پیامدهای عاشورا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پیامدهای عاشورا - نسخه متنی

ابوفاضل رضوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جناح شرقى ـ يعنى : نيروهاى عـبـداللّه بن زبير بود كه در بصره قدرت داشتند و فراريان كوفه نيز آنان را به قيام بر ضدّ مختار تحريك مى كردند.

مـخـتـار مـى دانـسـت كـه در يـك زمـان نـمـى تـوانـد در دو جـبـهـه قـوى وارد عـمـل شـود.

بـنـابـرايـن ، سـعـى كـرد ابـتـدا بـا ابـن زبير از در مصالحه درآيد تا بتواند با خـيـال راحـت بـه جـنـگ حـكـومت شام برود، سپس با ابن زبير تكليفش را روشن كند. براساس اين سياست ، مختار نامه اى به ابن زبير نوشت و از روى خيرخواهى ، به او پيشنهاد همكارى داد. امّا بـه تعبير طبرى ، اين ها يك نوع سياست بود(349) و مختار، ارتباط پنهانى خود با ابن زبير را از مردم مخفى مى كرد.

هـنـگـامـى كـه نـامـه بـه ابـن زبـيـر رسـيـد، بـا تـرديـد و مـكـر و خـدعـه وارد عـمـل شـد و فـردى بـه نـام عـمـربـن عـبـدالرحـمـن را بـا سـى يـا چـهـل هزار درهم به سمت عراق اعزام كرد و به او گفت : (به كوفه برو. از طرف من به عنوان استاندار عراق انتخاب شده اى .) آن مرد گفت : چگونه ممكن است ؟ مختار در آن جا حكومت مى كند.

ابـن زبـيـر گـفـت : مـخـتـار نـامـه نـوشـتـه و مـطـيـع امـر مـا اسـت ، او حـكـومـت را تحويل تو مى دهد.

آن مرد حركت كرد. خبر به مختار رسيد. او هم يكى از يارانش به نام زائده بن قدام را با پانصد مرد مسلّح و هفتاد هزار درهم پول به سوى ماءمور ابن زبير فرستاد تا در بين راه به او رسيد. مـخـتـار بـه مـاءمـور خـود گـفـتـه بـود: وقـتـى بـا فـرسـتـاده ابـن زبـيـر مـلاقـات كـردى ، پول را به او بده و از او دعوت به همكارى كن . اگر نپذيرفت ، او را تهديد كن تا برگردد.

فـرسـتـاده مـخـتـار در بـين راه حجاز و عراق ، با فرستاده ابن زبير ملاقات كرد و با او مذاكره نـمـود. او حـاضـر نـشـد تـسليم شود و پول ها را گرفت و به سوى بصره رفت و به مصعب ، برادر ابن زبير، پناه برد.(350) مـخـتـار احـسـاس كـرد كـه ابن زبير جز با تسليم شدن او و ملحق نمودن عراق به قلمرو حكومتش راضـى نـخـواهـد شد. بنابراين ، نقشه ديگر كشيد و آن اين كه ابتدا نيرويى را به عنوان كمك بـه ابـن زبـيـر بـه حـجاز گسيل دارد و آنان پس از رسيدن به مدينه ، آن جا را تصرّف كنند و سپس براى محاصره مكّه و تسليم ابن زبير، به سوى مكّه حركت كنند.

از سوى ديگر، عبدالملك مروان نيز براى مقابله با ابن زبير لشكرى به سوى حجاز فرستاده بـود. مـخـتـار وانـمـود مـى كرد كه نيروهاى اعزامى او براى مقابله با لشكر شام و كمك به ابن زبـيـر است و نامه مختصرى بدين مضمون براى ابن زبير نوشت : (... امّا بعد، به من گزارش داده انـد كـه عـبـدالمـلك مـروان سـپـاهـى بـه سـوى تـو فـرسـتـاده اسـت . اگـر مايل هستى ، براى تو نيروى كمكى بفرستم . والسلام .) ابـن زبـيـر در پـاسـخ مـخـتـار نـوشـت : (... امـّا بـعـد، اگـر سـر طـاعـت مـا دارى اشـكـال نـدارد و ايـن نـيـرو را بـفـرسـت و از مـردمى كه تحت حكومت تو مى باشند براى من بيعت بـگـيـر. سپاه شام در منطقه ام القرى اردو زده اند. تو مى توانى نيروى كمكى ات را به سوى آنان گسيل دارى تا با آنان مقابله كنند. والسلام) بـديـن تـرتـيب ، نقشه مختار با مشكل روبه رو شد و ابن زبير زيرك تر از آن بود كه فريب بخورد.

امـّا مـخـتـار از طـرح خـود مـنـصـرف نـشـد و سـه هـزار نـيـروى مـسـلّح را بـه فـرمـان دهـى شـرحـبـيـل بـن ورس بـه سـوى حـجاز گسيل داشت و به آنان فرمان داد بروند و در مدينه مستقر شوند تا دستور مختار به آنان برسد.

ابـن زبـيـر از ايـن نقل و انتقال ، سخت به وحشت افتاد و پيش از ورود نيروهاى مختار به مدينه ، يكى از يارانش به نام عباس بن سعد را به فرمان دهى دو هزار مرد مسلّح به پيش تاز نيروهاى مـخـتـار فـرسـتـاد و به او گفت : (هنگامى كه نيروهاى مختار را ملاقات كردى از آنان بخواه كه مـسـتـقـيـم به منطقه وادى القرى به سوى سپاه شام بروند، و گرنه بازگردند و اگر مقاومت كردند و اصرار داشتند كه به مدينه يا مكّه وارد شوند با آنان بجنگ .) دو نـيـرو در مـنـطـقه اى به نام رقيم ، بين راه حجاز و عراق ، تلاقى كردند و مذاكراتى بين دو

/ 128