تكرار كربلا - پیامدهای عاشورا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پیامدهای عاشورا - نسخه متنی

ابوفاضل رضوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تكرار كربلا

دعوت كوفيان

جـمـعـى از بـزرگـان كـوفـه بـا زيـد(ع) مـلاقـات كـردنـد و از ظـلم و سـتـم بـنـى امـيـّه و عـمـّال آنان شكايت نمودند. آنان اصرار داشتند كه زيد مدينه را ترك كند و به كوفه بيايد و گفتند: ما چهل هزار مرد جنگى داريم كه در كنار تو قيام خواهند كرد و عهد و پيمان محكمى با زيد بستند و تاءكيد داشتند كه هرگز تو را رها نخواهيم ساخت .

زيـد گـفـت : من به شما اطمينان ندارم ؛ مى ترسم همان گونه كه با جد و پدرم رفتار كرديد، با من هم همان كنيد. امّا آنان سوگند ياد كردند كه هرگز چنين نخواهند كرد و با تمام قوا، در راه خدا و به يارى او، جهاد خواهند نمود.(435)

نهى ناصحان

بـعـضـى از افـراد دورانـديـش و ـ بـه اصـطلاح ـ سياسى همچون داود بن على بن عبدالله عباس (436)موقعى كه خبر تصميم زيد را شنيدند، با او ملاقات كردند و او را از رفتن به عـراق بـرحـذر داشـتـنـد؛ درسـت هـمـان گـونه كه ناصحانى امام حسين (ع) را از رفتن به عراق بـرحـذر مـى داشـتـنـد و از او خـواسـتـنـد كـه از ايـن تـصـمـيـم خـطـرنـاك بـگـذرد بـه قول مردم كوفه اعتماد نكند.

امّا هدف زيد(ع) همان هدف امام حسين (ع) بود و او پاسخى جز پاسخ جدّش ، حسين (ع)، نداشت . او تـكـليـف خـود را خـوب مـى شناخت و از سياستمداران و ناصحان دلسوز، اوضاع كوفه و مردم زمان خود را بهتر مى شناخت و تصميم خود را گرفته بود.

زيد(ع) در پاسخ داودبن على گفت : (يَابْنَ عَمِّ كَمْ نَصْبِرُ لِهِشامٍ؟) (يعنى : پسر عمو، چه قدر بر هشام (خليفه اموى)صبر كنيم ؟(437) و به محمّدبن عمربن على بن ابى طالب ، كـه وى را از قيام برحذر مى داشت ، چنين پاسخ داد: (اين مردم به من پناه آورده اند. من اگر به درخـواسـت و اسـتـغـاثـه آنـان تـوجـّهـى نـكـنـم خـود را در مـقـابـل خـدا مـسـؤ ول مـى دانـم مـن ديـگـر تـحـمـّل اين همه ظلم را ندارم .

مگر نمى بينى كه اينان (عـمـّال حـكـومـت)  چـگـونـه مرا بازيچه خويش قرار داده اند؛ گاهى به شام و گاهى به عراق و گـاهـى بـه حـجـاز مـى كـشـانند؟ و زورگويى ثقيف (يوسف بن عمر ثقفى ، استاندار عراق)مرا مـلعـبـه خـويـش قرار داده است ؟) سپس به اشعارى تمسّك جست كه خلاصه آن اين است : مرگ با عزت بهتر از زندگى در خوارى و ذلّت است .(438)

بيعت مخفيانه

زيـدبـن عـلى (ع) بـنا به دعوت مردم كوفه ، كه در آن زمان پرجمعيّت ترين مركز اسلامى آن عـصر بود، وارد اين شهر شد. او در ماه شوّال 120 ه‍ . ق . به قصد قيام و نهضت بر ضدّ بنى امـيـّه بـه كـوفـه رفـت و ابـتـدا مـخـفـيـانـه در خـانـه هـاى امـن دوسـتـان مـورد اعـتـمـاد مـنـزل گـرفـت و مردم فوج فوج و به شكل سرّى با او بيعت مى كردند.(439) در آن زمـان ، يـوسـف بـن عـمـر ثـقـفـى اسـتـانـدار كـوفـه بـود كه موقّتاً در شهر حيره اقامت گزيده بود.(440) او هـنگام بيعت ، هدف خود را چنين بيان مى كرد: (من شما را به كتاب خدا و سنّت پيامبر او دعوت مى كنم كه به آن عمل كنيم و با ستمگران و ظالمان بستيزيم و از مظلومان و ستم ديدگان دفاع نـمـايـيم و حقوق از دست رفته خويش را بازيابيم و ثروت مسلمانان را عادلانه بين آنان تقسيم كنيم و به دفاع از حريم مقدّس خاندان پيامبر(ع) برخيزيم . آيا با اين شرايط با من بيعت مى كنيد؟) هرگاه طرف مقابل دست او را مى فشرد و شروط او را مى پذيرفت ، او مى گفت : (خدايا، تو را بر اين قوم گواه مى گيرم .)(441) و بـديـن سان دعوت زيد(ع) گسترده شد و جمعيّتى كثير از جمله ، شخصيّت ها و بزرگانى از عـراق ، بـا او بـيـعت كردند. البتّه اين بيعت ها بسيار محتاطانه و حساب شده صورت مى گرفت .(442) بدين روى ، در مدّت كوتاهى ، جمعيت بيعت كننده به پانزده هزار نفر افزايش يافت .(443)

دعوت عمومى

دعـوت زيد(ع) براى قيام ، منحصر به مردم كوفه نبود بلكه او داعيانى را به شهرهاى مهم و مـراكـز سـيـاسـى آن روز گـسـيـل داشـت تـا از بـزرگـان هـر ديـار بـراى او بـيـعـت بگيرند:(444)

1 ـ يـزيـدبـن ابـى زيـاد، از عـلما و فقهاى كوفه ، را به طرف رقه فرستاد و جمع زيادى از اهالى آن ديار با او بيعت كردند.(445)

/ 128