بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
سپس سليمان كمى آرام گرفت و به او گفت : (حالا چه مى خواهى ؟) زن گفت : (عمّال تو اموال مرا گرفته اند.) سليمان دستور داد اموال آن زن را به او برگرداندند.(579) ابـوالفـرج اصـفـهـانـى گـويـد: (جـمـعى از بنى اميّه را به مجلس سليمان بن على عبّاسى در بـصـره آوردنـد. او دسـتـور داد همه را كشتند و پاهاى آنان را در كوچه و بازار مى كشيدند و بر سـر راه مـى انـداختند و سگ ها پاى آنان را به دندان گرفته ، لاشه آن ها را به اين طرف و آن طرف مى كشيدند.)(580) شاعرى عرب نزد خليفه آمد و اشعارى به اين مضمون خواند:(اى خـليـفـه ، چـگـونـه آنـان (بـنـى امـيـّه)را بـبـخـشـى و حال آن كه آنان شما را از قديم نابود و بى احترام مى كردند؟ كجا است زيد و كجا است يحيى ؟ چه مصيبت و چه عزايى ! (كجاست)آن امامى كه در حرّان كشته شد؛ امام هدايت و بزرگ بزرگان . بنى اميّه ، آل محمد را كشتند و هيچ جاى عفو و بخششى براى مروان نيست .)(581) بـيـش ترين و مؤ ثّرترين كارى كه عباسيان را بر انتقام از بنى اميّه تشويق مى كرد و مردم را به تهييج وامى داشت ، همين مساءله مظلوميت خاندان پيامبر(ع) و خون خواهى شهداى آنان بود.در آغـاز حـكـومت سفّاح ، روزى او بقاياى بنى اميّه را امان داد تا به قصر او در كوفه بيايند. و تـصـمـيم داشت آنان را يك جا به هلاكت برساند. او در كاخ هاشميّه ، در تالارى بر تخت نشسته بـود و در تالار ديگرى متّصل به آن ، بنى هاشم و فرماندهان نظامى و پيران و جمعى از بنى اميّه نشسته بودند. ميان سفّاح و آنان پرده اى حايل بود.سفّاح به حاجب خود، ابوالهجم بن عطيه ، نامه اى داد كه در آن اسامى برخى نوشته شده بود و به او گفت :(به تالارى كه در آن جمعيّت نشسته اند برو و يكى يكى از روى آن ليست افراد و يـا نـمـايـنـدگـان آنـان را صـدا بـزن تا نزد خليفه شرفياب شوند و جايزه خود را دريافت كنند.) او وارد تالار شد و با صداى بلند افراد را صدا زد. نخست با صداى بلند، فرياد زد: كجا است فرستاده حسين بن علىّ بن ابى طالب ؟) سكوت مرگ بارى مجلس را فرا گرفت .ابـوالهـجم به پشت پرده رفت و برگشت و اين بار باز با صداى بلند فرياد زد: (كجا است فرستاده زيد بن على بن الحسين (ع)؟!) كسى پاسخ نگفت .سپس رفت و بازگشت و فريادزد: (كجاست فرستاده يحيى بن زيدبن على ؟) كسى جواب نداد.سپس به داخل رفت و برگشت و فرياد زد: (كجا است فرستاده ابراهيم بن محمّد امام ؟) جـمـعـيّت بنى اميّه وحشت زده به هم نگريستند و منتظر خطرى جدّى بودند. حاجب رفت و برگشت و فرياد زد:(اميرالمؤ منين مى گويد: اين ها كه نام بردم خاندان و گوشت و پوست و پاره تن من بـودنـد. شـمـا بـا آنـان چـه كـرديـد؟ آنـان را بـه من برگردانيد يا خودتان داد مرا از خودتان بگيريد) هيچ پاسخى ندادند.در ايـن هـنـگـام ، خـراسـانـيـان بـا چـمـاق هـاى خـود، بـه تـالار ريـخـتـنـد و هـمـه آنـان را در هـم كوبيدند.(582) بزرگ ترين حربه خون خواهى عبّاسيان از بنى اميّه ، نام امام حسين (ع) و زيد(ع) و يحيى بود و همين بود كه شيعيان را آن چنان به هيجان مى آورد.
تصوير جنايات بنى اميّه در اشعار فضل بن عبدالرّحمن هاشمى
فـضـل بـن عـبـدالرّحمن هاشمى در اشعار حماسى خود، كه سند تاريخى مهمى به شمار مى رود، اثـر خـون شـهيدان كربلا و شهداى اهل بيت (ع) را در قيام سيه جامگان و عبّاسيان نشان مى دهد و ايـن را مـهـم تـريـن عـامـل تـهـييج مردم و بزرگ ترين بهانه انتقام از بنى اميّه و دشمنان خاندان پيامبر(ع) مى شمارد. به دليل اهميت موضوع ، اشعار او را ذكر مى كنيم :(آنـان (بـنـى اميّه)در هر سرزمين كه بال و پرى درآوردند، ما را به زندان ها افكندند يا آواره كردند.آنـان مـا را بـه صـورت اسـيـران بـه مـدينه گسيل داشتند. خداى من ، آنان را از آنچه بيم دارند كفايت نفرما.