بازگشت به كوفه - پیامدهای عاشورا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پیامدهای عاشورا - نسخه متنی

ابوفاضل رضوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وقـتـى عـبـداللّه كـشـتـه شـد، رفـاعـة بن شداد پرچم را برداشت ، چون فقط اندكى از ياران او باقى مانده بودند، تصميم گرفت عقب نشينى كند، و گفت : (برگرديم شايد خداوند در جبهه اى ديـگـر، مـا را بـه مصاف آنان برد.) امّا عبداللّه بن عوف به او گفت : (اگر باز گرديم ، همه هلاك خواهيم شد. آنان ما را تعقيب خواهند كرد و احدى از ما را زنده نخواهند گذاشت . اگر كسى هـم زنـده بـمـانـد، اعـراب او را گـرفـتـه و تـحـويـل دشـمـن خـواهـنـد داد. ايـن خـورشـيـد در حال غروب كردن است . ساعتى مقاومت مى كنيم و مى جنگيم تا شب شود. وقتى هوا تاريك شد، بر اسب هاى خود مى نشينيم و محل را ترك مى كنيم ، زخميان را هم با خود مى بريم . شب را تا صبح مى رويم و با خيال راحت خود را به جاى امنى مى رسانيم تا به كوفه باز گرديم .

رفـاعه اين نظر را پسنديد و پرچم را به حركت در آورد و به جنگ ادامه داد. شاميان ، كه تعداد انـدك آنـان را ديـدنـد، مـى خـواستند همه را قتل عام كنند، امّا پايدارى و شجاعت توّابين مانع شد. آنان توانستند تا شب مقاومت كنند و شب هنگام صحنه نبرد را ترك كردند.(145)

بازگشت به كوفه

سـيـاهـى شـب بـر همه جا سايه افكند، هياهوى جنگ و فريادهاى رزمندگان با رسيدن شب خاموش شد، اجساد كشته شدگان و شهدا در همه جا پراكنده بود و حماسه تاريخى و شجاعت بى نظير توّابين در آن روز، پايان يافت .

از هر دو طرف ، كشته ها و مجروحان بسيار بود. تعداد اندك توّابين به دستور رفاعه ، خود را بـراى فـرار و بـازگشت مهيّا نمودند. زخمى ها را جمع آورى كردند و هر كس را به رزمنده اى از قـوم خـودش تـحـويـل دادنـد تا همراه خود بياورد. آنان شبانه با مجروحان خود، صحنه را ترك كـردنـد و خـود را بـه مـنـطـقـه قـرقـيـسـيـا رسـانـدنـد؛ ايـن كـار را بـا احـتـيـاط كامل انجام دادند.

صـبـح روز بـعـد حـصـيـن بـن نـمـيـر مـتـوجـّه شـد كـه طـرف مقابل ، صحنه را ترك كرده و همگى رفته اند .بعضى مى خواستند آنان را تعقيب كنند، امّا حصين اين راءى را نپذيرفت واز تعقيب آنان منصرف شد.

بازماندگان توّابين مجدّدا بر زفر بن حارث كلابى وارد شدند. زفر از حادثه اى كه براى شـيـعـيـان پيش آمده بود، بسيار متاءثّر گرديد و پيشنهاد كرد كه آنان در پناه او، در همان دهكده بـمـانند. امّا آنان نپذيرفتند و تنها سه روز در آن جا ماندند. زفر از آنان پذيرايى كرد و به آن ها توشه و وسايل مورد نياز داد و روانه كوفه نمود.(146) در بـين راه ، نيروهاى مدائن همراه با سعد بن حذيفه ، كه آنان را فرماندهى مى كرد و به قصد يـارى تـوّابـيـن در حـركـت بـودنـد، به بازماندگان توّابين برخورد نمودند. طرف ديگر نيز نـيـروهـاى بـصـره بـه فـرماندهى مثنّى بن مخربه سر رسيدند و در محلى به نام صندوداء با بازماندگان توّابين برخورد كردند.

مـتاءسّفانه نيروهاى كمكى دير رسيده بودند. قطعا اگر به موقع مى رسيدند، سرنوشت جنگ به شكل ديگرى بود. آنان از وضع جبهه و كشته شدگان آگاه شدند و از اين كه نتوانستند به موقع برسند، آشفته و پشيمان گرديدند و به ناچار، به طرف شهرهاى خود بازگشتند.

پيام مختار از زندان

مـخـتـار، قهرمان خونخواه و مرد مصمّم انتقام ، آن زمان كه رفاعه و يارانش از جبهه بازگشتند در زنـدان كـوفـه بـود. وقـتـى بـه او خـبـر رسـيـد، پـيـامى محرمانه با اين مضمون براى رفاعه فرستاد:

مـرحـبا و آفرين بر شما؛ گروهى كه خداوند ثواب و اجر آنان را بس عظيم داشته واز كار آنان خـوشـنـود اسـت ! بـه خداى كعبه سوگند، قدمى كه برداشتيد و به هر محلى كه رسيديد يا هر فـراز و نـشـيـبـى را كه در اين مسير در نورديديد، خداوند براى آن ، اجرى عظيم و ثوابى بى مانند منظور داشته . اين ثواب از يك دنيا بزرگ تر و فزون تر است .

سليمان ، آن پيرمرد بزرگ ، حق خود را ادا كرد و خداوند او را به نزد خود برد و روح بلند او را با ارواح انبيا و صدّيقين و شهدا وصالحان قرين نمود. اگر چه او در شرايطى نبود كه شما را بـه پيروزى برساند.

(زيرا با فنون جنگ چندان آشنا نبود)، امّا من مى توانم راه او را بهتر بـپـيـمـايـم شـمـا را آن طـور

/ 128