر را به خير دعوت مى‏كنند و از بديها باز مى‏دارند، بلكه مى‏توانند نسبت به دولتمردان نيز امر به معروف و نهى از منكر را داشته باشند.(12)


در ذيل به برخى از مكانيزمهاى مشاركت سياسى در قانون اساسى جمهورى‏اسلامى اشاره مى‏كنيم:


الف) احزاب


احزاب به شكل نوين و با ساختار و اساسنامه جديد، به چند قرن قبل برمى‏گردد كه با ظهور دولتهاى ملى و برقرارى سيستم پارلمانى، از قرن هفدهم در اروپا شكل گرفته و در قرنهاى هجده و نوزده، متكامل شده و در قرن بيستم به انسجام و فراگيرى جهانى دست پيدا كرد. دورژه حزب را چنين تعريف كرده است:


«حزب، گروه سياسى است كه با عنوان رسمى شناخته مى‏شود و موقع انتخابات مى‏تواند كانديداى خود را براى سمتهاى دولتى منتخب كند.»(13)


مهمترين كاركرد حزب اين است كه افكار عمومى را در جهت كارآيى نظام سياسى و حكومتى، از طريق انتقال خواسته‏ها تجهيز نمايد و ديگر كاركردهاى اصلى حزب آموزش اعضا، اطلاع‏رسانى و مشاركت در انتخابات و ايفاى نقش گزينش كانديدا، معرفى آن و تبليغات انتخاباتى مى‏باشد.


مكانيزم احزاب به عنوان مهمترين شيوه مشاركت سياسى در قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران مد نظر بوده و در اصول 26 و 27 قانون اساسى به اين موضوع پرداخته شده است:


«احزاب، جمعيتها، انجمنهاى سياسى و صنفى و انجمنهاى اسلامى يا اقليتهاى دينى شناخته شده آزادند؛ مشروط به اين كه اصول استقلال، آزادى، وحدت ملى، موازين اسلامى و اساس جمهورى اسلامى را نقض نكنند. هيچكس را نمى‏توان از شركت در آنها منع كرد يا به شركت در يكى از آنها مجبور ساخت.»(14)


اين اصل، آزادى احزاب، تشكيل و فعاليت آنها را به رسميت شناخته است و به همگان امكان مشاركت در عرصه‏هاى حزبى را داده است. هنگام تصويب اين اصل در مجلس، بررسى نهايى قانون اساسى نيز مذاكرات زيادى صورت گرفته و روح مذاكرات مفصل در اين خصوص، حاكى از اين است كه:


1ـ پديده‏اى به نام احزاب و گروهها مورد پذيرش بوده است.


2ـ احزاب و گروهها را جزو مفهومها و عنوانهايى تلقى كرده‏اند كه اسلام بر آن صحه گذاشته و يا آن را مردود اعلام نكرده است.


3ـ جمهورى نوپاى اسلامى از مدعيات خود مبنى بر گسترش آزاديها و حقوق فردى دفاع مى‏كند و نمى‏خواهد همانند رژيم پيشين، با عنوان سركوبگر آزاديها معروف شود.


4ـ دين اسلام و فقها و علما و دانشمندان در مناظره و بحث سياسى، توانمندى ذاتى دارند؛ بنابراين از اينكه به ساير افكار و انديشه‏ها آزادى داده شود هراسى ندارد.


5ـ محدوده آزادى تنها عبارت است از عدم توطئه و اقدام به اعمال مسلحانه عليه بنيادهاى رژيم جمهورى اسلامى.


6ـ دوام احزاب پيشين آزاد است؛ مگر آن كه اعمالى خلاف و توطئه‏آميز از آنها سر بزند.


7ـ روح قانون اساسى نشانگر آن است كه يك حكومت دينى به نام جمهورى اسلامى از تضارب آرا و عقايد هراسى ندارد.(15)


بر اساس همين قانون است كه امروزه شاهد تشكيل احزاب، گروهها و جمعيتهاى مختلفى در عرصه‏هاى سياسى اجتماعى كشور هستيم و مى‏توان با دقت در اساسنامه‏ها و مرامنامه‏هاى حزبى و يا نحوه عملكردشان، تفاوت سليقه‏ها و برداشتها و اعلام نظرها را فهميد؛ گر چه عمر برخى از احزاب در ايران كم است و با آمد و رفت دولتها، عمر فعال آنها نيز پايان مى‏يابد كه علل ناپايدارى احزاب، تحقيق مستقلى را مى‏طلبد. البته در حال حاضر نيز احزابى با قدمت زياد را نيز شاهد هستيم.


ب: گروههاى ذى نفوذ


از جمله مكانيزمهاى مشاركت سياسى، تأثير و نفوذ از طريق گروههاى نفوذ «interstgroup» است. اين گروهها بر اساس عضويت قبيله، نژاد، خاستگاه ملى، مذهبى و مسائل سياستگذارى سازمان مى‏يابند.(16)


گروههاى سياسى، گاهى كاركرد حزبى هم پيدا مى‏كنند؛ اما حتما براى تأثيرگذارى در سياست پديد نيامده‏اند؛ بلكه كاركرد صنفى نيز دارند؛ ولى در عرصه‏هاى سياسى هم فعالند. گروههاى نفوذ، الگوى خاصى يا خواسته مشخصى و يا اساسنامه و مرامنامه مثل احزاب ندارند؛ ولى مى‏توانند در برخى عرصه‏ها نظير حضور در پارلمان و پيگيرى برخى مسائل از طريق چانه‏زنى با نمايندگان عمل كنند.


در قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران، گروههاى فشار يا ذى نفوذ با اين عناوين به رسميت شناخته نشده‏اند؛ اما از اصل 26 بر مى‏آيد كه انجمنهاى سياسى و صنفى مى‏توانند نه به صورت احزاب، بلكه به صورت گروه شناخته شده و شناسنامه دار در عرصه‏هاى سياسى حاضر شوند و به تأثيرگذارى بپردازند.


اصل 27 قانون اساسى نيز كه «تشكيل اجتماعات و راه‏پيماييها را بدون حمل سلاح، به شرط عدم اخلال به مبانى اسلام آزاد دانسته است»، اين مطلب را مى‏رساند كه گروهها هم مى‏توانند با چنين اجتماعاتى نسبت به خواسته‏هاى خود اقدام كنند و در سطوح مختلف سياسى مشاركت نمايند.


ج: انتخابات


انتخابات از مهمترين و متداولترين شيوه‏هاى مشاركت در عصر حاضر است. به طورى كه در همه نظامهاى داراى مشاركت مردمى، اين امر به عنوان اصليترين راهكار شناخته شده است و از قرنها پيش، آغاز شده و امروزه به اوج خود رسيده است؛ به طورى كه در برخى كشورها حتى قضات و مقامات قضايى نيز علاوه بر مقامات اجرايى و تقنينى، از طريق انتخابات برگزيده مى‏شوند. در همه كشورها، شروط خاصى براى انتخاب كنندگان و انتخاب شوندگان قائل هستند كه مهمترين شروط براى انتخاب كنندگان در نظامهاى مختلف عبارتند از: شهروندى، سن، سكونت در محل رأى دادن و ثبت‏نام قبل از انتخابات در برخى نظامها.(17)


انتخابات، گاهى به صورت مستقيم است كه منتخبين، مسئوليتهاى اجرايى و تقنينى را به عهده مى‏گيرند و گاهى نيز منتخبين دست به انتخاب ديگر مى‏زنند و انتخاب شهروندان، مقدمه‏اى براى آن انتخاب به حساب مى‏آيد؛ مانند نظامهايى كه رئيس جمهور را مجلس انتخاب مى‏كند و يا انتخاب رهبرى در ايران كه توسط مجلس خبرگان رهبرى صورت مى‏گيرد.


در قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران، اصول زيادى مكانيزم مذكور در مشاركت سياسى را بيان كرده است؛ از جمله آنها اصول 6، 7، 62، 87، 91، 100، 107 و 114 قانون اساسى است كه به طور مستقيم به اصل انتخابات يا به طور جانبى به اين موضوع پرداخته است.


اصل ششم: «در جمهورى اسلامى ايران، امور كشور بايد با اتكاى به آراى عمومى اداره شود، از راه انتخابات، انتخاب رئيس جمهور، نمايندگان مجلس شوراى اسلامى، اعضاى شوراها و نظاير اينها، يا از راه همه‏پرسى در مواردى كه در اصول ديگر اين قانون معين مى‏گردد.(18)


طبق اين اصل، امور كشور بايد با اتكاى به آراى عمومى اداره شود كه اين امر از دو راه انجام مى‏پذيرد؛ انتخابات و همه‏پرسى. همه‏پرسى به صورت مستقيم و بدون واسطه است؛ ولى انتخابات گاهى مستقيم است و گاهى به صورت دو مرحله‏اى در انتخابات دومرحله‏اى. نيز خود منتخبان با پشتوانه رأى مردم، دست به انتخاب مى‏زنند. اما همه‏پرسى تنها در موارد بسيار مهم و با تشريفات ويژه امكان برگزارى پيدا مى‏كند؛ چنانكه در اصل 59 قانون اساسى، آن را در مسائل بسيار مهم اقتصادى، سياسى، اجتماعى و فرهنگى ممكن دانسته است و راه اجراى آن را به تصويب دو سوم نمايندگان مجلس گذاشته است. در اين نحوه از مراجعه به آراى مردمى و برگزارى همه‏پرسى، مهمترين مشاركت سياسى و آن هم به طور مستقيم و در مهمترين موضوعات صورت مى‏گيرد.


ديگر عرصه مشاركت انتخاباتى در قانون اساسى، انواع انتخابات موجود در جمهورى اسلامى ايران، اعم از انتخابات رياست جمهورى، مجلس شوراى اسلامى، مجلس خبرگان رهبرى و شوراهاى اسلامى شهر و روستا است كه هر كدام از اين انتخابات، به نياز خاصى از جامعه جواب مى‏دهند.


نكته مهم اين است كه انتخابات مختلف، بيانگر مشاركت مردم در عرصه‏هاى مختلف انتخاب قانونگذاران، دولتمردان و مسؤولان كشورى است كه به صورت مستقيم و غيرمستقيم صورت مى‏گيرد.


بر اساس اصول ششم و هفتم، مردم به طور مستقيم، نمايندگان خود را جهت تصويب قوانين و ايفاى ديگر وظايف نمايندگى و همچنين رئيس جمهور را جهت رياست بر قوه مجريه كشور انتخاب مى‏كنند. اين انتخابها به صورت مستقيم است و مردم به خود نمايندگان و رئيس جمهور رأى مى‏دهند. ولى در انتخابات نمايندگان مجلس خبرگان رهبرى، انتخاب خبرگان، جهت كار ويژه مهم تعيين رهبرى و نظارت بر وى بوده كه پس از تشكيل مجلس فوق، نمايندگان آن مجلس به تعيين رهبر مى‏پردازند. در انتخابات شوراهاى شهر و روستا نيز اعضاى شوراى شهر انتخاب مى‏شوند كه علاوه بر تصميم‏گيرى در امور شهرى و محلى، حق انتخاب شهردار را نيز دارا هستند.(19)


همچنين، برخى ديگر از مسئولين كشورى نيز كه به صورت انتخابات مرحله دومى هستند، منتخب مردم محسوب مى‏شوند؛ مثل وزرا كه با رأى اعتماد نمايندگان مردم(20) و حقوقدانان شوراى نگهبان با رأى نمايندگان(21) انتخاب مى‏شوند. همچنين، نمايندگان مجلس، رئيس قوه مقننه را نيز خودشان انتخاب مى‏كنند(22) كه بر اساس اصل 66 قانون اساسى، «ترتيب انتخاب رئيس و هيأت رئيسه مجلس و تعداد كميسيونها و دوره تصدى آنها و امور مربوط به مذاكرات و انتظامات مجلس به وسيله آيين‏نامه داخلى مجلس معين مى‏گردد.» طبق اين اصل، رييس قوه مقننه توسط نمايندگان و با ضوابط آيين‏نامه داخلى مشخص مى‏گردد.


پس، يكى از عرصه‏هاى مهم مشاركت سياسى كه در قانون اساسى در اصول مختلف بيان شده است، انتخابات است.


د: رسانه ‏ها


از جمله مكانيزمهاى مشاركت سياسى، رسانه‏ها هستند و افراد و گروهها، رسانه‏ها را در انواع مختلف براى تسخير قدرت، كسب و تداوم آن به كار مى‏گيرند و امروزه كه به عقيده بسيارى از انديشمندان، عصر ارتباطات است(23)، رسانه‏ها از مهمترين ابزارهاى كسب قدرتند. رسانه‏ها با در دست گرفتن افكار عمومى، كنترل و هدايت آن و همچنين تهييج و به كارگيرى آن، نقش جدى در عرصه قدرت بازى مى‏كنند. بويژه امروزه كه رسانه‏ها از نظر تعداد و كيفيت، تنوع بسيارى پيدا كرده‏اند و طيفى گسترده از رسانه‏هاى ديدارى، شنيدارى، مكتوب و الكترونيكى را در بر مى‏گيرند و هر كدام، مخاطبين عام و خاص را به خود اختصاص مى‏دهند.


رسانه‏ها با توجه به اين كه رسالتها و وظايفى در جامعه دارند، نقشهاى مختلفى را ايفا مى‏كنند و در قالب هر نقشى، خدماتى براى جامعه ارائه مى‏دهند. از جمله نقشهاى رسانه‏ها عبارتند از(24):


1ـ نقشهاى تفريحى: رسانه‏ها در اين كاركرد، علاوه بر كاركرد تفننى و تفريحى، نقش اطلاع‏رسانى و تقويت بنيادهاى اخلاقى را نيز مى‏توانند عهده‏دار شوند.


2ـ نقش‏هاى خبرى: كه رسانه‏ها مخاطبان خودشان را در جريان اخبار و اطلاعات مهم جهان قرار مى‏دهند.


3ـ نقش‏هاى همگن‏سازى: رسانه‏ها موجب نزديكى خواسته‏ها و خروج جوامع از محدوده‏هاى جدا افتاده مى‏شوند و در بخش آموزش عمومى نيز مؤثر هستند.


4ـ آگاه‏سازى: از طريق ارائه اخبار صحيح و ارائه تحليلهاى مختلف و نزديك به واقع.


5ـ احساس تعلق اجتماعى: همه افراد، مخاطب رسانه، با بدست آوردن اطلاعات مشترك، احساس تعلق بيشترى نسبت به هم خواهند داشت.


بى‏ترديد، رسانه‏هاى همگانى، نقش قاطعى در شكل‏گيرى افكار عمومى بازى مى‏كنند و آنها را در راه و طبق اهداف صاحبان رسانه‏ها كاناليزه مى‏كنند و به همين دليل، رسانه‏ها غالبا باعث به وجود آمدن طيفهاى مختلف فكرى و سياسى در جامعه مى‏شوند. دنيس مك كويل، نوع‏شناسى آثار رسانه را چنين بيان كرده است(25):


پس مى‏توان براى رسانه‏ها، تأثيرات قابل توجه و وسيعى را در نظر گرفت. عمده اين تأثيرات در قالبهاى مختلف به منظور تأثير بر قدرت و نفوذ بر سياستگذاريهاى كلان سياسى اجتماعى جامعه انجام مى‏شود و اشكال مختلفى مثل نقشهاى تخريبى (رسانه‏ها در واقعه واترگيت و سقوط نيكسون)(26) و نقشهاى تثبيتى مى‏توانند به خود گيرند. در هر حال، رسانه‏ها از مهمترين نهادهاى توسعه سياسى‏اند و با آگاهى‏دهى، آشنا كردن افراد به وظايف خود و همچنين ايجاد تعامل بين حاكمان و مردم و تحرك‏بخشى به جامعه، مى‏تواند در مسير تأثير در مشاركت سياسى قرار گيرد و افرادى كه از اين رسانه‏ها بهره‏مندند، اقبال بيشترى نسبت به مشاركت سياسى از خود نشان مى‏دهند. البته كاركرد رسانه‏ها براى مشاركت سياسى، كاملاً به نوع سيستم سياسى بستگى دارد و اين مكانيزم در نظامهاى استبدادى، فاقد كاركرد است؛ اما در جامعه‏هاى باز و يا نيمه‏باز، مى‏تواند كاركرد مناسبى در افزايش مشاركت داشته باشد.


آنچه كه علاوه بر تأثير رسانه‏ها بر مشاركت سياسى در بحث مورد نظر مهمتر است، چگونگى واقع‏شدن رسانه به عنوان مكانيزمى براى مشاركت سياسى است. بدين صورت كه معمولاً رسانه‏ها، ارگان مطبوعاتى حزب يا گروه و يا گرايش خاصى اند و در جهت منافع حزب يا گروه يا افراد خاصى وارد عمل مى‏شوند و در تأثيرگذارى و نفوذ سياسى سهيم مى‏شوند.(27)


احزاب و گروهها براى پيشبرد كارها، برنامه‏ها و اهداف خود، غالبا از طريق رسانه‏ها عمل مى‏كنند كه به دو صورت كلى قابل طرح است؛ يكى اين كه رسانه‏هاى خاصى براى هدايت افكار عمومى ايجاد مى‏كنند و ديگر اين كه گاهى از رسانه خاصى حمايت مى‏كنند و از آن براى طرح نظرات خود استفاده مى‏كنند.


در خصوص مشاركت از طريق رسانه، به دو راه برمى‏خوريم؛ اول اينكه افراد با ايجاد رسانه، اعم از راديو، تلويزيون، فيلم‏سينمايى، روزنامه و مجلات، نوعى مشاركت را به انجام مى‏رسانند. دوم اين كه گروهى با نوشتن مقالات و فعاليت در درون رسانه‏ها، به جمع مشاركت جويان مى‏پيوندند و از اين طريق بر تصميمات سياسى تأثير مى‏گذارند. خوانندگان نشريات و روزنامه‏ها و همچنين كسانى كه به سردبير نامه مى‏نويسند(28) يا تماس مى‏گيرند نيز در سطحى به مشاركت سياسى دست زده‏اند.


در قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران نيز به آزادى رسانه‏ها پرداخته شده است و طبق اصل24، «نشريات و مطبوعات در بيان مطالب آزادند؛ مگر آن كه مخل به مبانى اسلام يا حقوق عمومى باشد.»


بر اين اساس، رسانه از بهترين عرصه‏هاى مشاركت مدنى است كه در قانون، به رسميت شناخته شده است. معمولاً روزنامه‏ها و نشريات سياسى به عنوان ارگان احزاب و گروهها و يا به عنوان حامى آنها نقش ايفا مى‏كنند و از مهمترين ابزارها در زمان انتخابات و تحولات سياسى كشور محسوب مى‏شوند.


قانون اساسى براى تضمين آزادى داده شده در اصول مذكور، در اصل بيست و سوم، آزادى عقيده را به رسميت شناخته و تفتيش عقايد را ممنوع دانسته و اعلام نموده است كه هيچكس را نمى‏توان به صرف داشتن عقيده‏اى، مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد.


پس با توجه به اين كه مشاركت سياسى و تضمين آن از طرف قوانين اساسى، از مهمترين كار ويژه قانون اساسى است، در جمهورى اسلامى ايران نيز اين امر به نحو مطلوبى در قانون اساسى آورده شده است و طبق چهار مكانيزم مهم مشاركت سياسى مثل احزاب، گروهها، انتخابات و رسانه‏ها، مشاركت سياسى مورد توجه واقع شده است؛ به طورى كه ساختار قدرت نظام بر اساس حضور و مشاركت مردم معنا پيدا مى‏كند؛ چون همه نهادهاى مهم نظام به طور باواسطه يا بى‏واسطه با حضور مردم و با رأى آنها شكل گرفته و اداره مى‏شود.




1ـ مدرس دانشگاه و كارشناس ارشد علوم سياسى، محقق و نويسنده.


2ـ على‏اكبر نفيسى، فرهنگ نفيسى، تهران، 1355، ج 5، ص 3331.


3ـ عباس و منوچهر آريانپور، فرهنگ دانشگاهى، انتشارات اميركبير، تهران، 1368، ج 2، ص 1561.


4ـ نسرين مصفا، مشاركت سياسى زنان در ايران، نشر وزارت خارجه، تهران، 1375، ص 9.


5ـ مايكل راش، جامعه و سياست، ترجمه منوچهر صبورى، نشر سمت، تهران، 1377، ص 40.


6ـ جلال‏الدين مدنى، حقوق اساسى در جمهورى اسلامى ايران، نشر سروش، تهران، 1369، ص 169.


7ـ رعد 11.


8ـ آل‏عمران 3.


9ـ جعفر سبحانى، فروغ ابديت، قم، انتشارت دفتر تبليغات اسلامى، 1371، ج 2، ص 461.


10ـ سيد عباس نبوى، مردم‏سالارى در حاكميت اسلامى، تهران، ص 95.


11ـ محمدعلى وكيلى، (جايگاه كاركردهاى احزاب در نظام سياسى اسلام)، تحزب و توسعه كتاب سوم، نشر همشهرى، تهران، 76، ص 222.


12ـ قانون اساسى، اصل هشتم.


13ـ موريس دورژه، اصول علم سياست، ترجمه ابوالفضل قاضى، نشر شركت سهامى، تهران، 1354، ص 150.


14ـ قانون اساسى، اصل بيست و ششم.


15ـ محسن خليلى، مجموعه مقالات تحزب و توسعه، نشر همشهرى، تهران، 1378، ص 141.


16ـ گابريل آلمونه وديگران، چارچوبى نظرى براى بررسى سياست خارجى، ترجمه عليرضا طيب، نشر آموزش مديريت دولتى، تهران، 1376، ص 119.


17ـ حجت‏الله ايوبى، نظامهاى مختلف انتخاباتى، مجموع مقالات همايش مشاركت سياسى، تهران، نشر سفير، 1378، ص48.


18ـ قانون اساسى، اصل ششم.


19ـ قانون اساسى، اصل 100.


20ـ قانون اساسى، اصل 87.


21ـ قانون اساسى، اصل 91.


22ـ قانون اساسى، اصل 66.


23ـ آلوين تامر، جابجايى در قدرت، ترجمه شهيندخت خوارزمى، نشر مترجم، تهران، 1371، ص 389.


24ـ باقر ساروخانى، جامعه‏شناسى ارتباطات، نشر اطلاعات، تهران، 1367، ص 70.


25ـ مايكل راش، پيشين، ص 198.


26ـ همان، ص 199.


27ـ دروژه، پيشين، ص 310.


28ـ مايكل راش، پيشين، ص 131.



رواق انديشه، شماره 39



/ 1