تذكّر - پیامدهای عاشورا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پیامدهای عاشورا - نسخه متنی

ابوفاضل رضوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

داد تا اين كه پس از محاصره مكّه و حمله ارتش يزيد به خانه كعبه و دريافت خبر مرگ يزيد، رسما خود را به عنوان خليفه مسلمانان اعلام كرد و علنا براى خويش از مردم بيعت گرفت . (94) بـا اين كه شهادت امام حسين (ع) عامل اصلى اين جنبش بود، امّا ابن زبير از اين موقعيّت پيش آمده به نفع خود استفاده كرد. بنابراين ، در واقع نمى توان قيام ابن زبير را به قيام امام حسين (ع)مـنسوب دانست ؛ زيرا او خود را از امام (ع) جدا مى داشت و پيش از برپايى قيام امام حسين (ع) ، مـانـع از به حكومت رسيدن حضرت شده بود. امّا چون امام (ع) در نظر مردم محترم بود و امكان هر گـونـه رقـابـتى از جانب ابن زبير با حضرتش در ميان نبود، در نتيجه ، ابن زبير مى بايست صبر مى كرد و به انتظار فراهم شدن شرايط مناسب مى نشست .

وى سـخـت مـى كـوشـيـد تـا امـام (ع) را هـر چـه زودتـر بـه سـوى كـوفـيـان گـسـيـل دارد؛ زيـرا حـضور امام (ع) در خاك حجاز براى ابن زبير سنگين بود و حجاز مى خواست فقط با امام (ع) بيعت كند. امام نيز به اين مساءله واقف بود، امّا ترجيح داد به عراق برود و در آن جا قيام تاريخى خود را اعلام دارد؛ زيرا قيام آن حضرت براى نابودى ظلم و سركشى رژيم اموى و برقرارى عدالت و برپايى حكومت اسلامى بود.(95) بـه ايـن دليـل ، ابن زبير در حجاز ماند و شاهد رويدادها بود تا امام حسين (ع) از مكّه خارج شد. در ايـن مـوقـع ابـن عـبـاس ، سـياستمدار بزرگ به ابن زبير گفت : (خَلاَ الْجَوُّ وَاللّهِ لَكَ يَابْنَ الزُّبَيْرِ)(يعنى : پسر زبير، به خدا قسم ، اينك فرصت برايت پيش آمده است .)(96) ابـن زبـيـر نـيـز بـى درنـگ ، بـرضـد امـويـان و بـراى كـسـب استقلال حجاز قيام كرد و از حادثه كربلا براى تحريك مردم سود جست . (97)

تذكّر

ابـن زبـير فردى جاه طلب و دشمن سرسخت خاندان پيامبر(ص) بود و در زمان حكومت كوتاهش ، مـوضـع گـيـرى تـنـدى نـسـبـت به اين خاندان داشت از اين رو، قيام او و حكومتش مورد تاءييد امام سجّاد(ع) نبود.

ابـن ابى الحديد مى گويد: عبداللّه بن زبير پس از پيروزى ، در خطبه هايش نام پيامبر(ص) را نمى برد، مردم به او اعتراض كردند، او در جواب گفت : من نه اين كه از نام پيامبر روگردان بـاشـم ، ولى او خاندان بدى دارد، هرگاه من نام پيامبر را ببرم گردنشان را بالا مى گيرند و من دوست ندارم آنان احساس فخر و شرف كنند.(98) در سـخـنـى ديـگـر، عـبـداللّه بـن زبـيـر بـه ابـن عـبـاس گـفـت : (چهل سال است كه كينه شما را در دلم پنهان دارم .)(99) در مـاجـراى قـيـام مـكـه ، ابـن زبـيـر فـريـب كـارانـه وارد عـمـل شـد و از احـسـاسـات بـرانگيخته شده مردم بر ضدّ امويان و علاقه شديد آنان به خاندان پـيـامـبر(ص) سوء استفاده كرد. نظير اين گونه فرصت طلبى ها در تاريخ زياد به چشم مى خورد. علاّ مه ابن نما مى گويد: ابن زبير پيش از مرگ يزيد، مردم را به عنوان خون خواهى امام حـسـيـن (ع) و يارانش به سوى خود دعوت كرد و بدين وسيله ،مردم را فريب داد، امّا پس از مرگ يـزيـد و رسـيـدن بـه قـدرت ، از مـوضـع خـود عـدول كـرد و صـرفـا بـه دنبال رياست و منافع خويش رفت . (100)

قيام در مكّه

لشـكـريـان شام به فرمان يزيد و فرماندهى مسلم بن عقبه ، شهر پيامبر(ص) را به ويرانه اى تـبـديـل كـردنـد و پس از قتل عام و جناياتى شرم آور، براى سركوبى قيام مكّه آهنگ حرم خدا نمودند.

مـسـعـودى مـى نـويـسـد: مـسـرف (101) پـس از قـتل و غارت و اسارت و اعمال زشت ديگر كه در مدينه مرتكب شد، از آن جا با سپاه خود، كه همه شـامـى بـودنـد، آهنگ مكّه نمود تا به فرمان يزيد، ابن زبير و مردم مكّه را سركوب نمايد، اين واقعه به سال 64 ه‍.ق رخ داد.

وقـتـى سـپـاه يـزيـد بـه محل رسيدند، مسرف -كه لعنت خدا بر او باد-بمرد و حصين بن نمير فـرمـاندهى لشكر را به عهده گرفت . (102)ابن زبير با يارانش به بيرون شهر آمـدند و اندكى مقاومت كردند، امّا در مقابل لشكر جرّار او، تاب مقاومت نياوردند و به مسجد الحرام پناه بردند. (103) حـصـيـن تـا نزديكى شهر مكّه آمد وشهر را به محاصره خود در آورد. ابن زبير به كعبه پناهنده شـد و

/ 128