جهانی شدن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جهانی شدن - نسخه متنی

مهدی نظرپور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جهانى شدن

مهدى نظرپور

پـديـده جـهـانـى شـدن و بـويژه جهانى شدن اقتصاد، يك رويداد ناگهانى نيست بلكه از گذشته هاى دور شروع شده ولى در سال هاى اخير شتاب آن بيشتر شده است. در حقيقت از اواخـر قـرن نـوزدهـم مـيـلادى كشورهاى صنعتى به مرحله اى رسيده بودند كه از يك سو، بازارهاى داخلى آن ها نمى توانست سرمايه هاى فراوانى كه توسط مؤ سسات توليدى يا انحصارات مالى انباشته شده بود، جذب كنند. از سوى ديگر، توليد فزاينده صنايع آن كـشـورها كه هر روز بر كميت و كيفيت اش افزوده مى شد، نياز به بازارهاى جديد داشت تـا دچـار ركـود و بـحـران نـشـود.

از ايـن رو، درپـى شـناخت و جذب بازارهاى جديد براى صدور سرمايه و كالاهاى خودشان بودندو جهانى شدن وارد مرحله جديدى شد. پس از جنگ جـهـانـى دوم، جـهـانـى شـدن، شـتـاب بـيـشـتـرى بـه خـود گـرفـت. تـشـكـيـل سـازمان ملل متحد در 1945 م، انتشار كتاب دهكده جهانى توسط (مك لوهان) در سال 1965 م، و موج سوم توسط اُلوين تافلر (1979 م) پايان جنگ سرد (1989 م)، فـروپـاشـى اتـحـاد جـمـاهـيـر شـوروى سـابـق (1991 م)، تشكيل سازمان تجارت جهانى (1996 م)، و سرانجام اتحاد پولى يازده كشور اروپايى، بـاعـث شـد كـه بـحـث جـهـانـى شـدن بـه اوج خـود رسـيـده و تبديل به يكى از تازه ترين و رايج ترين مباحث گردد.

تعريف هاى جهانى شدن

در مورد جهانى شدن، تعريف هاى گوناگونى از نويسندگان خارجى و داخلى ارائه شده است كه در اين جا به چند مورد آن اشاره مى شود.

(مالكوم واترز) در تعريف جهانى شدن آورده است:

(جـهـانـى شدن فرايندى اجتماعى است كه در آن قيد و بندهاى جغرافيايى كه بر روابط اجتماعى و فرهنگى سايه افكنده است، از بين مى رود و مردم به طور فزاينده از كاهش اين قيد و بندها آگاه مى شوند.)

جهانى شدن،مالكوم واترز،برگردان اسماعيل مردانى گيوى و سياوش مريدى،تهران سازمان مديريت صنعتى،1379،ص 12.

(اِمانوئل والرشتاين) (wallerstein Immanuel)، از جهانى شدن چنين تعريف مى كند:

(شـكل گيرى شبكه هايى كه طى آن اجتماعاتى كه پيش از اين در كره خاكى دور افتاده و منزوى بودند، در وابستگى و وحدت جهانى ادغام مى شوند.)

جـهـانـى شـدن و حـاكـمـيـت مـلى، دكـتـر حـسـيـن بـشـيـريـه،هـفـتـه نـامـه آبـان،سال اول، شماره 4،شهريور 1380،ص 2.

دكتر حسين بشيريه تعريف جامع و قابل قبولى از جهانى شدن ارائه داده است:

(مـراد از جـهـانى شدن، مجموعه فرايندهاى پيچيده اى است كه به موجب آن دولت هاى ملى بـه نـحو فزاينده اى به يكديگر مرتبط و وابسته مى شوند و همين وابستگى و ارتباط، مشكلاتى را براى مفهوم حاكميت ملّى به معناى قديم ايجاد مى كند.( همان)

هـمـانـنـد تعريف جهانى شدن، از جهانى شدن اقتصاد نيز تعريف هاى گوناگونى ارائه شده است كه به يك مورد آن اشاره مى شود:

(جـهـانـى شـدن اقـتـصـاد بـه مـعـنـاى كـاهـش قـدرت كـنـتـرل دولت هـا بـر نقل و انتقالات مالى و فن آورى است.)( همان)

مـقوله جهانى شدن، ريشه در نظام سرمايه دارى امپرياليستى غرب و خصلت تهاجمى آن دارد و بـه طـور كـلى از دو جـنـبـه قـابـل بـررسـى اسـت. اوّل جـنـبـه اى كـه مـى خـواهـد كـره خـاكـى را بـا كـمـك عـقـل و خـرد و تـلاش انـسـان هـا بـه خـانـه مـشـتـرك آن هـا تبديل كند.

دوم جنبه اى كه به صورت استعمارى و امپرياليستى ظاهر مى شود و هدف آن استعمار و استثمار كشورهاى ديگر به شيوه مدرن با نام جهانى شدن است. از اين ديدگاه، جـهـانـى شـدن چـيـز جـديـدى نـيـسـت بـلكـه طـريـقـه ديـگـرى بـراى چپاول و غارت كشورهاى جهان از طريق دولت ها، شركت هاى چند مليتى و سازمان هاى جهانى مـثـل سـازمـان تـجـارت جـهـانـى، صـنـدوق بـيـن المـللى پول و بانك جهانى است.

برداشت هاى مختلف از جهانى شدن

در حال حاضر چند ديدگاه و نظريه يا برداشت از جهانى شدن وجود دارد. اين برداشت ها گـاهـى شـبـيـه هـم بوده و تا حدودى هم پوشانى دارند و گاهى نيز از يكديگر متفاوت و متمايز مى باشند:

1ـ بين المللى شدن (Internationalization)

از ايـن نـظـر، جـهانى شدن مترادف با گسترش روابط خارجى (فرامرزى) بين كشورها و رشـد مـبـادلات بـيـن المـللى و وابـسـتگى هرچه بيشتر آن ها به يكديگر است. به عبارت ديـگـر، جـهـانـى شـدن به اين معنا، شامل جريان عظيم و رو به رشد مبادلات بين المللى و سـرمـايـه گـذارى بـيـن كـشـورهـا، مـهـاجـرت و... مـى بـاشـد.

در حـال حـاضـر چـنـيـن مـعـنـايـى را مـى تـوان بـه راحـتـى در نـقـل و انـتـقـالات كـالاهـا و سـرمـايـه، تـكـنـولوژى، مـهـاجـرت گـسـتـرده افـراد، ارسـال نـامـه هـا و گـسـتـرش عـقـايـد و فـرهـنـگ هـا، گسترش روابط كشورها و وابستگى مـتـقـابـل بـيـن آن ها ديد. پيامدهاى جهانى شدن، آلبرت بغزيان، مجله توسعه مديريت، مديريت صنعتى ايران، شماره 31، آبان 1380، ص 13.

2ـ آزاد سازى (Liberalization)

جـهانى شدن از اين منظر فرآيند لغو محدوديت ها و موانع ايجاد شده از سوى دولت ها بر نـقـل و انـتـقـالات بين كشورى به منظور ايجاد يك اقتصاد جهانى باز و بدون مرز است كه بـه آن فرآيند ادغام هاى اقتصادى بين المللى نيز مى گويند. اين معناى جهانى شدن همان چـيـزى اسـت كـه سـازمـان تـجـارت جـهـانـى بـه دنـبـال آن اسـت و در حـال حـاضـر 134 كـشـور بـه عـضـويـت آن در آمـده انـد و حـدود چهل كشور از جمله ايران به دنبال عضويت در آن مى باشند.

شواهد چنين معنايى را مى توان در دهـه هـاى اخـيـر در كـاهـش ‍ گـسـتـرده يـا حـتـّى لغـو كـامـل مـوانـع تـجـارى، مـحـدوديـت هـاى ارز خـارجـى، كـنـتـرل سـرمـايه و مسائل شهروندى، گذرنامه و اخذ ويزا ديد. اين معناى جهانى شدن را بى وطنى سرمايه و سرمايه دارى نيز مى گويند.

3ـ جهان گرايى (Universalization)

جهان گرايى به اين معناست كه كل دنيا را يك كشور پنداشته، فرهنگ و ارزش هاى خود را بـه مـردم تـمام كشورها تحميل كرد. آن چيزى كه مورد نظر غربى
ها و بويژه امريكاست، بـيـشـتـر ايـن مـعـناى جهانى شدن است.

زيرا جرج بوشِ پدر، رئيس جمهور وقت امريكا در سـال 1990 م 1369 ش، پس از فروپاشى شوروى سابق و شكست عراق در جنگ كويت،( پـديـده جـهـانى شدن، فرهنگ رجائى، ترجمه عبدالحسين آذرنگ، تهران، نشر آگه، 1380، ص 53 ـ 54.) نظم نوينى را نويد داد و گفت:

(نـظـم نوين جهانى، منوط و وابسته به رهبرى امريكا، قدرت امريكا و حاكميت ارزش هاى امريكا در جهان است.)

( فرهنگ علوم سياسى، على آقا بخشى و مينو افشار، تهران، نشر چاپار، 1379، ص 392.)

پـس آن چـيـزى كـه امريكا به دنبالش مى باشد، جهانى شدن ارزش ها، قدرت، اقتصاد و فرهنگ و... آن كشور بر تمام دنيا است.

4 ـ غربى شدن (Westernization)

بـرداشـت ديـگـر از جـهـانـى شـدن، غـربـى شـدن، بـخـصـوص امـريـكـايـى شـدن (Americanization) اسـت. غـربـى شـدن بـه مـعـنـاى تـخريب بى قيد و شرط فرهنگ، ارزش هـا، سـاخـتارهاى اقتصادى ـ اجتماعى و بينش هاى سنتى كشورهاى ديگر و حاكم كردن فرهنگ و ارزش هاى غرب در آن كشورها است.

( غربى سازى جهان، سرژلاتوش، ترجمه امـيـر رضـائى، قـصـيـده، تهران، 1379، ص 11.)

به عبارت ديگر، غربى شدن به مـعـنـاى پـذيـرش ارزش هـاى و سـاختارهاى فرهنگ و تمدن غرب است كه پس از رنساس در اروپـا و امـريـكـا بـه وجـود آمـد. مـثـل فـرد گـرايـى، سـرمـايـه دارى، عقل گرايى، ديوان سالارى، صنعت گرايى، سكولاريسم مانند آن.

5ـ فاقد قلمرو بودن (Deterritorialiation)

بـه جـاى مـعـانـى چـهـارگـانـه بـالا، مى توان جهانى شدن را به مفهومى وسيع به كار گـرفـت كه دربر گيرنده همه مفاهيم فوق باشد و آن جهانى شدن به معناى فاقد قلمرو بـودن يـا فـرامـرزى شـدن (territorilization _ Supra) اسـت. فـاقـد قـلمـرو بـودن يا فـرامـرزى شـدن به معناى نداشتن قلمرو يا فراتر از قلمرو زيستن است. طبق اين تعريف جـهـانـى شـدن فـرآيندى اجتماعى است كه با از ميان برداشتن مرزهاى جغرافيايى كه بر تـمـامـى روابط اجتماعى، فرهنگى و اقتصادى سايه افكنده است، آگاهى افراد به طور فزاينده از كاهش اين قيدها افزايش مى دهد.

پيامدهاى جهانى شدن، همان، ص 14.

مراحل جهانى شدن

مى توان گفت جهانى شدن مراحل زير را پشت سر نهاده است:

1 ـ مـرحـله تـفـكـر

تـصـور و تـفـكـر جهانى شدن از گذشته هاى دور در بين زرتشتيان، بودائيان در قرن پنجم و ششم قبل از ميلاد وجود داشته است. ظهور اسلام نيز در قرن هفتم پـس از مـيـلاد را مـى تـوان به عنوان يكى از بهترين نمونه هاى تفكر جهانى شدن مطرح كـرد. مـطـرح شـدن حـقـوق بـيـن المـلل در قـرن شـانزدهم ميلادى و بحث (اتحاد اجتماعى) توسط (كندرسه) در قرن هجدهم را مى توان از ديگر موارد تصور جهانى شدن دانست.

2 ـ مـرحله مقدماتى (1850 م ـ 1900 م)

گسترش ارتباطات و فنّاورى، انقلاب صنعتى و تـوليـدات انـبـوه مـحـصولات صنعتى و سرازير شدن آن ها به بازارهاى دنيا، پيدايش نـظـام هـاى مالى و پولى بانكى به جاى معاملات كالا به كالا، اختراع تلفن و تلگراف در 1850 م و تـشـكـيل اتحاديه پست جهانى در 1874 م و مهاجرت هاى زياد مردم كشورهاى اسـتـعـمـارى بـه آسـيـا، آفـريـقـا و امـريـكـاى لاتـيـن را مـى تـوان دوران مـقـدمـاتـى يـا شكل گيرى جهانى شدن دانست. پيامدهاى جهانى شدن، ص 16

3 ـ مـرحـله شـكـل گـيـرى تـدريـجـى (1900 ـ 1990)

تـشـكـيـل جـامـعـه مـلل پـس از پـايـان جـنـگ جـهانى اوّل، آغاز پروازهاى هوايى (1919 م) تـشـكـيـل پـليـس بـيـن المـللى (Interpal). در سـال 1923 م، تـشـكـيـل سـازمـان مـلل مـتحد (1945 م) و ديوان دادگسترى لاهه، ساخت و پرتاب و انتقاد ماهواره (1962 م)، استفاده از شبكه جهانى اينترنت در 1990 م، انتشار كتاب دهكده جهانى مـك لوهـان (1965 م)، انـتـشـار كـتـاب موج سوم توسط اُلوين تافلر (1979 م) و... به تدريج زمينه جهانى شدن را فراهم كرده و آن را وارد مرحله ديگرى كردند.( همان.)

4 ـ مرحله جهش (1990 م به بعد)

فروپاشى اتحاد جماهير شوروى سابق و پايان نظام دوقـطـبـى جـهـان (1990 م)، تـشـكـيل سازمان تجارت جهانى (1996 م) و عضويت بيشتر كشورها در آن، افزايش سرمايه گذارى مستقيم خارجى از 66 ميليارد دلار در 1960 م به 3200 مـيـليـارد دلار در 1996 م، افـزايـش درآمـدهـاى حاصل از مسافرت هاى هوايى بين المللى از 19 ميليارد دلار در 1970 م به 1579 ميليار دلار در 1997 م، افـزايـش خـطـوط تلفن ثابت از 150 ميليون خط در 1965 م به 851 مـيـليـون در 1998 م، افـزايـش كـابـران ايـنترنت از صفر در 1985 به 180 ميليون در 1998 م، وحـدت پـولى و بـانـكـى اروپـا در 2000 م، حـمـله بـدون مـجـوز امـريـكـا به افـغـانـسـتان در 2001 ميلادى و اعلام اين كه هر كس با ما نيست عليه ماست. و... همه نشان دهنده جهش ‍ جهانى شدن و يا جهان گرايى مورد نظر غرب، بويژه امريكا است.

نـتيجه اين كه اولاً جهانى شدن پديده جديد و نوظهورى نيست بلكه تاريخ آن همزاد بشر بـوده اسـت. ولى داراى مـراحـلى بوده كه هم اكنون جهش و شتاب بيشترى پيدا كرده است. ثـانـيـاً جـهـانى شدن يا جهان گرايى مورد نظر غرب به معناى حاكميت قدرت، اقتصاد و ارزش هـاى فرهنگى و سياسى امريكا به وسيله فنّاورى نوين است كه در قرن بيستم با تـوّجـه بـه افـول قـدرت هـاى اروپـايـى پـس از جـنـگ هـاى اوّل و دوم و فروپاشى شوروى سابق يكه تاز ميدان قدرت نظامى، سياسى، اقتصادى، ايدئولوژى و فرهنگى و فناورى شده است.

پى آمدهاى جهانى شدن

تـحـقـق پـديـده جـهـانـى شـدن، پـى آمـدهـاى دوگـانـه مـثـبـت و مـنـفـى بـه دنـبـال خـواهـد داشـت. بـا تـوجـّه بـه ايـن كـه طـرّاحـان و دنـبـال كـنـنـدگـان ايـن پـروژه از دنـيـاى پـيـشـرفـتـه يـا شمال هستند، به نظر مى رسد اين امر پى آمدهاى منفى فراوانى براى جهان سوم يا دنياى جـنوب خواهد داشت.

البته اين سخن بدان معنا نيست كه هيچ بُعد مثبتى در راه تحقق آن وجود نخواهد داشت، بكله منظور آن است كه نتيجه و برآيند كار براى كشورهاى جنوب ويرانگر خواهد بود. با توجه به مطالب ذكر شده، برخى از ابعاد مثبت و منفى پى آمدهاى جهانى شدن را به اختصار توضيح خواهيم داد.

ابعاد مثبت جهانى شدن

1 ـ انتقال تكنولوژى و گسترش صنعت توريسم

2 ـ امكان دسترسى آسان تر به علوم و منابع علمى و از ميان رفتن موانع حركت اطلاعات و آگاهى

3 ـ ايـجـاد فـضـاى رقـابـتـى براى رشد و توسعه و افزايش بهره ورى در اثر رقابت جهانى

4 ـ افـزايـش سـرمـايـه گـذارى خـارجـى و در نـتـيـجـه افـزايـش تـوليـد و اشتغال در برخى از ابعاد

5 ـ اقـتـصـادى كردن جهان به جاى ايدئولوژيك بودن آن.( على آقا بخشى و مينو افشار، همان، ص 236.)

ابعاد منفى جهانى شدن

1ـ بـا بين المللى كردن و جهانى شدن در ابعاد مختلف سياسى، فرهنگى، نظامى و به ويـژه اقـتـصـادى، و در رقـابـت ايـجـاد شـده، واحـدهـاى قـدرتـمـنـد شـمـال، پـيـروز مـيـدان هـسـتـنـد. علت اين امر آن است كه سازمان هاى سياسى، اقتصادى، فـرهـنـگـى و نـظـامـى جـنـوب نه به لحاظ فنّاورى و نه سرمايه و نه تخصص، قدرتِ رقـابـت بـا سـازمان هاى توانمند شمال را ندارند. بنابراين، نتيجه اين امر سلطه هرچه بيشتر شمال بر جنوب خواهد بود.

2ـ پـى آمـد مـنفى ديگر جهانى شدن، تقويت و افزايش نابرابرى ها و بى عدالتى هاى سـيـاسـى، اجـتماعى، اقتصادى در زمينه هاى مختلف جنسيت، نژاد، طبقه، پايگاه اجتماعى، افزايش فقر و شكاف طبقاتى است. جنگ بين فقر و غنا و تقسيم جهان به دو بخش فقير و ثروتمند در صورتى كه تدابيرى براى آن انديشيده نشود، امرى اجتناب ناپذير خواهد بود.

3ـ نـابـودى فرهنگ ها و تمدن هاى محلى، منطقه اى و ملّى و سلطه فرهنگ و تمدنِ غربى، چهره منفى ديگرى از جهانى شدن است.

4ـ تـخـريـب بـيـشـتـر مـحـيـط زيـسـت جـهـانـى و ايـجـاد آلودگـى هـاى آن بـه دليل دخالت كارتل ها و تراست ها در نقاط مختلف جهان.

5ـ از بـيـن رفـتـن اسـتـقـلال سـيـاسـى، اقـتـصـادى، فـرهـنـگـى و نـظـامـى كـشـورهـا به دليـل از بـيـن رفـتـن مرزهاى ملّى و پى آمدهاى منفى اين مساءله كه به ضرر آزادى ملت ها، تهديد امنيت ملّى و نقض تماميت ارضى آن ها خواهد انجاميد.

6ـ از ميان رفتن امنيت شغلى در جهان.

/ 1