<span class="p_h1">&#64831;</span> تصوير دوگانگى استراتژى سازمان ملل <span class="p_h1">&#64830;</span> - تصویر دوگانگی استراتژی سازمان ملل نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تصویر دوگانگی استراتژی سازمان ملل - نسخه متنی

مرتضی شیرودی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

﴿ تصوير دوگانگى استراتژى سازمان ملل


چكيده


چـــرا شـــوراى امـــنـــيـــتِ سـازمـان مـلل متحد در برخورد با دوپديده يكسان (جنگ تحميلى و جنگ خـليـجفـــارس)، يـــكـــســـان عـــمـــل نـكـرد، بـلكـه عـراق را در جـنـگ تـحـمـيـلى، پـس از هــشـتسال و امّا در جنگ كويت، يك روز پس از آغاز حمله، متجاوز شناخت؟ آيا در جنگ تحميلى، تـجـاوزىصـــورت نـــگـــرفـــتـــه بـــود؟ آيـــا حـــمـــله عـــراق بـــه ايـــران از شـدّتعمل برخوردار نبود؟ و يا اين كه منافع و اغراض كشورهاى عضو دائم شوراى امنيت، در برخورددوگانه سازمان ملل نقش داشته است؟


ايـن مـقـاله، بـراى پـاسـخ بـه ايـن پـرسـش هـا، قـرارداد الجـزيـره، اسـاسـنـامـه مـلل مـتـحـد، قـطـعـنـامـه تـعـريـف تـجـاوز، گـزارش 1370 دبـيـر كـل، شـدّت حـمـلات هـوايى عراق، نيت تجاوز و حجم نيروهاى عملياتى آن كشور مورد بررسى قـرار مـى گيرد. حاصل اين بررسى، آن است كه عراق، متجاوز و نيز حمله اين كشور به ايران از شـدّت عـمـل لازم بـرخـوردار بـوده اسـت. بـنـابـرايـن، ادعـاى فـقـدانِ تـجـاوز و نـبـود شدت عمل در حمله عراق به ايران، قانع كننده نيست. بلكه با بررسى منافع پنج عضو شوراى امنيت در منطقه؛ چون درآمد ناشى از فروش تسليحات و مواد مصرفى، خريد ارزان نفت و گاز و نيز مـقـابـله بـا بـنـيـادگـرايـى اسـلامـى و عـربـى و مـانـنـد آن، را بـايـد از مـهـم تـريـن دلايـل اتـخـاذ سـيـاسـت صـبـر و انـتـظـار در جـنـگ تـحـمـيـلى و اتـخـاذ سـيـاسـت شـدت عمل در جنگ كويت، به شمار آورد.


مقدمه


اثـــبـــات وجـــود دوگـــانـــگىِ موضعِ سازمان ملل متحد(92) در دو جنگ خليج فارس (جنگ عراق عـليـهايـــران و جـــنـــگ عـــراق عـــليـــه كـــويـــت) چـــنـــدان نـــيـــاز بـــه ارائهدليـل نـدارد. امـا در پـاسـخ بـه اين پرسش كه علت اين دوگانگى چه بود؟ پاسخ ‌هاى متعددىارائه شده است؛ از جمله:


1ـ در جنگ عراق عليه ايران، به خلاف حمله عراق به كويت تجاوزى صورت نگرفته است.


2ـ جـنـگ عـراق عـليـه ايـران، بـه رغـم حـمـله عـراق بـه كـويـت، از شـدت عمل كه شرط تحقق تجاوز است، برخوردار نبوده است.


3ـ مـنـافـع اعـضـاى دائم شـوراى امـنـيـتِ(93) سـازمـان مـلل مـتـحـد، عامل اصلى در اتخاذ سياست مذكور است.


اينك به بررسى درستى يا نادرستى، اين پاسخ ‌ها مى نشينيم:


يك ـ تحقق تجاوز در جنگ


در بـررسـى تـحـقـّق تـجـاوز عـراق بـه ايـران، قـرارداد 1975 الجـزيـره، مـنـشـور سـازمان مـلل مـتـحـد، قـطـعـنـامـه تـعـريـف تـجـاوز و گـزارش 17 آذر 1370 دبيركل سازمان ملل متحد را مرور مى كنيم.


الف ـ قرارداد الجزيره


در حـــاشـــيـــه اجــلاس سـران اوپـك در 1354 در الجـزايـر، قـرارداد 6 مـارس 1975 الجزيره بـيـنپـادشـاه ايـران و مـعـاون ريـاسـت جـمـهـورى عـراق (صـدام) در يـك مـقـدمه و چهار ماده به امضاءرسيد.(94)


در مـقـدمـه قـرارداد، طـرفـيـن بـه صـراحـت كـامـل، اراده و تـصـمـيـم خـود بـراى حـل و فـصـل نـهـايـى و دائمى كليه اختلافاتِ دو كشور، با رعايت تماميّت ارضى يكديگر، عدم تـجـاوز بـه مـرزهـاى هـم و عـدم مـداخـله در امور همديگر را اعلام كردند. در مادّه يك قرارداد، علامت گـذارى مـرزهـاى زمـيـنـى بـر اسـاس پـروتـكـل 1913 اسـلامـبـول و صـورت جـلسـات تـحـديـد مـرزى 1914 مـورد قـبـول قـرار گـرفـت. در ماده دوم، تعيين حدود مرزهاى رودخانه اى بر اساس خط تالوگ (95) مـقـرر شـد، و در مـاده سـوم، تـعهد طرفين به برقرارى امنيت در مرزها، پايان دادن به هر نوع عـمـليـات اخـلال گرايانه مورد تاءكيد واقع گرديد، و نيز در ماده چهارم آمده است؛ تحقق صلح به رعايت همه مواد و مفاد قرارداد است، و طرفين در مواقع لزوم از مساعدت رئيس جمهور الجزاير بـراى اجـرا و حل و فصل موارد اختلافى در قرارداد استفاده كنند. در عهدنامه هاى اجرايى قرارداد 1975 نـيـز بر قطعى، دائمى و غير قابل نقض بودن توافقات حاصله به عنوان عناصر غير قـابـل تـجـزيـه يـك راه حـل كـلى و تـغـيـيـرنـاپـذيـر مـرزهـا و حـل و فـصـل اخـتـلافـات از طـريـق مذاكره مستقيم ويا مساعى جميله، داورى و توافقات مطروحه در قرارداد 1975 الجزيره تاءكيد شده است.(96)


عراق در حمله خود به ايران در 1359 به موارد زير استناد كرد:


ـ ايران از مسترد كردن اراضى مورد توافق در قرارداد مذكور، به عراق تمرد كرده است؛


ـ ايـران از واگـذارى جـزايـر تـنـب بـزرگ، كـوچـك و ابـومـوسـى (97) بـه اعـراب تعلل ورزيده است؛


ـ اتخاذ و اجراى راه هاى مسالمت آميز براى حل اختلافات با ايران با شكست روبرو شده است؛


ـ ايران در 13 شهريور 1359 به يك جنگ تمام عيار عليه عراق است زده است؛


ـ عـراق شـاهـد مـداخـله مـكرر ايران در امور داخلى خود و ايجاد حوادث مرزى متعدد ضد عراقى و در نهايت نقض روابط حسن همجوارى بوده است.


البـتـه هـمـه ادعاهاى مذكور نادرست است، اما با فرض درستى اين ادعاها، بازهم عراق مجاز به حمله به ايران بر اساس قرارداد 1975 الجزيره نبود، زيرا:


1ـ ميانجى گرى رئيس جمهور الجزاير براى حل اختلافات موجود از سوى عراق درخواست نشد.


2ـ هـيـچ اخـتـلاف و حـادثـه اى نـمـى تـوانـسـت دائمـى، قـطـعـى، تـغـيـيـرنـاپـذيـر و غـيـر قابل نقض بودن قرارداد را از بين ببرد.


3ـ عـراق از بـيـن راه هـاى مـسـالمـت آمـيـز حـل اخـتـلافـات، تـنـهـا بـه مـذاكـره مـسـتـقـيـم مـشـروط متوسل شد.


4ـ در هـيـچ بـنـد يا ماده اى از قرارداد، نحوه لغو قرارداد و عهدنامه مرزى مربوط به آن، مطرح نشده است.


5ـ بـر اسـاس كـنـوانـسـيـون ويـن، لغـو يـك قـرارداد منوط به اعلام تصميم به لغو، دوازده ماه قـبـل از لغـو آن اسـت، در حـالى كـه عـراق پـنـج روز قبل از لغو آن، تصميم خود را به ايران اعلام نمود.


نـتـيـجـه اين كه، هيچ يك از مفاد قرارداد 1975، به عراق اجازه لغو آن را نمى داد، چه رسد به اين كه عراق بر پايه آن، مجاز به حمله به ايران باشد.(98)


ب ـ منشور و اساسنامه سازمان ملل متحد


بـر پـايـه مـنـشـور و اسـاسنامه مذكور، سازمان ملل متحد به آن منظور تاءسيس شده است تا از بـروز جـنـگ، كـه دو بـار در مـدت يـك عـمـر انـسـانى جامعه بشرى را دچار مصائب فراوان كرد، جـلوگـيـرى بـه عـمل آورد. براى تحقق اين هدف، پاسدارى از صلح و امنيت بين المللى از طريق اقـدامـات و تـلاش هـاى دسته جمعى، برطرف كردن تهديدات عليه صلح، جلوگيرى از وقوع هرگونه تجاوز و به كارگيرى تعديل و تصفيه مسالمت آميز اختلافات، ضرورى تشخيص داده شد.(99)


مـنـشـور يـا اساسنامه سازمان ملل متحد از اعضاى خود مى خواهد براى پرهيز از به خطر افتادن امـنـيّت و عدالت، اختلافات خود را ابتدا از طريق مذاكره، ميانجى گرى، سازش، داورى، و يا سـايـر وسـايـل حـل مـسـالمـت آمـيـز حل و فصل نمايند؛ چنانچه اين شيوه ها موفقيت آميز نبود، بايد حـل مـشـكـل را بـه شـوراى امـنـيـت سـازمـان مـلل مـتـحـد واگـذار نـمـايـنـد. بـه هـمـيـن دليـل، سـازمان ملل متحد از اعضاى خود خواسته است در روابط بين المللى و بين الدولى از به كـارگـيـرى و يـا تـهـديـد بـه اسـتـفـاده از زور و يـا هـر راه مـغـايـر بـا مـقـاصـد سـازمـان مـلل مـتـحـد عـليه تماميت ارضى و استقلال سياسى كشورها خوددارى كنند. از نظر كميسيون حقوق بـيـن المـللِ سـازمـان مـلل مـتـحـد بـه كـارگـيـرى زور بـه مـفـهـوم حـمـله مـسلّحانه عليه يك عضو ملل متحد است.


بر اين اساس، عراق:


اولا، بـه راه هاى حل اختلافات مسالمت آميز متوسل نشده است. نويسنده كتاب (تاريخ سياسى جنگ تحميلى) در اين باره مى گويد:


(دولت عـراق بـدون آن كـه بـه هـيـچ يـك از راه هـاى پيش بينى شده در آن ها (عهدنامه 1975 و الحـاقـيـه مـورخ 26 دسـامـبـر 1975 چـون)(مذاكرات مستقيم، مساعدى جميله دولت ثالث دوست، داورى، دادگـاه داورى و تـعـيـيـن داورهـا و سرداور توسط رئيس ديوان بين المللى دادگسترى) مـتـوسـل گـردد، اصـول احـتـرام بـه تـمـامـيـت ارضـى و تـغـيـيـرنـاپـذيـر بـودن مـرزهـا، اصـل وفـاى بـه عـهـد و حـرمـت (قـداسـت) مـعـاهـدات، حـل مـسـالمـت آمـيـز اخـتـلافـات و عـدم توسل به زور واصل تناسب را نقض كرد.)(100)


ثـــانـــيـــا، حـمـله مـسلّحانه عراق، به معناى استفاده از زور عليه ايران است، امّا عراق معتقد است كـهايـران قـبـل از او، بـه حـمـله مـسلّحانه عليه آن كشور دست زده است. بر پايه اين ادّعا، ايـران در 13شـهـريـور 1359 با اسلحه سنگين، شهرهاى خانقين و مندلى را بمباران، و ايـن اقـدام را در 26 و28 شـهـريـور همان سال تكرار و تشديد كرده است. اين ادعاى عراق با توجه به حملات مكررنيروهاى نظامى آن كشور به مرزهاى ايران، با واقعيات انطباق نـدارد. زيـرا، عـراق از فـروردين1358 تـا شهريور 1359 به ترتيب 248، 125 و 8 مـورد تـعـرض زمـيـنى، هوايى و دريايىسـنگين عليه ايران داشته است. ولى در صورت درسـتـى ايـن ادعا هم، آن كشور بر اساس منشورمـلل مـتـحـد مـجـاز نـبـود در پـاسـخ به يك حـمـله بـا دامـنـه اثـر كـم بـه حـمـله اى كـه بـه هـيـچ وجـه بـااصـــل تـــنـاسـب و شـدت پـاسخ به حملات نظامى تطابق ندارد، دست بزند. همچنين، برپايه ماده51 مـنـشـور مـلل متحد اگر هم ايران متجاوز بود، عراق مجاز به ادامه عمليات عـليـه ايـران پـس ازبـــيـــانـــيـــه 23 ســـپـــتـــامـــبـــر 1980 (اول مـــهـــر 1359) شـــوراى امـــنـــيـــت نـــبـــود. ايـــن بـــيـــانـيـه خواستارحل اختلافات از طريق راه هاى مسالمت آميز شده بود. نتيجه اين كه عراق در سطوح مختلف، منشورملل متحد را زير پا گذاشته است.(101)


بـر اسـاس مـقـدمـه و مـواد 1، 42 و 51 مـنـشـور مـلل مـتـّحـد، بـه كـارگـيـرى و اسـتـعـمـال زور تـنـهـا در دفاع جمعى و دفاع از خود، قانونى است در حالى كه حمله عراق عليه ايـران، مـصـداق دفـاع جـمـعـى نـيـست. زيرا دفاع جمعى از طريق كشور و يا كشورهاى عضو با نـظـارت شـوراى امـنيت سازمان ملل متحد براى دفع تجاوز كشور يا كشورهايى كه به تماميّت ارضـى يـك يـا چـند عضو سازمان ملل تجاوز كرده اند، صورت مى گيرد، اما آيا اقدام عراق به حـمـله عليه ايران را مى توان به منزله دفاع از خود به شمار آورد؟ شرط اساسى براى موجّه بـودن دفـاع از خـود آن است كه قبل از آن، حمله مسلّحانه عليه عراق صورت گرفته باشد. در صـورتـى كـه 18 مـاه قـبـل از آغاز حمله رسمى و سراسرى عراق عليه ايران، آن كشور حملات مـسـلحـانـه مـتـعددى عليه ايران صورت داده بود. به علاوه، دفاع از خود، به تصرّف و تملّك سرزمين طرف مقابل نمى انجامد، اما عراق در همان روز نخست جنگ، بخش هاى زيادى از خاك ايران را به اشغال درآورد. بنابراين، نمى توان ادعاى عراق را در اين زمينه پذيرفت.(102)


آيـا عـراق نـمـى تواند، حمله خود به ايران را مصداقى از دفاع پيش گيرانه برشمارد؟ دفاع پـيـش گـيـرانـه، اولا، مـسـتـلزم احـراز قـطـعـيـت انـجـام حـمله در آينده از سوى طرف يا طرف هاى مـقـابـل اسـت. ثـانـيـا، امـكـان بـهـره گـيـرى از وسيله ديگر براى دفع حمله احتمالى دشمن و يا رسيدگى بين المللى به آن وجود نداشته باشد. ثالثا، مربوط به زمانى است كه دست زدن بـه آن در حـقـوق بـيـن المـلل قانونى بود، ولى امروزه مبناى دفاع پيش گيرانه ماده 51 منشور سازمان ملل متحد است كه اشعار مى دارد:


در صورتى كه يك عضو ملل متحد مورد تجاوز مسلحانه واقع شود، هيچ يك از مقررات اين منشور بـه حـق طـبـيـعـى دفاع مشروع انفرادى يا اجتماعى آن كشور تا موقعى كه شوراى امنيت اقدام لازم براى حفظ صلح و امنيت بين المللى آن به عمل آورد، لطمه وارد نخواهد آورد.(103)


بـنـابـرايـن، اولا عـراق نـتوانسته است ثابت كند ايران قصد حمله به آن كشور را داشته است، بلكه ايران با دلايل كافى آغاز حمله سراسرى را از سوى آن كشور مى داند. ثانيا، در صورت عـدم اثـبـات نـيـّت ايـران بـه حـمـله عـليـه عراق، نمى توان اثبات كرد كه فرصت لازم براى جـلوگـيـرى از ايـن حمله وجود نداشته است. ثالثا، اصولا استناد به دفاع پيش گيرانه مبناى حـقـوقـى نـدارد، بـلكـه كـشـورهـا در ايـن بـاره، بـايـد بـر اسـاس مـفـاد مـاده 51 مـنـشـور عمل نمايند.(104)


ج ـ قطعنامه تعريف تجاوز


مـجـمـع عـمـومـى سـازمان ملل متحد در 14 دسامبر 1974 (22 آذر 1353) در جلسه شماره 2319 بدون راءى گيرى و بر حسب اجماعِ اعضا، قطعنامه تعريف تجاوز را به تصويب رساند.


قـطـعـنامه تعريف تجاوز اشعار مى دارد: كاربرد نيروهاى مسلح توسط يك دولت عليه حاكميت، تـمـامـيت ارضى يا استقلال سياسى دولتى ديگر، تجاوز به شمار مى رود. همچنين پيش دستى يـك دولت در كـاربـرد نـيـروهـاى مـسـلح مـغـايـر بـا مـنـشـور مـلل متّحد و نشانه اوليّه اقدامى تجاوزكارانه محسوب مى شود. تهاجم يا حمله نيروهاى مسلح يك دولت بـه سـرزمـيـن دولتـى ديـگـر، يـا هـر گونه اشغال نظامى هر چند موقت و نيز هر گونه ضميمه سازى يك دولت به وسيله دولتى ديگر و يا ضميمه سازى بخشى از آن از طريق زور، تجاوز است. بمباران سرزمين يك دولت توسط نيروهاى مسلح دولتى ديگر يا كاربرد هر نوع سـلاح بـه وسـيـله يـك دولت عـليـه سرزمين دولت ديگر هم مصداق تجاوز است. بر اساس مواد ديـگـر قـطـعـنـامـه، هـيـچ مـلاحظه سياسى، اقتصادى و نظامى، توجيه كننده تجاوز نيست. جنگ تـجـاوزكـارانـه، جـنايتى عليه صلح است كه موجب مسؤ وليت بين المللى خواهد بود، و نيز هيچ گونه تصرف ارضى يا امتياز ناشى از تجاوز مجاز نيست.(105)


عـراق در آغـاز و تـداوم حـمـله سـراسـرى خـود عليه ايران، از مجموعه نيروهاى زمينى، هوايى، دريايى و حتى از يگان هاى گارد مرزى و نيروهاى مخصوص و بخشى از گارد رياست جمهورى استفاده كرد. پيش دستى كاربرد نيروهاى مسلح هم از سوى عراق صورت گرفته است. عراق در شـهـريـور 1359 اعـلام كـرد كـه در 18 و 20 ايـن مـاه نيروهاى نظامى كشورش، زين القوس، نـاحـيـه مـيـمك، بين مندلى و بدره را به تصرف درآورده اند. اين مناطق بايد بر اساس قرارداد 1975 بـه عـراق پـس داده مـى شـد، ولى تصرف آن نيز بر خلاف قرارداد مذكور بود. البته عـراق ايـن اقـدام خـود را پـاسـخـى به پيش دستى ايران در 4 اسفند 1357 در حمله به تماميّت ارضـى خـويـش ‍ قلمداد كرده است، در حالى كه پيش دستى مستلزم آمادگى لازم براى وارد كردن ضربه به دشمن است، امّا اين آمادگى در آن زمان، با توجه به هم پاشيدگى ارتش و نوپا بـودن حـكـومـت، فقدان تجربه كافى و تجهيزات كم سپاه پاسداران، در ايران وجود نداشت. به هر روى، قطعنامه تعريف تجاوز هر ملاحظه سياسى، اقتصادى و نظامى را ـ اگرچه درست هـم بـاشـد ـ بـراى تـوجـيـه تـجـاوز مـجـاز نمى شمارد. بنابراين، بر پايه قطعنامه تعريف تـجاوز، حمله عراق به ايران مصداق بارز تجاوز است كه مى بايست جامعه جهانى با نظارت و هدايت شوراى امنيت به مقابله با آن برخيزند.(106)


د ـ گزارش 17 آذر 1370 دبيركل


مـاده 6 قـطـعـنـامـه 598، بـه دبـيـر كـل سـازمـان مـلل مـتـحـد مـاءمـوريـت داده بـود كـه مـسـؤ ول آغـاز جـنـگ عـراق را مـشـخـص كـنـد و آن را بـه شـوراى امـنـيـت مـعـرفـى نـمـايـد. دبـيـر كـل بـراى اجـراى ايـن مـاءمـوريـت، پـس از مـشـورت بـا طـرفـيـن دعـوا و كـارشـنـاسـان مـسـتـقـل و مـراجعه به اسناد رسمى سازمان ملل متحد، گزارشى را در اين باره در 17 آذر 1370 يعنى يازده سال پس از شروع جنگ ! خطاب به شورا تنظيم و تسليم آن شورا كرد.(107)


در بـنـد 5 ايـن گـزارش، شـروع جـنـگ بـيـن عـراق و ايـران را مـوجـب نـقـض حـقـوق بـيـن المـلل و ديگر قواعد بشر دوستانه بين الملل برشمرده است، به گونه اى كه در آن كاربرد غـيـرقـانـونـى زور و بـى تـوجـهـى بـه تماميت ارضى يك دولت صورت گرفته است. دبير كـل در بـنـد 6 گـزارش، 31 شـهـريـور (و نـَه 13 شهريور) 1359 را آغاز حمله و درگيرى دو طـرف اعـلام و عـراق را بـه دليـل حـمـله، آغـازگـر جـنگ معرفى نموده است. بدين ترتيب دبير كـل، ادعـاى عـراق را مبنى بر پيش گيرانه و دفاعى بودن حمله آن كشور عليه ايران را، رد مى كند. در بند 7، دبير كل تاءكيد مى كند: چنانچه ايران در دست اندازى به خاك عراق پيش دستى كـرده بـاشـد، ايـن اقـدام، دسـت انـدازى عـراق بـه خـاك ايـران را كـه اشغال مستمر خاك از طريق كاربرد زور را به دنبال داشت، توجيه نمى كند.(108)


دبير كل در ساير بندهاى گزارش خود تاءكيد مى كند كه:


1ـ هـيـچ يـك از تـوضـيـحـات و دلايـل مـقـامـات عـراقـى، دليـل مـتـقـاعـدكـنـنـده اى بـراى نـقـض قـرارداد الجزاير و تجاوز به ايران نيست و با ذكر كلمه (مستمر) در گزارش، متناسب بودن تهاجم عراق به ايران را رد كرد.


2ـ عراق در طول جنگ، بارها به نقض حقوق بشر دوستانه دست زده است كه يك مورد آن كاربرد سـلاح شـيـمـيايى عليه غيرنظاميان ايران بود كه منجر به تصويب قطعنامه 612 شوراى امنيت گرديد.


3ـ گـزارش اعلام متجاوز بودن صدام را به آن جهت كه جهانيان از آن مطلعند، بى ثمر دانسته و تـوصـيـه كـرده اسـت، اجـراى مـواد ديـگـر قـطـعـنامه 598 به افزايش امنيت و ثبات منطقه منجر شود.(109)


دو ـ شدت حمله


يـكـى از پـاسـخ ‌هـايـى كـه مـمـكـن اسـت بـه چـرايـى بـرخـورد دوگـانـه سـازمـان مـلل مـتحد با دو پديده يكسان، يعنى تجاوز عراق به ايران و كويت داده شود، اين است كه حمله عـراق عـليـه ايـران بـه انـدازه حـمـله عـراق بـه كـويـت از شـدّت كـافـى كـه لازمـه تـبـديـل يـك حـمـله بـه تـجـاوز اسـت، بـرخـوردار نـبـوده اسـت، يـا لااقـل شـوراى امـنيتِ سازمان ملل متحد، شدت حمله عراق به ايران را احراز نكرده است ! با مرورى بـه حـوادث قبل و بعد از حمله عراق به ايران و كويت و مقايسه آن دو مى توان به شدت يا عدم شدّت اين دو حمله پى برد.(110)


الف ـ حملات هوايى


پـيـش از آغـاز جـنگ، شهرهاى مهران و قصر شيرين، به ترتيب 2 و 14 بار مورد حمله هوايى، مـوشـكـى و تـوپـخـانـه اى عـراق قـرار گـرفـتـنـد كـه حـاصـل آن 28 كـشـتـه و 168 مـجـروح بـود. و نـيـز، يـك روز قـبـل از حـمـله سـراسرى عراق به ايران، بمباران هوايى خرمشهر، تعداد زيادى مجروح و كشته بـر جـاى گـذاشت. بعد از تهاجم عراق به ايران يعنى در 3 مهر 59، در پى 15 بار بمباران هـوايـى اهـواز، 55 نـفـر كـشـتـه و 194 نـفـر مـجـروح و بـه دنبال 12 بار بمباران هوايى آبادان و مسجد سليمان در 4 مهر 59 جمعا 673 نفر كشته و مجروح شـدنـد. در حالى كه 2 روز پس از حمله عراق به كويت، تعداد كشته ها و مجروحين آن كشور بين 600 تا 800 نفر برآورد شد.(111)


در نـخـسـتين روز جنگ، فرماندهى كل نيروهاى مسلح عراق طى صدور چند اطلاعيه از راديو صوت الجـماهير اعلام كرد كه پايگاه و فرودگاه نظامى تهران، بوشهر، همدان، اصفهان، تبريز، آغـاجـارى، كـرمـانـشـاه، و فـرودگـاه دزفـول، اهـواز و انـبـارهـاى مـهـمـات و آذوقـه ارتـش ‍ در دزفـول را مـورد حـمـله هوايى قرار داده است، اما در جريان حمله عراق به كويت، تنها فرودگاه شهر كويت و كاخ امير كويت و پايگاهى در نزديكى مرز عربستان سعودى مورد حمله هوايى قرار گرفت، و پس از فرار امير كويت، نيروهاى عراق بر تمام خاك كويت مسلط شدند.(112)


عـراق در اوليـن روز جـنـگ، پـالايـشـگـاه آبـادان و قـبـل از آن خـطـوط انتقال داخلى نفت را از طريق اعزام گروه هاى خرابكار و نيز بارها مراكز توليد و توزيع نفتى ايـران و كـشـتـى هاى نفت كشِ ايران يا در اجاره ايران را مورد حمله قرار داد كه اين اقدام ها براى قـطـع يـا كـاهـش ‍ درآمـد ارزى ايـران كـه بـه طور فزاينده اى بر نفت استوار بود، صورت مى گـرفـت. اما در جريان حمله عراق به كويت چاه هاى نفت آن كشور آسيبى نديد، و تنها زمانى كه نيروهاى عراقى از باقى ماندن در كويت نااميد شدند، يعنى در 3 بهمن تا 8 اسفند 1370، حدود 700 حـلقـه چـاه نـفـت را بـه آتـش كـشـيـدنـد، در حـالى كـه شـوراى امـنـيـت قبل از اين اقدام اخير، عراق را متجاوز شناخته بود.(113)


بـر پـايه گزارش مقامات مسؤ ول ايرانى، در اولين و دومين روز جنگ، شهرهاى تهران، اهواز، آبـادان، خـرمـشـهـر، اصـفـهان، دزفول، بوشهر، ايلام، كرمانشاه، قصر شيرين، شهر كرد، گـيـلان غـرب، پيران شهر، همدان، دهلران، سنندج، اسلام آباد، تبريز، بستان، گچساران، آغـاجـارى، خـارك و جـَلْدِيـان مـورد حـمـله هوايى عراق واقع شدند، در عوض، تمام خاك كويت در سـاعـات اوليـه تـهاجم عراق به اشغال درآمد، و حملات اندك هوايى در آن صورت گرفت. به هـمـيـن دليـل، تـلفـات انـسـانـى و مادى حمله عراق به كويت كمتر از حمله عراق به ايران چه در روزهاى آغازين جنگ و چه در كُل جنگ بود، به گونه اى كه در گزارش سازمان عفو بين المللى و مـصـاحـبـه سـفـيـر كويت و سازمان ملل متحد، هيچ سخنى از تخريب اماكن و تاءسيسات نظامى و اقتصادى كويت از سوى نظاميان عراق به ميان نيامده و تنها به كشتار، شكنجه و بدرفتارى با تعدادى از اتباع كويت اشاره شده است.(114)


ب ـ نيّت تجاوز


كـشـور عراق، قبل از آغاز جنگ به اقداماتى دست زد كه نشان از نيّت آن كشور به تجاوز عليه ايـران و كويت داشت، ولى حجم و نوع اقداماتى كه در اين باره و در مورد ايران انجام داد، بيش از مورد كويت بود.


عـراق قـبل از حمله سراسرى به ايران، 637 تجاوز هوايى، زمينى و دريايى عليه ايران به انـجـام رساند، به توسعه راه هاى ارتباطى، مراسلاتى چون بزرگ راه حلّه و بغداد پرداخت، نـيـروهـاى نظامى خود را از 175 هزار نفر در 1975 ميلادى (1354 شمسى) به 220 هزار نفر در 1979 مـيـلادى (1358 شمسى) افزايش داد، خريدهاى تسليحاتى از 2 ميليارد 179 ميليون دلار در 1978 مـيلادى (1357 شمسى) به 2 ميليارد 668 ميليون دلار در 1979 ميلادى (1358 شـمـسـى) رسـيـد، و نـيـز، بـه نقض يك طرفه قرارداد 1975 الجزاير و عهدنامه مرزى و حسن همجوارى 1975 پرداخت. اين اقدامات، بسترها و زمينه هاى لازم در جنگ با ايران را فراهم كرد. دربـاره كويت، عراق به چنين اقداماتى دست نزد و يا در حجم اندكى برخى از اقدامات فوق را عليه كويت انجام داد. و همچنين، حدود 300 هزار سرباز عراقى در آغاز حمله به كويت در مرزهاى ايـران و عـراق مـسـتـقر بودند. در حالى كه عراق در حمله به ايران نياز به استقرار 300 هزار نيرو در مرزهاى خود با كويت نمى ديد.(115)


ارتـش عـراق در روزهـاى اوليه جنگ تحميلى، بيش از 30 هزار كيلومتر مربع از خاك كشور ما را بـه اشـغال درآورد. اين مقدار از كل مساحت 24 هزار كيلومتر مربعى كويت بيشتر است. به علاوه، در آغـاز جنگ بيش از دو ميليون ايرانى از مردم مناطق اشغالى آواره شدند، اما در پى تجاوز عراق بـه كـويـت تـنـهـا بـخـشى از جمعيت دو ميليون و 200 هزار نفرى كويت از شهر و ديار خود آواره شـدنـد، و نـيـز، حـجـم و كـيـفـيـت جـنـگ سـردى كـه عـراقـى هـا قـبـل از حـمـله عـليـه ايـران بـه عـمـل آوردنـد، بـا مـورد مـشـابـه چـنـدان قـابـل مـقـايـسه نيست. به عنوان مثال، عراقى ها در كتاب هاى درسى خود تصوير وحشتناكى از ايـرانيان ارائه كردند كه با تصويرى كه از اعراب كويتى ترسيم شده است، تفاوت بسيار دارد.(116)


ج ـ نيروهاى عملياتى


ارتـش عـراق بـا 5 لشـكـر زرهـى، 2 لشـكـر مـكانيزه، 5 لشكر پياده، 10 تيپ پياده، 3 تيپ نـيـروى مـخـصـوص، 1 تيپ گارد رياست جمهورى، 766 فروند هواپيما و هلى كوپتر جنگى و پـشتيبانى، 800 قبضه توپ، 5400 دستگاه تانك و نفربر، 1200 قبضه توپ هوايى به ايران حمله كرد، ولى عراق نيازى نمى ديد كه براى درهم شكستن ارتش 25 هزار نفرى كويت از حـداكـثر توان رزمى خود استفاده كند. در اين شرايط، بخشى از نيروهاى نظامى عراق در مرزهاى ايران مستقر بودند و تنها زمانى كه عراق با تهديدهاى عملى آمريكا و متحدانش مواجه شد، و در پى حل مساءله اش با ايران از اين نيروها در كويت استفاده كرد.(117)


از مـجـمـوع دلايـل ارائه شـده بـه ايـن نـتـيـجـه مـى رسـيـم كـه تـعـلّل شـوراى امـنـيـت در مـحـكـوم كـردن تـجـاوز عـراق بـه ايـران بـه دليـل فـقـدان شـدّت تـجـاوز قـابـل قـبـول نيست. شوراى امنيت موارد ديگرى را كه از شدت حمله كـمـتـرى نـسـبـت بـه حـمـله عـراق بـه ايران برخوردار بود، تجاوز شناخت. به عنوان نمونه، شـوراى امـنـيـت طـى قـطـعـنامه 405 در 1356 فرود غير مجاز يك هواپيماى خارجى در فرودگاه كـشـور بـنـيـن ـ يـكـى از كـشورهاى آفريقاى مركزى ـ را كه تواءم با وارد كردن خسارت مادى و انـسـانـى قـابـل تـوجهى بود، مصداق تجاوز شمرد، و حتى در قطعنامه 419 بار ديگر تجاوز مـسـلحـانـه بـه بـنـيـن را محكوم كرد. در عوض، حمله عراق به ايران از سه عنصر پيش دستى، شـدت و نـيـت تـجـاوز بـرخـوردار بـود، ولى شـوراى امـنـيـت آن را پـس از 8 سـال مـحـكـوم كـرد. البـتـه دلايـل ديـگرى هم در مورد متجاوز بودن عراق به ايران، در روزهاى آغازين جنگ، بلكه بعد از آن ابراز شده است كه در تاءييد ادله فوق مفيد است.(118)


1ـ جورج بوش، رئيس جمهورى آمريكا در 1369 عراق را آغازگر جنگ عليه ايران دانست.


2ـ آنـتـونـى پـارسـونـز سـفـيـر وقـت انـگـليـس در سـازمـان ملل متحد اعتراف كرد كه اعضاى شوراى امنيت از تجاوز عراق به خاك ايران آگاه بودند.


3ـ فـرانـسـوا مـيتران رئيس جمهورى اسبق فرانسه در 1369 گفت: به خوبى مى دانستيم عراق متجاوز بود و اين نكته به او گوشزد شده بود.


4ـ كـورت والدهـايـم دبـيـر كـل وقـت سـازمـان مـلل مـتـحـد گـفـتـه اسـت: (مـدتـى) طول كشيد تا او... (براى) تهاجمى گسترده به قلمروى ايران تصميم بگيرد.


5ـ بـرايـان اوكـهـارت مـعـاون كـورت والدهـايم اعتراف دارد: عراق در يك (تهاجم) تكان دهنده... ايران را مورد تجاوز قرار داد.


6ـ پريماكف نماينده ويژه گورباچف به عراق ادعا مى كند: طارق... مى گويد... اين اقدام (جنگ) يك حركت پيش گيرانه و وسيله اى براى دفاع از خويش بود.(119)


سه ـ منافع پنج عضو اصلى شوراى امنيت


پـاسـخ ديـگـرى كـه بـه چـرايـى دوگـانـگـى مـواضـع سـازمـان مـلل مـتـحـد داده مـى شود آن است كه منافع اعضاى دائم شوراى امنيت اقتضاء مى كرد، در جنگ عراق عـليـه ايـران سـكـوت و در حـمـله عراق به كويت اعتراض را در پيش گيرد. اما اين منافع كدامند؟ قـبـل از پرداختن به اين منافع بايد ثابت كرد كه آيا اعضاى دائم شوراى امنيت منافعى در ادامه جـنـگ عـراق عـليـه ايـران و تـوقـف حـمـله عـراق بـه كويت داشته اند يا نه؟ پاسخ به اين سؤ ال مثبت است، زيرا:


دليل اوّل ـ نماينده مكزيك در شوراى امنيت در سخنانى در 4 مهر 1359 در جلسه شورا گفت:


اميدوارم كه لزوم فورى جلوگيرى از تلفات جانى و خسارات مادى بيشتر دو ملت برادر (ايران و عـراق) مـقـدم بـر مـلاحـظـات اسـتـراتـژيـك يا اقتصادى قرار گيرد... در اين صورت است كه شـوراى امـنـيـت مـى تـوانـد احـتـرام عـمـومـى نـسـبـت بـه اصـول سـازمـان مـلل مـتـحـد، اسـتـقـلال و تـمـامـيـت ارضـى كـشـورهاوعدم مداخله در امور داخلى و نيز تصفيه مسالمت آميزاختلافات راجلب كند.(120)


دليـل دوم ـ نـخـسـت وزيـر فـرانـسـه در تلاش براى كسب نظر مساعد پارلمان به منظور شركت نـيـروهـاى مـسـلح آن كـشـور در حـمـله عـليـه عـراق گـفـت: (مـا بـه خـاطـر يـك كـشـور (كـويـت) عمل نمى كنيم، بلكه در جهت منافع فرانسه... حركت مى كنيم). وزير امور خارجه فرانسه، دو هـفـتـه پـس از شـكـسـت كـامـل عـراق در يك مصاحبه مطبوعاتى اعلام كرد: (وقتى آمريكا و كشورهاى ديگر، به اوضاع بعد از جنگ مى انديشند، اهميت دارد كه دوازده كشور جامعه اروپا نيز به سهم خود روى اين موضوع فكر كنند.)


دليـل سـوم ـ تـركـيـه و اسـرائيـل، از مـتـحـديـن مـنـطـقـه اى غـرب بـه دلايـل مـتـفـاوتـى خواستار ادامه جنگ عراق عليه ايران بودند. با آغاز جنگ، بنادر جنوبى ايران نـاامـن شـد. از ايـن رو، راه تـرانـزيت كالا از تركيه به ايران و عراق اهميت يافت، و نيز از قبلِ تـرانـزيـت خـط لوله نـفـت عـراق، بـه درآمـدهـاى فـراوان دسـت پـيـدا كـرد. از نـظـر اسـرائيـل، ادامـه جـنـگ به تضعيف دو كشور بزرگ اسلامى ايران و عراق كه هر يك در فلسطين صاحب نظر بودند، مى انجاميد.(121)


بـه راسـتـى كـشـورهـاى اصـلى شوراى امنيت چه منافع مشتركى داشتند كه آنان را به برخورد مـشـتـرك و هـمـاهـنـگ بـا جـنگ تحميلى و جنگ نفت در منطقه خليج فارس كشانده است. برخى از اين منافع مشترك قدرت هاى بزرگ عبارتند از:(122)


الف ـ مقابله با بنيادگرايى اسلامى و عربى


فـرانـسـوا مـيـتـران در شـهـريـور 1369 بـر ايـن عـقـيده بود كه: (ايران در شديدترين مرحله بـنـيـادگـرايـى خـود قـرار داشت و اگر عراق از نظر نظامى شكست مى خورد، نيروهاى ايران در رابـطـه بـا دنـيـاى عـرب و اسـرائيـل در كـجـا مـتـوقـف مـى شـدنـد؟ بـارى هـمـيـن استدلال در مورد عراق صادق... (بود.)) اعضاى ديگر شوراى امنيت نيز بر اين باور بودند كه ايـران در دهـه 80 مـيـلادى و عـراق در دهـه 90 مـيـلادى در شـديـدتـريـن مـراحـل بـنيادگرايى اسلامى و عربى قرار داشتند، زيرا به عقيده آن ها، ايران در اين دوره، در صدد صدور انقلاب اسلامى و عراق در صدد احراز مقام رهبرى جهان عرب بود.


بـنـابـرايـن، بـه اعـتـقـاد اعـضـاى دائم شوراى امنيت، رها كردن ايران و عراق در آن شرايط مى تـوانـست به گسترش بنيادگرايى يا عقايد آرمان گرايانه آن دو، در حوزه منافع حياتى آنان يـعـنى خليج فارس منجر شود. به بيان ديگر، توسعه عقايد ضد امپرياليستى ايران و عراق با سياست هاى منطقه اى آمريكا، شوروى، انگليس، فرانسه و چين در تضاد بود. علاوه بر آن، افـزايـش قـدرت مـعنوى و نظامى ايران و عراق مى توانست، كشورهاى متحد غرب در منطقه را با شـورش هـاى مـردمـى بـرانـدازانـد و يـا حـتـى اسـرائيـل را بـا تـهـديـد بـالقـوه و بـالفـعـل مـواجـه سـازد، در حـالى كـه پـنـج عـضـو دائم شـوراى امـنـيـت، حـق زيـسـتـن بـراى اسـرائيل را به رسميت شناخته بودند. از اين رو، چندان دور از انتظار نبود كه آن كشورها طالب باقى ماندن حالت نه پيروزى و نه شكست براى دو كشور ايران و عراق باشند.(123)


ب ـ تضعيف حوزه نفوذ همديگر


هر يك از اعضاى دائم شوراى امنيت، به دنبال تضعيف حوزه نفوذ ديگرى در منطقه است؛ زيرا، در اين صورت از منافع بيشترى برخوردار خواهند شد. براى دستيابى به اين هدف، اعضاى دائم شـوراى امـنـيـت در گـسـتـرش روابـط سـيـاسـى، اقـتـصـادى، نـظـامـى و... بـا كـشورهاى منطقه فـعـّال انـد، و از هـر پـديـده و وسـيـله اى براى كاهش يا قطع نفوذ و حضور يكديگر استفاده مى كنند.(124)


روس هـا و چـيـنـى هـا نـسبت به هم بدبين اند، و از هيچ تلاشى عليه يكديگر فروگذار نيستند. حتى چينى ها حاضرند براى جلوگيرى از توسعه نفوذ روس ها، از توسعه نفوذ غرب در منطقه حـمـايـت نـمـايـنـد. چـيـن با انعقاد قرارداد صلح و دوستى با آمريكا در 1357 با هدف استفاده از تـكـنـولوژى بـرتـر، آمـريـكـا و اروپا را بر روس ها و جامعه سوسياليستى ترجيح داده است. روس هـا نـيـز بـا نـفـوذ چـيـن و غـرب در مـنطقه مخالفند، امّا براى مقابله با نفوذ منطقه اى چين، حـاضـر بـا ائتلاف با غرب نيستند، در مقابل حاضرند با كمك و همكارى با چين، مانع گسترش نـفـوذ غـرب شـونـد. از ايـن رو، شـوروى مـايـل بـه بـسـط روابـط خـود بـا چـيـن، و نـيـز، مايل به حضور سلاح هاى چينى در منطقه است. زيرا، اين امر به كاهش واردات سلاح هاى غربى به منطقه كمك مى كند.(125)


ســـه كـــشــور آمـريـكـا، انگليس و فرانسه با هر گونه گسترش نفوذ شرق (چين و شوروى) درخليج فارس مخالفند. گرچه آنان هم با يكديگر اختلاف دارند، به گونه اى كه بين آمريكا وانگليس اتّحاد و اتفاق بيشترى در سياست هاى خاورميانه وجود دارد.(126)


ج ـ دست يابى به بازار مصرف


كـشـورهـاى حـاشـيـه جنوبى خليج فارس به علت جمعيت فراوان، درآمد سرانه بالا، ناتوانى صنعتى و مصرف زياد، بازار مناسبى براى جذب محصولات و مصنوعات پنج عضو دائم شوراى امـنـيـت را فراهم آورده است. به عنوان مثال، بين سال هاى 1371 تا 1373، آمريكا و انگليس در صـدر كـشـورهـاى صـادر كننده كالا به بحرين قرار داشتند.(127) فرانسه، انگليس و آمريكا، جـزو چـهـارده شـريـك تـجـارى عـمده عمانند.(128) آمريكا، انگليس و فرانسه جزو نُه كشور عمده صادركننده كالا به عربستان سعودى اند.(129) شش كشور عضو شوراى همكارى خليج فارس، شركاى تجارى اصلى چين هستند.(130)


از ايـن رو، پـنـج عـضـو دائم شـوراى امـنـيـت حـاضـر نـيـسـتـنـد، ايـن بـازار گـسـتـرده و در عـيـن حال رو به گسترش را فداى ايده هاى استقلال طلبانه و صنعتى ايران و عراق نمايند، و يا اين كه اجاره دهند، ايران و عراق با توجه به زمينه هاى اقتصادى و صنعتى قوى تر، بازار منطقه را اشـبـاع يـا بـخش مهمى از نياز كشورهاى منطقه را تاءمين نمايند.(131) به بيان ديگر، اگر ايـران و عـراق را بـه آغـاز جـنـگ و ادامـه آن، وادار نـمـى كـردنـد. ايـن دو، ممكن بود به توسعه صـنـعـتـى و... دسـت يـابند. در آن صورت، كشورهاى منطقه از توسعه طلبى ساختگى ايران و عراق به وحشت نمى افتادند، و بخش مهمى از نيازهاى خود را از آن ها تاءمين مى كردند.


د ـ نياز به نفت و گاز منطقه


اغـلب كـشـورهـاى عـضـو دائم شـوراى امـنـيـت، يا از صادركنندگان نفت و گازند و يا به اندازه مـصـرف داخـلى، از منابع گازى و نفتى برخوردارند. از باب نمونه، چين، انگليس، آمريكا و شـوروى بـه نـفـت و گـاز وارداتـى نياز ندارند. امّا بيشتر اين كشورها، از ذخيره نفتى و گازى قـابـل تـوجـهـى بـهـره مـنـد نـبـوده و در آيـنـده بـه نـفـت و گاز منطقه نياز فراوان تر پيدا مى كنند.(132)


بـه ايـن دليـل، نـفـوذ در مـنـطـقه مى تواند زمينه بهره بردارى بيشترى را براى هر يك از اين كـشـورهـا فراهم و يا اين كه هر يك از كشورهاى فوق را در تحت فشار قرار دادن ديگر كشورها يـارى نـمـايـنـد. به بيان ديگر، انگليس 613، چين 12 و روسيه 86 ميليارد بشكه ذخيره نفتى دارنـد كـه بـا تـوجـه بـه مـصـرف روزانـه، ايـن سـه كـشـور قـبـل از 1394 فـاقـد نـفت خواهند شد. فرانسه نيز، 70 هزار بشكه نفت در روز توليد مى كند، ولى نـيـاز آن 0008751 بـشـكـه اسـت.(133) افـزون بـر ايـن، مشكلات و هزينه هاى بالاى اسـتـخـراج نـفـت در كـشـورهاى مذكور، اين كشورها را همچنان نيازمند نفت خليج فارس باقى نگاه داشته است.(134)


ه‍ ـ بازار اسلحه


كـشـورهـاى قـدرتـمـنـد در فـراهـم آوردن و يا در ادامه درگيرى هاى منطقه، كم و بيش داراى نقش يكسانى هستند. اين امر به افزايش ‍ خريدهاى پرخرج تسليحاتى از سوى كشورهاى منطقه منجر شـده است. فروش تسليحات به اين كشورها به منظور تقويت بنيه نظامى نيست، بلكه ايجاد بـازارى بـراى جذب دلارهاى نفتى است. آمار خريدهاى تسليحاتى خاورميانه و خليج فارس در شـرايـط عـادى و جـنـگ رو بـه رشـد بـوده اسـت. بـه عـنـوان مثال، طى سال هاى 1369 تا 1370، هزينه هاى نظامى خاورميانه به شدت افزايش يافت، و در ايـن مـقـطـع زمـانـى، سـه كـشـور عربستان سعودى، عراق و كويت جزو 15 كشور جهانند كه بـالاتـريـن هزينه هاى نظامى را داشته اند، و تنها كويت در 1374 بين 800 تا 1000 ميليون دلار اسلحه از شوروى خريد.(135)


اغلب پنج عضو دائم شوراى امنيت، جزو اولين كشورهاى صادركننده تسليحات به منطقه اند. از ايـن رو، ادامـه جـنگ عراق و ايران و محكوم نكردن آن، موجب داغ ماندن بازار فروش اسلحه براى اعضاى دائم شوراى امنيت مى شده است.


نتيجه سخن


ايـن مـقـاله را بـا سـخـنـانـى از امـام خـمـيـنـى 1 كـه نـاظـر بر تاءثير تاءييد منافع ملى، بر اسـتـراتـژى هـاى قـدرت هـاى بـزرگ ـ حـتـى شـوراى امـنـيـت سـازمـان ملل متحد ـ است، به پايان مى بريم:


ابـرقـدرت هـا آن لحـظه اى كه منافع شان اقتضاء كند شما (كشورهاى خليج فارس) و قديمى تـريـن وفـاداران و دوسـتـان خـود را قربانى مى كنند و پيش آنان دوستى و دشمنى و نوكرى و صداقت ارزش و مفهومى ندارد. آنان منافع خود را ملاك قرار داده اند و به صراحت و در همه جا از آن سـخـن مى گويند. چه خوب است كه بعض سرانِ سرسپرده كشورهاى اسلامى به اربابان و خـدايـان زر و زور و تـزويـر خـود، ايـن نكته را جدى گوشزد كنند كه اين قدر از منافع خود در خـليـج فـارس سـخن نگويند؛ براى اين كه همين مساءله موجب حساسيّت شديد مردم منطقه است كه آمريكا و فرانسه و انگليس چه منافعى در آب هاى خليج فارس دارند كه تا پاى دخالت نظامى و جنگ هم مى خواهند آن را حفظ كنند؟(136)




ـ92 مـــنـــظـــور از ســـازمـــان مـــللمـــتـــحـد، سـه ركـن شـوراى امـنـيـت، مـجـمـع عـمـومـى و دبـيـرخـانـه (دبـيـركل) آن سازمان است.


ـ93 اعضاى دائم شوراى امنيت كه داراى حق وتو نيز هستند، عبارتند از: آمريكا، انگليس، فرانسه، روسيه (به جاى شوروى سابق) و چين.


ـ94 مـنـوچـهـر پـارسـادوسـت، زمينه هاى تاريخى اختلاف ايران و عراق (تهران، شركت سهامى انتشار، 1364)، ص 149.


ـ95 خـط تـالوگ، بـه عـمـيـق تـرين نقطه رودخانه اطلاق مى شود كه مرز دو كشور همسايه را روشن مى كند.


ـ96 گـزيـده اسـنـاد مـرزى ايـران و عـراق (تـهـران: دفـتـر مـطـالعات سياسى و بين المللى، 1368)، ص 200ـ191.


ـ97 اين جزاير ايرانى پس از عقب نشينى نيروى انگليسى از خليج فارس، مجددا در اختيار ايران قرار گرفت.


ـ98 نـسـريـن مـصـفـا و ديـگـران، تـجـاوز عـراق بـه ايـران و مـوضـع گـيـرى سـازمـان مـلل مـتـحد (تهران: انتشارات مركز مطالعات عالى بين المللى، 1366)، ص ‍ 2. پارسادوست، نقش عراق در شروع جنگ (تهران: شركت سهامى انتشار، 1369)، ص 311. پارسادوست، زمينه هاى تاريخى اختلاف ايران و عراق، ص 166.


ـ99 مـصـفـا و ديـگـران، تـجـاوز عـراق بـه ايـران و مـوضـع گـيـرى سـازمـان ملل متحد، ص 76.


100ـ پـارسـادوست، نقش عراق در شروع جنگ، ص 311. ابوالقاسم منصفى، سازمان هاى بين المللى (تهران: انتشارات دانشكده علوم و ارتباطات اجتماعى، 1358) ص 148؛ نسرين مصفا و ديـگـران، مـفـهـوم تـجـاوز در حـقـوق بـين المللى، (تهران: انتشارات مركز مطالعات عالى بين المـللى، 1365) ص 132. عـلى اكـبـر ولايـتى، تاريخ سياسى جنگ تحميلى، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1376)، ص 45.


ـ101 همان، ص 54.


ـ102 يـان بـرانـلى، (مـنشور ملل متحد و كاربرد زور (1985ـ1945)) ترجمه منيژه اسكندرى، مجله سياست خارجى، سال پنجم، شماره 1 (بهار 1370)، ص 133.


ـ103 مـحـمـود مـسـائلى و عـاليـه ارفـعـى، جـنـگ و صـلح از ديـدگـاه حـقـوق و روابـط بـيـن الملل (تهران: دفتر مطالعات سياسى و بين المللى، 1371) ص 51.


ـ104 مـصـفـا و ديـگـران، تـجـاوز عـراق بـه ايـران و مـوضـع گـيـرى سـازمـان ملل متحد، ص 76.


ـ105 روزشـمـار جـنـگ ايـران و عـراق، هجوم سراسرى (تهران: مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سـپـاه پـاسـداران انـقـلاب اسـلامى، 1372)، ص 20؛ حماسه مقاومت (تهران: معاونت فرهنگى و تبليغات ستاد فرماندهى كل قوا، 1368)، ص 419 و 27.


ـ106 پارسا دوست، نقش عراق در شروع جنگ، ص 334 و 311؛ حماسه مقاومت، ص 27؛ مصفا و ديـگـران، تـجـاوز عـراق بـه ايـران و مـوضـع گـيـرى سـازمـان ملل متحد، ص 196 و 67.


ـ107 رمـضـانـى، (آغـازگـر جـنـگ عـراق و ايـران كـه بـود؟) مـجـله سـيـاسـت خـارجـى، سال هفتم، شماره 4 (زمستان 1372)، ص 825.


ـ108 همان.


ـ109 (جنگ منافع در خليج فارس)، روزنامه جمهورى اسلامى (1 اسفند 1369)، ص 2.


ـ110 عـبـدالمجيد تراب زمزمى، جنگ ايران و عراق، ترجمه مژگان نژند (تهران: نشر سفير، 1368)، ص 162.


ـ111 روزنامه كيهان (14 مرداد 1369)، ص آخر.


ـ112 روزشـمـار جـنـگ ايـران و عراق، هجوم سراسرى، ص 57؛ رولان ژاكار، اسرار جنگ خليج فارس، ترجمه عباس آگاهى (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1370)، ص 3.


ـ113 كـورش احـمـدى، ابـعـاد جهانى و منطقه اى تجاوز عراق به كويت) مجله اطلاعات سياسى اقتصادى، سال 14، شماره هفتم (مرداد و شهريور 1369)، ص 16.


ـ114 پـيـر سـاليـنـجـر و اريـك لوران، جـنـگ خليج فارس، پرونده محرمانه، ترجمه موسى احمدزاده (تهران: اطلاعات، 1371)، ص 96.


ـ115 روزنامه جمهورى اسلامى (2 مهر 1369)، ويژه نامه جنگ؛ برايان اوكهارت، زندگى در جنگ و صلح، ترجمه حسن مشهدى (تهران: اطلاعات، 1369)، ص 396.


ـ116 منوچهر محمدى، علل و عوامل بروز جنگ تحميلى: يك بررسى همه جانبه (تهران، دانشگاه امام حسين (ع)، 1373)، ص 1.


ـ117 همان.


ـ118 فـريـده شـايـگـان، عـمـليـات حـفـظ صـلح سـازمـان ملل (تهران: دفتر مطالعات سياسى و بين المللى، 1372)، ص 196.


ـ119 پـيـتـر شـولاتـور، (ابـرقـدرت هـا و دخـالت آن ها)، بازشناسى جنبه هاى تجاوز و دفاع (تهران: دبيرخانه كنفرانس بين المللى تجاوز و دفاع، 1367)، ص 409.


ـ120 پارسادوست، نقش سازمان ملل در جنگ عراق و ايران، ص 42.


ـ121 عـلى آهـنى، فرانسه و مجامع بين المللى در برابر بحران خليج فارس (تهران: دفتر مطالعات سياسى و بين المللى، 1372)، ص 118، ولايتى، همان، ص 202.


ـ122 همان، ص 138.


ـ123 مهدى نوربخش، (ماوراء حمله صدام حسين به كويت) ترجمه جمشيد زنگنه، مجموعه مقالات سـومـيـن سـمينار بررسى مسائل خليج فارس ‍ (تهران: دفتر مطالعات سياسى و بين المللى، 1372)، ص 292؛ جـورج لنچافسكى، رؤ ساى جمهور آمريكا و خاورميانه، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوى (تهران: البرز، 1373)، ص 419.


ـ124 آهنى، همان، ص 64؛ نوربخش، همان، ص 292؛ محمدرضا حافظنيا، خليج فارس و نقش استراتژيك تنگه هرمز (تهران: سمت، 1371)، ص ‍ 157.


ـ125 مـحـمـد جـواد امـيـدوارنيا، چين و خاورميانه (تهران: دفتر مطالعات سياسى و بين المللى، 1368)، ص 112؛ الهـه كـولائى، فـدراسيون روسيه (تهران: دفتر مطالعات سياسى و بين المللى، 1378)، ص 140.


ـ126 حافظنيا، همان، ص 294، 34، 25.


ـ127 معصومه سيف افجه اى، بحرين (تهران: دفتر مطالعات سياسى و بين المللى، 1376)، ص 131.


ـ128 عباس يگانه، عمان (تهران: دفتر مطالعات سياسى و بين المللى، 1374)، ص 59.


ـ129 رقيه سادات عظيمى، عربستان (تهران: دفتر مطالعات سياسى و بين المللى، 1375)، ص 68.


ـ130 زهرا طاهرى امين، چين (تهران: دفتر مطالعات سياسى و بين المللى، 1375)، ص 207.


ـ131 حافظ نيا، همان، ص 294و34،025


ـ132 طاهرى امين، همان، ص 207.


ـ133 كـامـيـاب مـنافى، فرانسه (تهران: دفتر مطالعات سياسى و بين المللى، 1372)، ص 104.


ـ134 حـافـظـنـيـا، هـمان، ص 370 و 139؛ اميدوارنيا، همان، ص 102؛ فليپ رابينز (كشورهاى جـامـعـه اروپـا و خـليـج فـارس) تـرجـمـه جمشيد زنگنه، مجموعه مقالات دومين سمينار بررسى مـسـائل خـليـج فـارس، (تـهـران: دفـتـر مـطـالعـات سـيـاسـى و بـيـن الملل، 1372)، ص 233.


ـ135 لواء فـيـلى رودبـارى، كـويت (تهران: دفتر مطالعات سياسى و بين المللى، 1375)، ص 152؛ نـاصـر ثـقـفـى عـامـرى، اسـتـراتـژى و تـحـولات ژئوپلتيك پس از دوران جنگ سرد (تهران: دفتر مطالعات سياسى و بين المللى، 1373)، ص 70.


ـ136 صحيفه نور، ج 20، ص 120.




/ 1