بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
61 قيمومت جزائي كه در مورد تكراركنندگان جرائم حرفه اي وسرسخت اعمال مي شد امكان بازگشت مجدد و تدريجي آنان را به زندگي اجتماعي فراهم مي ساخت. در عين حال كه موضوع قيمومت جزائي تنها منحصر به دادن شانس انطباق مجدد با اجتماع به تكرار كنندگان جرم نبود، به منظور حفظ و حمايت مؤثر اجتماع سعي مي شد حالت خطرناك مجرمين خنثي شود. در واقع هنگام صدور ورأي و اجراي حكم قيمومت جزائي پيشگيري از وقوع جرائم در آينده به وسيله انطباق دادن و اجتماع كردن مجدد فرد مجرم با جامعه ضمن اهتمام در درمان و چارهجوئي علل فيزيكي، رواني، اجتماعي و غيره مربوط به عدم هماهنگي مجرم، خنثي كردن حالت خطرناك و مراقبت وي در نظر گرفته مي شد برحسب نظر علماي مكتب تحققي (اثباتي) و اولين دسته از طرفداران اقدامات تأميني
مسأله مورد توجه اين بود كه اززيان رساندن فردي كه حالت خطرناك دارد و جلوگيري شود و اين امر به طرق بسيار جدي چون:حبس دائم مجرمين به عادت و مجرمين بالقطره، عقيم كردن مجرمين جنسي، اردوگاههاي كار بردن دلگردان و غيره بايد انجام مي شد. در يك چنين طرز تفكري، همان طوركه استادان استفاني و لواسور معتقدند:«بهبود و اصلاح شخص مورد بحث فقط يك امرفرعي و تبعي بوده كه در تحقق آن اغلب دچار نااميدي مي شويم (مخصوصاَ هنگامي كه فكر كنيم گرايشهاي مجرمانه مادرزادي و فطري است) در اين حالت در صدد طرد فرد خطرناك يا لااقل خنثي كردن حالت خطرناك او مي شويم».(1)اولين فكر براي تبعيد به مستعمرات (رولگاسيون ) به همين نحو بود كه آن هم از سال 1885 تا 1942 به صورت انتقال قطعي به مستعمرات به مورد اجرا در آمد و تبعيد شدگان در مستعمرات زندگي اسفناك و متأثر كننده اي را مي گذراندند. تأسيس قيمومت جزائي به جاي رولگاسيون مؤيد اين است كه امكان دارد امر خنثي كردن حالت خطرناكي و امر منطبق ساختن مجدد بزهكار و با زندگي اجتماعي خواه باهم و خواه متعاقب هم، اعمال شوند تا از جرائمي كه ناشي از حالت خطرناك مجرم است جلوگيري شود.(2)اين ابتكار ناشي از تأثير مكتب دفاع اجتماعي است كه به وسيله مارك آنسل رئيس شعبه ديوان كشور و رئيس انجمن بين المللي دفاع اجتماعي ايجاد شده است. ¸ D oit Gene al¸ 7e edition 553¸ no346. G. stefani et Levasseu.1 2. دكتر ايرج گلدوزيان، رژيم اجرائي مربوط به تأسيس حقوقي قيمومت جزائي در صفحات 538، 600،605. 607، 608،609، 760 كتاب جرم شناسي و علم كيفر استادان لواسوز- استفاني و ژامبو مرلن ، انتشارات چهارم، پرسي دالوز 1976 و همچنين چاپ پنجم كتاب مزبور 1982 صفحات 678،679،688،818 آمده است.