بازگشت مختار به كوفه - پیامدهای عاشورا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پیامدهای عاشورا - نسخه متنی

ابوفاضل رضوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بازگشت مختار به كوفه

هـمـزمـان با دعوت مختار و تهيّه مقدّمات قيام ، عبداللّه بن زبير، سياستمدار كاركشته اى به نام عـبـداللّه بـن مـطيع ، را كه سابقه دوستى با مختار داشت ، به استاندارى كوفه منصوب نمود. تـاريـخ ورود اسـتـانـدار جـديـد بـه كـوفـه ، پـنـج شـنـبـه بـيـسـت و پـنـجـم رمـضـان سال 65 ه‍.ق بود.

اسـتـانـدار جـديـد شـخـصـا عـهده دار نماز و خراج و رتق وفتق امور شد و مردى به نام اياس بن مـضـارب را بـه سـمـت رئيـس شـهربانى كوفه منصوب كرد و به او تاءكيد نمود كه هر حركت مشكوكى را زير نظر داشته باشد. (231) اسـتـانـدار جـديـد طـى يـك سـخـن رانـى ، اعـلام كرد. (ابن زبير مرا براى امارت به شهر شما فرستاده و دستور داده است تا طبق وصيّت عمر و سيره عثمان بن عفان با شما رفتار كنم) .

او در ايـن قـسمت از سخنش ، مورد اعتراض مردم واقع شد و يكى از سران شيعه در حين سخن رانى اسـتاندار فرياد زد: (ما جز به روش على بن ابى طالب به روش ديگران احتياجى نداريم .) ابن مطيع در پايان سخن رانى خود مردم را تهديد كرد و اعلام داشت كه هر گونه فكر عصيان و شورش را به شدّت سركوب خواهد كرد.(232) مـخـتـار پـس از بـريـدن از ابـن زبـيـر و تـمـاس هـايـى كـه بـا اهـل بـيـت پـيـامـبـر(ص) گـرفـت ، مـكّه را به قصد عراق براى هدفى بزرگ ترك كرد؛ او آهنگ كوفه نمود.(233) بـلاذرى نـوشـتـه اسـت : مـخـتـار بـا قـافـله اش وارد كـوفه شد و پيش از ورود به شهر، كنار رودخانه حيره رفت و غسل كرد، موهاى خود را روغن زد و خود را معطّر كرد، لباسى مناسب پوشيد و عـمامه اى بر سر نهاد، شمشير را حمايل كرد و سوار بر اسب وارد شهر شد. در ابتداى ورود، بـه مـسـجـد سـكـون  -مـركـز تـجـمـّع مـردم در مـحـله كـنـده  -رسـيـد. مـردم از او استقبال گرمى كردند. مختار مرتب به مردم بشارت فتح و پيروزى مى داد.(234) مـخـتار به يكى از بزرگان كوفه به نام ابوعمر و عبيدة بن عمرو بدوى-كه يكى از سران بـرجـسته شيعه و فردى با نفوذ و شجاع بود-برخورد كرد و به او بشارت قيام خود را به خون خواهى امام حسين (ع) داد. ابوعمرو شاد شد و گفت : خدا تو را به خير بشارت دهد. مختار با او براى شب قرار ملاقات گذاشت . (235) مـخـتـار همچنين با ديگر رهبران شيعيان و ياران اميرالمؤ منين (ع) و كسانى كه در حادثه عاشورا دخـالت نـداشـتـنـد-كـه آنـان را (حـسينيّون)مى گفتند-ملاقات نمود وآنان را به بيعت و قيام دعوت كرد.(236) مـردم كـوفـه پـيـش از ورود مـخـتـار، نماينده ابن زياد و حكومت اموى ، عمروبن حريث ، را از شهر بـيـرون كـرده بودند و عبداللّه بن زبير نيز از خلا سياسى كوفه استفاده نموده و عبداللّه بن مطيع را به عنوان استاندار به آن جا فرستاده بود كه جمعى از اشراف عرب كوفه با او همراه شده بودند.

مـردم كـوفـه بـه شـكـل نـيـمه مخفى با مختار بيعت كردند. اساس اين بيعت وهدف از آن قيام خون خواهى شهداى كربلا بود.(237)خبر ورود مختار به كوفه و گرايش عمومى مردم به او بـه گـوش ابـن مـطـيـع رسـيـد و قاتلان امام حسين (ع) همچون شمربن ذى الجوشن و شبث بن ربعى و زيدبن حارث ، كه از معاونان استاندار ابن زبير بودند، خطر مختار را به او گوشزد نمودند و پيشنهاد دست گيرى و حتّى قتل مختار را به او دادند.

سـرانـجـام عـمـّال ابن زبير مختار را دستگير كردند و به زندان انداختند.(238) مختار بـراى دومـيـن بـار بـه زنـدان افـتـاد. گـويـنـد زنـدانـى شـدن مـخـتـار هـمـزمان با قيام توّابين بود.(239) مـجددا مختار از زندان براى شوهر خواهر خود، عبداللّه بن عمر نامه اى نوشت و همانند گذشته ، از زندان آزاد شد، امّا با قيد ضمانت .

/ 128