بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
و براى نجات خويش بكوشند و جان بازى كنند تا بدانى چه مردمى از روى طاعت براى تو جنگ و از تو دفاع مى كنند.يـزيـد گـفـت : واى بـر تـو، زنـدگـانـى پـس از آن ها سودى ندارد و تو بايد اين ماءموريت را قبول كنى .گـويـنـد: مـعـاويـه بـه يـزيـد تـوصـيـه كـرده بـود كـه اگـر روزى دچـار اهـل مـديـنـه شـدى ، مسلم بن عقبه را بر آن ها مسلّط كن ، او تير تو باشد و آن ها را با همين تير هـدف قـرار ده ؛ زيـرا او در وفـادارى و اطـاعـت ، مـردى صـميمى و با تجربه است و من او را به خوبى مى شناسم .پـس از اعـلام آمـادگـى مـسـلم بـن عـقـبـه ، مـنـادى در شـهـر شـام نـدا داد و مـردم را بـراى جـنـگ با اهل مدينه بسيج نمودند. هر كس اعلام آمادگى مى كرد، صد دينار مى گرفت . بدين سان ، دوازده هزار نفر آماده شدند. يزيد از آنان سان ديد و در حالى كه شمشيرى به خود آويزان كرده بود و كمانى بر دوش داشت ، به اشعارى تمثّل جست و لشكر را بدرقه نمود.لشـكـر عـازم حـجـاز شـد و يـزيـد بـه مـسلم توصيه نمود: اگر از بين رفتى ، حصين بن نمير جـانـشين تو خواهد بود و به او تاءكيد كرد كه چون به مدينه رسيدى ، سه بار مردم را دعوت بـه تـسـليـم كـن . اگـر تـسـليـم نـشـدنـد، سـه روز آنـان را قـتـل عـام كـن و نـامـوس و امـوال آنـان بـر تـو و لشـكـريـانـت حلال است . او ضمنا سفارش كرد نسبت به على بن الحسين (ع) مدارا كن و به او آسيبى نرسان و اين را به همه سربازانت ابلاغ كن . (82) مـسـعودى مى گويد: (مردم مدينه به رهبرى عبداللّه بن مطيع عدوى و عبداللّه بن حنظله انصارى (غـسـيـل الملائكه)به جنگ پرداختند. جنگى بزرگ رخ داد و خلقى كثير از بنى هاشم و قريش و انـصـار و ديـگـران كـشـته شدند. از خاندان ابوطالب ، دو نفر به شهادت رسيدند: عبداللّه بن جـعـفـر بـن ابـى طـالب ؛ و جـعـفـر بـن مـحـمد بن على بن ابى طالب ، از بنى هاشم ، سه نفر: فـضـل بـن عـبـّاس بـن ربـيـعـة بـن حـارث بـن عـبـدالمـطـّلب ؛ حـمـزة بـن عـبـداللّه بـن نـوفـل بن حارث بن عبدالمطّلب ؛ و عبّاس بن عتبة بن ابى لهب بن عبدالمطّلب ، از قريش نود و چـنـد نـفـر، و از انـصـار، هـمـيـن حـدود و از سـايـر مـردم ، حـدود چـهـار هـزار نـفـر قتل عام شدند، به غير از كسانى كه شناسايى نشدند.(83) او اضـافـه مـى كـنـد: مـردم بـه عـنـوان بـنـدگـى يزيد بيعت كردند و هر كس كه از چنين بيعتى خوددارى مى كرد، كشته مى شد.امـام سـجـّاد(ع) بـنـابـر توصيه يزيد به مسلم بن عقبه ، از اين واقعه جان سالم به در برد. وقـتـى امـام (ع) را نـزد آن جـنـايـت كـار بردند، حضرت دعايى زير لب خواند(84) و خداوند ايشان را از شرّ آن خبيث حفظ نمود.مـورّخـين نوشته اند: لشكر يزيد، وارد حرم پيامبر (ص) شدند و بيش از چهار هزار نفر از مردم را قتل عام نمودند، (85) يزيد به مسلم بن عقبه فرمانده نيروهايش ، دستور داده بود. پـس از پـيـروزى بـر مـديـنـه ، تـا سـه روز مـديـنـه را بـر سـربـازانـش حلال كندو آنان هم چنين كردند.(86) در تـاريـخ فـخرى آمده است : پس از واقعه حرّه ، مردم مدينه ، هنگامى كه دختر خود را شوهر مى دادند، بكارت او را تضمين نمى كردند.(87) در تـاريـخ ابـن كـثـيـر، چـنـين آمده است : هر كه در هر چيزى از مسلم بن عقبه شفاعت يا توسّط يا خـواهـش كـرده بـود، او هـمـان مـورد شـفـاعـت يـا خـواسـتـه را از مـيـان بـر مـى داشـت و بـه عـكـس عمل مى كرد. زنى از خويشان او درباره فرزند خود، كه اسير شده بود، شفاعت كرد. گفت : سر فـرزنـدش را بـه او بدهيد و اضافه كرد: تو راضى نشدى كه او اسير باشد، خواستى او را كشته ببينى ؟ زنـى ديـگـر گـفـت : مـن دخـتـر عـمّ تـو هـسـتـم ، شـتـرهـاى مـن مـصـون بـاشـنـد. گـفـت اول شترهاى او را غارت كردند.(88) لشـكـر مـسـلم بـن عـقـبـه به زنان مدينه تجاوز كردند كه از اين واقعه ، هزار زن از لشكريان يـزيـد حـامـله شـدنـد. اشـراف و اعـيـانى كه كشته شده بودند، هفتصد تن و سايرين ده هزار تن بـودنـد(89) و آن واقـعـه و پـيـش از آن ، فاجعه عاشورا، يزيد و بنى اميّه را در عالم اسلام تا ابد ننگين و مستوجب لعن و نفرين نمود.