ب ـ اعدام سران كوفه - پیامدهای عاشورا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پیامدهای عاشورا - نسخه متنی

ابوفاضل رضوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كه آن گوشت وارد آن شده بـود و افرادى را كه دانسته از آن گوشت خورده اند، شناسايى كنند. كليّه آن خانه ها را ويران كرد و كسانى را كه از آن گوشت خورده بودند اعدام نمود.(298)

ب ـ اعدام سران كوفه

سران كوفه كه به خون خواهى عاشورا كشته شدند عبارت بودند از:

يـك ـ عـمـربـن سـعد؛ او فرمانده كل نيروهاى يزيد در كربلا و از جمله كسانى بود كه نامش ‍ در سـيـاهـه قـصـاص شـونـدگـان قـرار داشت . او پيش از دست گيرى به سراغ مختار آمد و خود را معرّفى كرد و با شروطى امان نامه گرفت . امّا پس از كشتار قاتلان امام حسين (ع) در كوفه ، نـامـه اى از مـحـمّد حنفيّه به مختار رسيد مبنى بر اين كه حساب عمربن سعد را برسد. مختار ديد بـعـضـى از شـروط امـان توسّط عمرسعد نقض شده است . به همين بهانه ، او را احضار كرد. او ابتدا قصد فرار داشت امّا برايش ميسّر نشد. همين بهانه مختار را در كشتن او مصمّم ساخت .

او در مـقـابـل ابـو عـمـرو، رئيس شهربانى مختار مقاومت كرد تا امان بگيرد امّا ا و را امان نداد. آن قدر بر پيكر او شمشير زدند تا كشته شد و سر بريده اش را نزد مختار آوردند.

مختار سر بريده عمرسعد را به حجاز، نزد محمّد حنفيّه فرستاد. وفتى چشم فرزند امير مؤ منان به سر بريده ابن سعد افتاد، فرمود:

(اَللّهـُمَّ لا تَنْسِ هذَا الْيَوْمَ لِلْمُخْتارِ وَاجْزِهِ عَنْ اهل بيت نَبِيِّكَ محمّدٍ(ص) خَيْرَ الجَزاءِ. فَوَاللّهِ ما عَلَى الُْمخْتارِ بَعْدَ هذا مِنْ عُتْبٍ.)(299) يـعـنـى خـدايـا اين روز مختار را داشته باش و او را از جانب خاندان پيامبرت محمّد(ص)، بهترين پاداش ‍ عنايت فرما. به خدا سوگند، پس از اين عتابى بر مختار نيست .

دو ـ شـمـربـن ذى الجـوشن ؛ اين جانى شماره يك كربلا، توانست از چنگ مختار بگريزد امّا مختار دسـتـور داد كـه او را هـر كـجـا رفـتـه اسـت پـيـدا كـنـنـد و بـه سـزاى اعمال ننگينش برسانند. شمر در ماجراى شورش كوفه بر ضدّ مختار از عاملان اصلى بود.

مـسـلم ضـبـائى ، كه هم قبيله شمر بود، مى گويد: (ما فرار كرديم و خود را به محلّى در مسير كـوفـه و بـصـره بـه نـام سـاتـيـدمـا رسـانـديـم و در نـزديـكـى آن محل ، دهكده كوچكى به نام كلتانيّه در حوالى سواحل فرات قرار داشت . ما در كنار تپّه اى مخفى شديم . شمر يكى از اهالى همان روستا را، كه از كنارى مى گذشت ، گرفت و با تهديد، مجبور كـرد نـامه اى به مصعب بن زبير در بصره برساند. روستايى مجبور شد و پذيرفت . در بين راه ، بـا يـكـى از مـاءمـوران مـخـتـار بـرخـورد و حـقـيـقـت حال را به وى بازگفت و جاى ما را بدو نشان داد. ماءمور خود را به ابوعمره ، رئيس شهربانى مختار ـ كه در همان دهكده با جمعى ماءمور مسلّح مستقر شده بود ـ رساند و به سرعت شمر را پيدا كردند و آن را زير نظر گرفتند.

دهكده در مسير كوفه و بصره بود و مختار پاسگاهى را در آن جا مستقر كرده بود تا فراريان را دست گير كند.

شب هنگام بود كه ابوعمره و ماءموران او ما را مـحـاصـره كـردند. شمر را ديدم كه جامه اى خوش بافت به تن داشت و بدنش پيس بود. ما حتّى فرصت سوارشدن بر اسب را نيافتيم . درگيرى شديدى رخ داد. ساعتى بعد صداى الله اكبر شنيدم و كسى فرياد زد خداوند، خبيثى را كشت .(300) شـيـخ طـوسـى (ره)مـى نـويـسد: (شمر را دستگير كردند و نزد مختار آوردند. مختار دستور داد گـردن او را زدنـد و جـسدش را در ديگ روغن جوشيده افكندند و يكى از ياران مختار با پاى خود سر شمر را لگد مى كرد.)(301) عـبـدالرحـمـن بـن عـبد مى گويد: من شمر را به هلاكت رساندم . مختار تا نظرش به سر بريده شـمـر افـتـاد، سـجـده شـكـر بـه جـاى آورد و دسـتـور داد آن سـر را بـالاى نـيـزه كـنـنـد و مقابل مسجد جامع شهر در معرض ديد مردم قرار دهند تا عبرت همگان باشد.(302) سـه ـ بـجـدل بن سليم ؛ او در روز عاشورا، براى غارت انگشتر قيمتى امام حسين (ع)، انگشتان حـضـرت را قـطـع كـرد. مـخـتـار دسـتـور داد انـگـشـتان آن خبيث را قطع كردند، سپس ‍ دو پايش را بريدند و آن قدر در خون غلتيد تا به هلاكت رسيد.(303) چـهـار ـ خـولى بـن يـزيـد اصـبـحـى ؛ از چـهـره هـاى كـثـيـف حـادثـه عـاشـورا بـود. او مـاءمـور

/ 128