بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
شـمـا چگونه ايد؟ اگر براى مرگ دعوت شديد، شمشيرها را تيز و نيزه ها را آماده كنيد و سلاح برداريد؛(واَعِدُّوا لَهُمْ مَااسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ)(116) آماده نبرد و كشتن و كشته شدن شويد! هر چه مى توانيد خود را نيرومند سازيد و از ساز و برگ جنگ فراهم كنيد تا زمان نبرد فرا رسد!.در آن جـا، يـكى از ياران به نام خالد بن سعد گفت : (به خدا سوگند، اگر بدانم خودكشى و مـرگ و قتل نفس مرا از اين گناه بزرگ نجات خواهد داد، آنى در كشتن خود ترديد نخواهم كرد. من تـمام حاضران را شاهد مى گيرم كه هر چه مال و امكانات دارم وقف و صدقه مسلمانان مى كنم تا بـا آن بـه جـنـگ بـا فاسقان و تبه كاران برخيزند و خود نيز با سلاحم با دشمن وارد كارزار خواهم شد.) ابومعمّر كنانى ، كه از حاضران بود، نيز مانند خالد سخنانى به زبان آورد.سـليـمـان گـفـت : سـخـن بـس اسـت . هـر كـس بـا مـااسـت ، بـرخـيـزد و بـه نـزد عـبـداللّه بـن وال بـرود و چـون هـمـه چـيـز در نـزد او مـهـيـّا شـده اسـت تـا آنـان را كـه مال و سلاح ندارند تجهيز كند و سپس روانه نبرد خواهيم شد. (117) بـنـا بـر نـوشـتـه ابـن اثـيـر، آغـاز دعـوت و حـركـت تـوّابـيـن يـك سـال پـس از واقـعـه عـاشـورا بـود. امـّا آنـان حـدود سـه سال به طور مخفيانه ، براى انتقام خون امام حسين (ع) فعّاليّت مى كردند و به جمع عِدّه و عُدّه پرداختند تا سال 64 كه يزيدبن معاويه به هلاكت رسيد. چون يزيد از ميان رفت ، شيعيان به نـزد سـليـمـان رفـتـنـد و گـفـتـنـد: آن ديـو نـابـكـار بـه هـلاكـت رسـيـده و حـكـومـت آنـان سـست و مـتـزلزل شـده اسـت . اكـنـون بـهترين موقعيّت براى قيام است آنان پيشنهاد دادند كه ما استاندار كوفه را، كه در آن زمان عمرو بن حريث بود و سمت قائم مقام ابن زياد را در كوفه داشت ، خلع و، قـيـام خـود را از كـوفـه آغاز مى كنيم و قاتلين حسين (ع) را تعقيب و به سزاى اعمالشان مى رسانيم . حكومت را به خاندان پيامبر(ص)، كه احق و اولى بر آنند، باز مى گردانيم و زمام امر را، كه دستشان از آن كوتاه بود، بديشان مى سپاريم .سـليـمان گفت : نه عجله نكنيد، من در اين زمينه ، بسيار انديشيده ام . قاتلان حسين (ع) اشراف و اعيان كوفه اند و دليران عرب با آنان همراهند؛ همه دستشان به خون حسين آغشته است و بايد از آنـان انـتـقـام گـرفـت . امـّا شـروع ايـن كار از كوفه صلاح نيست ؛ زيرا آنان بر ضدّ شما قيام خواهند كرد و كار دشوار خواهد شد.مـن دربـاره پـيـروان خـود و يـاران ، بـررسى كرده ام . اكنون تعداد ما اندك است و دشمن بسيار؛ اگـر الان قـيـام كـنـيـم ، يـك لقمه آنان خواهيم شد و مانند يك شتر قربانى كار ما را يكسره مى كنند. پس بهتر اين است كه ما دعوت خود را گسترش دهيم و مردم اطراف و اكناف را به يارى خود دعـوت كـنـيـم و شـيـعـيـان و ديـگـران را بـه گـرد خـود آوريـم و آن گـاه وارد عمل شويم .(118) نامه سليمان بن صرد خزاعى به شيعيان مدائن و بصره سـليـمـان سـپـس نامه اى به رهبر شيعيان مدائن ، سعدبن حذيفه ، نوشت و او را كه از علاقمندان بـه خـاندان اهل بيت (ع) و مخلصان شيعه بود و نفوذ زيادى در مردم مدائن داشت ، به انتقام خون شهداى كربلا و قيام بر ضدّ امويان دعوت كرد. متن نامه او چنين است :بسم اللّه الرّحمن الرّحيم از سـليـمـان بـن صرد به سعدبن حذيفه (119) و مسلمانانى كه با اويند. سلام بر شما.امـّا بـعـد، دنيا خانه اى شده كه نيكى ها از آن رخت بر بسته و بدى ها جاى آن را گرفته است ، با خوبان و خردمندان ناسازگار شده ، بندگان خوب خدا از آن روى گردان شده اند و زندگى انـدك آن را به عوض ثواب بسيار و جاويد فروخته اند. دوستان خدا و برادران شما و شيعيان خـانـدان پـيـامـبـرتـان در كـار خـويـش و ايـن بـليّه كه در مورد پسر دختر پيغمبرشان رخ داده ، انـديـشـه و تـاءمّل كرده اند كه وى را دعوت نمودند و او اجابت كرد، امّا او دعوت كرد و ما اجابت نـنـموديم ؛ خواست برگردد، نگذاشتند؛ امان خواست ، ندادند؛ مردم را رها كرد، امّا رهايش نكردند تـا آن كه بر او تاختند و خونش را ريختند و بدنش را عريان كردند؛ راه ستم و جهالت و تعدّى و گـردن كـشـى در مـقـابـل خـداونـد را پـيـش