بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
مديريت خودش مربوط است.اصل دوم - كه نبايد ظلمى به مقروض وارد شود - بر اين اصل استوار است كه قرض ربوى نباشد؛ چون اگر ربوى باشد احتمال ظلم براى گيرنده قرض، ونفع حتمى براى دهنده قرض وجود دارد واين شيوه مورد نظر اسلام نيست.بنا به اصل سوم - كه نبايد ظلم به دهنده قرض شود - بايد تمهيدى انديشه شود كه او اصل مال ارزشى خود را به دست آورد.بنا به اصل چهارم كه علاوه بر سرمايه قرض دهنده كه بايد برگردد، پسنديده است نفعى هم به او برگردد.امّا چه چارهاى بايد انديشيد كه اصول چهارگانه مراعات شود؟ ما اصلى به نام معادله عام را پيشنهاد كردهايم كه قبلاً توضيح آن دادهايم واينك بيشتر بهآن مىپردازيم.
معادله عام
فلسفه پول در گذشته وحال اين بوده كه واسطه مبادلات بوده است؛ يعنى واسطه وواصله دو كالا بوده واختصاص به يك كالا هم نداشته وبراى هر كالايى ميانجى مىشده است. اين است كه مىگوييم واسطهگرىاش يا هموزن ومقايسه بودنش عموميت دارد. حال كه فلسفه پول اين است كه براى ديگران واسطه مقايسه است، معادله خودش چيست؟ اگر در جايى به سبب تورم، خودش نوسان پيدا كرد كه ثبوت اعتبارش مخدوش شد چه كار بايد كرد، آيا چارهاى غير از اين هست كه براى او هم معادلى ثابتتر از خودش بيابيم واين امكان دارد كه در هر زمان اشيايى يا پولهايى پيدا شود كه ثبات نسبى داشته باشد؟ ممكن است يك پول خارجى ثبات نسبى داشته باشد و آن مىتواند معادل پول متزلزل شود ويا ممكن است طلا وجواهرات در كشور صادر كننده اسكناس معادل پول متزلزل داخلى باشد.اگر اين وضعيت تثبيت وتقرير نشد در اين زمان كه تورم قابل اندازهگيرى تقريبى است مؤسسات مربوطه مثل بانك مركزى در هر مدتى تفاوت نزول وكاهش شديد پول را اعلام نمايد. بنابراين قرض دهنده، پول خود را قرض مىدهد ومىخواهد كه نه ضرر ببيند ونه به كسى ضرر برساند وقاعده «لا ضرر ولا ضرار فىالاسلام» اين موضوع را تأييد مىكند. امّا اگر كسى بخواهد چارهاى بينديشد كه توان خريد در روز مطالبه پولش را به دست آورد، مىتواند با توافق روى يكى از عناوين معادله عام، به سرمايهاش برسد.در اين صورت، لازم است صيغه عقد را به اين كيفيت اجرا ويا روى آن توافق كنند واين چنين بگويد: نهصد تومان كه امروز با سه دلار معادل است به شما مىدهم وبعد از كار سازى واستفاده از آن سه دلار -كه آن روز ممكن است معادل هزارتومان يا بيشتر يا كمتر باشد- به من برگردانى. در اين صيغه هيچگونه اشكال شرعى متصور نيست؛ چون شرط زياده نكرده است كه ربا شود. يا ممكن است بخواند: صيغه قرض را هجدههزار تومان -كه امروز مساوى يك مثقال طلا در بازار است- به شما قرض مىدهم كه بعد از فلان زمان يك مثقال طلا -كه آن روز معادل هر مقدار پول است- به من بپردازى، يا در حدى پول بپردازى كه آن مقدار طلا تهيه كنم. يا همان مقدار طلا تهيه كنى به من بدهى. يا ممكن است اين چنين قرار بگذارند كه هزار تومان به شما قرض مىدهم به همين مقدار ارزش كه در فلان مدت به من برگردانى ودر آن روز هر مقدار تفاوت وتنزّلى كه بانك مركزى اعلام كرد مورد قبولمان باشد. اگر ميزان اعلام بانك مركزى كمتر باشد مصالحه مىكنيم ومن از آن مىگذرم.بنابراين، با اين شيوه جلو تورم در قرض گرفته مىشود وكسى هم از قرض دادن پشيمان نمىشود واين سنت حسنه باقى مىماند. در مسئله مهريه هم همين طور قابل پيشبينى است ومىتوان تفاوت آن را در حد نسبى مهار كرد.پس در هنگام تعيين مهريه براى زوجه خوب است كه از اوّل اسمى از پول به ميان نيايد؛ مثلاً نگويند: فلان مقدار تومان، مهريه خانم باشد بلكه بگويند: فلان مقدار طلا يا زمين يا خانه يا فلان پول ثابت يا بهار آزادى مهريه باشد ويا اگر اسم پولى بردند معادلش را تعيين كنند وبه اين صورت بگويند: مهريه فلانى فلان مقدار از تومان است كه امروز مىتواند فلان مقدار طلا را بخرد وعندالمطالبه آن مقدار طلاى تعيين شده را بگيرد. اگر غير از اين باشد وزوج بخواهد اسكناس تعيين شده را بپردازد، مشغولالذّمه است وبايد حلاليت بطلبد يا او را راضى كند.