مـخـتار پس از پيروزى و بيعت با مردم ، پست هاى حساس را به چهره هاى مطمئن و ياران انقلابى سـپـرد.لازم بـه ذكـر اسـت كه كوفه در آن زمان ، مركز عراق و قسمت اعظم ايران به شمار مى رفت و تسخير كوفه به معناى تسخير كشورى وسيع بود.كارگزاران و استانداران حكومت مختار عبارت بودند از:1 -ابـوعمره ، رئيس شهربانى ؛ وى مردى انقلابى و از شيعيان مخلص و مشاور مخصوص مختار بـود و او را (عـقـاب انـقـلاب)مـى نـامـيـدنـد؛ زيـرا شـكـارچـى قـاتـلان امـام حـسـيـن (ع) بود.(270) 2 -ابراهيم اشتر، فرمانده كل نيروهاى مسلّح ؛ 3 -عبداللّه كامل ، رئيس كلّ شهربانى ؛ وى از سران شيعه و از انقلابيان مخلص بود.
دستگاه حكومتى مختار
الف ـ استانداران مختار
1 - عـبـداللّه بـن حـارث نـخـعـى ، بـرادر مـالك اشـتـر و عـمـوى ابـراهـيـم ، اسـتـانـدار ارمـنـيـه (شـامـل مـنـطـقـه وسـيعى از شمال غربى ايران و شمال عراق و جنوب تركيه و قسمتى از آسياى ميانه) ؛ 2 - مـحـمـّدبـن عـمـيـر، اسـتـانـدار آذربـايـجـان ؛ وى از چـهـره هـاى مـعـروف طـايـفـه دارِم ـ از قبايل مهمّ عراق ـ بود و عبدالملك مروان علت عظمت طايفه دارِم را وجود شخصيت هايى همچو محمّدبن عمير مى دانست .3 - عـبـدالرّحـمـن بن سعيدبن قيس ، استاندار موصل ؛ پدر او از ياران خاصّ و فرماندهان نظامى امير مؤ منان (ع) و رئيس طايفه همدان بود.(271) 4 - اسـحـاق بـن مـسـعـود، اسـتـاندار مدائن و منطقه جوخى ؛ مردم مدائن عمدتاً ايرانى بودند و با زبـان فـارسى سخن مى گفتند و از جانب اميرالمؤ منين (ع) سعدبن مسعود ثقفى تا پايان حكومت امام حسن (ع) استاندار آن جا بود.5 - قدامة بن ابى عيسى نصرى ، فرماندار بهقباد بالا(272)؛ 6 - محمّدبن كعب بن قرضه ، فرماندار بهقباد وسطى ؛ 7 - حبيب بن منقذ ثورى ، فرماندار بهقباد سفلى ؛ 8 - سعيدبن حذيفة بن يمان ، فرماندار حلوان ـ از شهرهاى مهم عراق ؛ سعيد از سران شيعه و از رهبران نهضت توّابين بود و پدرش ، حذيفة بن يمان ، از اصحاب بزرگوار پيامبر(ص) بود.سـعـيـد بـيـش از هـزار مـرد جـنـگ جوى مسلّح تحت فرمان دهى داشت و مختار ماهانه هزار درهم براى مخارج آنان ، به سعيد مى پرداخت .(273)
ب ـ قاضى مختار
مـخـتـار از مـشـاوران خـود خـواسـت فردى فقيه و عادل را براى منصب قضاوت به اومعرّفى كنند. بـعـضى گفته اند، وى درنظر داشت شريح قاضى را انتخاب كند و شريح خود را به بيمارى زد و قـبـول نـكرد و بعضى گفته اند: مشاوران مختار او را از اين كار منصرف كردند و گفتند: او مـسـلك عـثـمـانـى دارد و حـضـرت عـلى (ع) او را از قـضـاوت عزل كرد.(274) گـويـنـد: امـيـرالمؤ منين (ع) به سبب قضاوت غلطى كه از شريح سر زده و كارهاى خلافى كه كرده بود، تصميم داشت او را به ماينقا تبعيد كند تا بين يهود قضاوت نمايد،(275) ولى با شهادت اميرالمؤ منين (ع)، اين كار عملى نشد. مختار بعداً كه اين خبر را شنيد، شريح را به آن جا تبعيد كرد.(276) سرانجام ، مختار، عبدالله بن مالك طائى را به منصب قضاوت منصوب كرد.
ج ـ دشمنان مختار
1 - جـبـهـه حكومت مركزى شام به رهبرى اموى ها و فرمان دهى ابن زياد؛ اين جبهه ازنظر نيرو و كثرت ارتش ، بسيار قوى بود.2 - جبهه عبداللّه بن زبير به رهبرى مصعب ، فرماندار بصره و برادر عبداللّه زبير؛ 3 - جـبـهـه ضـدّ انـقـلاب داخـلى در كـوفه به سركردگى قاتلان امام حسين (ع) مانند عمرسعد، شمر، خولى