بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
نظريه مقدارى پول(10)، همچنان كه پول، مقياس ارزش كالا است،كالا هممقياس ارزشپولاست.منتسكيو دراين باره مىگويد:همان طور كه پول، شاخص ارزش انواع كالاها مىباشد، انواع كالا هم شاخص ارزش پول هستند وهر قدر بين اين دو شاخص (پول وكالا) تساوى برقرار باشد به همان نسبت، كشور قرين رفاهيت وسعادت مىگردد.(11)احتمال دوم اين است كه بگوييم تركيبى از حجم كالاها وخدمات توليد شده، نرخ ارزهاى خارجى، قيمت برخى كالاهاى خاص و ثبات سياسى واقتصادى، عوامل تعيين كننده ارزش پول هر كشور هستند و ميزان تأثيرگذارى هر يك از اين عوامل با توجه به ساختار اقتصادى، سياسى وروانى جوامع مختلف وهمچنين اوضاع اقتصادى مختلف، متفاوت است؛ مثلاً: در وضعيّت تورمى كه مردم ترجيح مىدهند دارايىهاى خود را به صورت برخى ارزهاى خارجى و يا برخى كالاهاى خاص مانند سكههاى طلا نگه دارى كنند، افزايش نسبى قيمت اينگونه كالاها و يا ارزها، موجب سقوط سريع ارزش پول داخلى وافزايش سطح عمومى قيمتها مىشود و در مجموع احتمال دوم در تبيين مقياس ارزش پول، صحيحتر به نظر مىآيد.
ارتباط پول و حواله
يكى از موضوعهاى مهم در مبحث ماهيت پول كه مىتواند درمبحث ربا نيز كاربرد داشته باشد، موضوع ارتباط پول و حواله است. پيش از اين گذشت كه اسكناسها در واقع شكل تكامل يافته حواله هستند. نشر اسكناس با نشر حوالههاى بىنام وداراى ارزش معين، پايهگذارى شده است. حوالههاى اوليه، حوالههايى برذمّه يك صراف مشخص بودهاند، اما اسكناس در واقع نوعى حواله بر ذمّه بانك مركزى و دولت نشر دهنده و حمايت كننده آن است.تفاوت اساسى حواله و اسكناس، از اين جهت است كه اسكناس از آنجا كه بىنام است كاربرد سريعتر و راحتترى دارد ولى كاربرد حواله از اين جهت كه بر عهده فرد خاصى است، محدودتر از اسكناس است و مقبوليّت كمترى دارد وتنها در جاى حواله شده مؤثر است. به عبارت ديگر، حواله ماليّت ندارد بهخلاف پول.به هر حال، تفاوت مذكور بين حواله و اسكناس در حدّى است كه موجب تغير ماهيّت اسكناس و حواله مىباشد وشايد منظور شهيد آيةاللَّه دكتر بهشتى از اينكه فرمودهاند: «اسكناس نوعى حواله سر انبار است.»(12) بر اساس تشابه بين آن دوباشد.اودر همين مدرك گفته است: «پول سند بىنام است كه براى عموم مفيد است.»(13) اين تعريف از اسكناس از تعريف حواله بودن اسكناس جامعتر به نظر مىرسد.آيا پولهاى كاغذى و تحريرى موضوعهاى جديد فقهى هستند در بحث تعريف پول، گفته شد كه پول رايج در صدر اسلام، دينار، درهم، وَرِق و فُلوس بوده است. البته از سَفته، كه در روايات معصومين(ع) از آن به سفتج(14) تعبير شده، نيز استفاده مىشده است.«وَرِق» از اجزاى درهم بوده و فُلوس نيز از ارزش بسيار كم وناچيزى برخوردار بوده است، به همين دليل در روايات معصومين(ع) در هنگام بيان احكام مربوط به پول، بيشتر از درهم ودينار -كه قسمت عمده پول رايج در آن زمان را تشكيل مىدادهاند- بحث شده است.در روايات از درهم و دينار به «نَقدَين» نيز تعبير شده وشايد اين اسم در مقابل كالا -كه نقد نيست- انتخاب شده است. منظور از مسكوك يا نقدين، سكّههاى طلا و نقرهاى است كه مهر حاكم يا زرگر يا ضرابخانه بر آن نقش بسته ووزن وعيار آن نيز مشخص وبه عنوان معادله عام(15) در دسترس باشد ومردم بتوانند به راحتى در بازار با آن داد و ستد كنند. بنابراين، طلا ونقرهاى كه به صورت شمش يا وسايل تزيينى وغيره باشد، نقدين و مسكوك ناميده نمىشوند.هدف ما از مباحثى كه تاكنون درباره پول بيان كرديم اين است كه پولهاى رايج در صدر اسلام و در زمان حاضر را بشناسيم، تا بتوانيم بفهميم آيا احكامى كه در زمان معصومين(ع)در ابواب مختلف فقهى، همچون صرف، ربا، مضاربه، خمس، زكات و... بيان شدهاند، شامل پولهاى رايج در زمان ما هم مىشوند يا خير؟ اگر بپذيريم كه پولهاى كاغذى و تحريرى هيچ تفاوتى با پولهاى رايج صدر اسلام ندارند و موضوعهاى جديدفقهى نيستند؛ تمامى احكامى كه در روايات براى درهم و دينار به عنوان پول، بيان شده است بر