8. جان‌فشاني و جان نثاري - وظایف خواص نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

وظایف خواص - نسخه متنی

سید حسین اسحاقی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

8. جان‌فشاني و جان نثاري

جادوگران فرعون وقتي ايمان آوردند با تهديد سخت فرعون رو به رو شدند، ولي شجاعانه و جان بر كف اعلام كردند:

قالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلي ما جاءَنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الَّذِي فَطَرَنا فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ إِنَّما تَقْضِي هذِهِ الْحَيوةَ الدُّنْيا؛[12] گفتند: سوگند به آن كه ما را آفريده، هرگز تو را بر دلايل روشني كه براي ما آمده مقدم نخواهيم داشت. هر حكمي مي‌خواهي بكن كه تنها در اين زندگي دنيا مي‌تواني حكم كني.

هر جا خواص جان نثاري كردند و خطر را به جان پذيرفتند، توانستند منشأ اثر شده، تحول ايجاد كنند. آنها با ايمان پايدار و توكل به خداوند مي‌گفتند:

إِنَّا امَنَّا بِرَبِّنا لِيَغْفِرَ لَنا خَطايانا وَ ما أَكْرَهْتَنا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ وَ اللَّهُ خَيْرٌ وَ أَبْقي؛[13] ما به پروردگارمان ايمان آورديم تا گناهانمان و سحري كه بر ما تحميل كردي ببخشايد و خدا بهتر و پايدارتر است.

در قضيه حواريين حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ وقتي دو نفر از آنان براي دعوت اهل انطاكيه وارد شهر شدند و نفر سوم هم به پشتيباني آنان آمد، در جو تكذيب و تهديد كه اهل شهر آنان را به سنگسار شدن تهديد مي‌نمودند فردي جان بر كف آمد و فرياد زد:

قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ اتَّبِعُوا مَنْ لا يَسْألُكُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ وَ ما لِيَ لا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ءَأَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ ألِهَةً إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ لا تُغْنِ عَنِّي شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً وَ لا يُنْقَذُونَ إِنِّي إِذاً لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ إِنِّي امَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونَ؛[14] اي قوم من! از فرستادگان (خدا) پيروي كنيد. از كساني پيروي كنيد كه از شما پاداشي نمي‌خواهند و خود هدايت يافته‌اند. من چرا كسي را پرستش نكنم كه مرا آفريده و همگي به سوي او باز مي‌گرديد؟ آيا غير از او خداياني را انتخاب كنم كه اگر خداوند رحمان بخواهد زياني به من برساند، شفاعت آنها كم‌ترين فايده‌اي براي من ندارد و نمي‌توانند مرا برهانند؟ اگر چنين كنم در گمراهي آشكاري خواهم بود. به راستي كه من به پروردگار شما (اي پيامبر و رسولان) ايمان آوردم، پس شهادت مرا بشنويد.

اين مرد جان نثار در آن جو خفقان و تهديد با به جان خريدن خطر، ايمان خود را آشكار كرد و با اين كه به شهادت رسيد و او را قطعه قطعه كردند ولي ايمان آشكار او تأييد مهمي براي رسولان و ضربة سختي بر پيكر كفر حاكم وارد ساخت.

9. هراس نداشتن از ملامت ديگران

اگر خواص سربلندي در محضر حق تعالي را بر سربلندي در نزد ديگران ترجيح دهند و حاضر باشند براي كسب رضاي خدا در جامعه تحقير شوند و از سرزنش‌ها و ملامت‌ها نهراسند، به يقين هميشه مؤثر و منشأ تحول خواهند بود. در غير اين صورت جز تسليم و تن دادن به ذلت در انتظار آنان نخواهد بود. قرآن در وصف بندگان شجاع و سربلند مي‌فرمايد:

وَ لا يَخافُونَ فِي اللّهِ لَوْمَةَ لائِمٍ؛[15] در راه خدا از سرزنش هيچ ملامت‌گري نمي‌هراسند.

يكي از خواص زمان رسول خدا به مرتبه و مقام رفيعي از ايمان رسيده بود. رسول الله ـ عليه السّلام ـ در مورد او مي‌فرمايد:

آن مرد روزي با بزرگان قبيله‌اش در جايي نشسته بود كه ناگهان جواني با صورت پوشيده از آن جا عبور كرد. كسي او را نشناخت ولي وقتي رد شد و به پشت سر نگاهي انداخت، آن فرد او را شناخت. با پا و سر برهنه، به سوي وي دويد و دست، سر، سينه و مابين دو چشمش را بوسيد و گفت: پدر و مادرم فداي تو باد اي برادر رسول خدا كه گوشت تو، گوشت او و خون تو، خون او و بردباري تو، بردباري او و علم تو، علم او و عقل تو عقل اوست. از خدا مي‌خواهم مرا به سبب محبت شما اهل‌بيت ـ عليهم السّلام ـ سعادتمند گرداند.

خداوند به سبب اين كار ثوابي به وي داد كه اگر تفصيلش را بنويسند فرشتگان حامل عرش و پيرامون آن از تحمل آن عاجزند. وقتي آن مرد به سوي دوستان و افراد قبيله‌اش بازگشت، به سرزنش وي پرداختند و گفتند: تو با جايگاهي كه در قبيله و جامعة اسلامي و نزد رسول خدا داري چنين به آن عابر فروتني مي‌كني؟ «مسعود» در جوابشان گفت:

اي جاهلان، آيا گمان مي‌كنيد كه به مسلماني جز به سبب حب رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ و اين عابر ثواب داده مي‌شود؟ خداوند به سبب اين پاسخ او به سرزنش ديگران، ثوابي همچون ثواب پيشين برايش مقدر كرد. آن گاه رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ آن شخص را سعد بن معاذ و آن عابر را علي بن ابي‌طالب ـ عليه السّلام ـ معرفي كرد.

/ 7