بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
مركز حكومت اميرالمؤ منين (ع) و امام حسن (ع) و مركز قيام امام حسين (ع) و موضع سياسى كوفه هميشه بر مقابله با بنى اميّه مبتنى بود. از اين رو، پس از تسلّط امويان بر عراق ، براى سركوبى هرگونه نهضت و جنبش ، ارتشى مجهّز بر كوفه گماردند. اين ارتش عمدتاً متشكّل از شاميان بود كه بسيار كارساز و موجب رعب مردم و تقويت حكومت مى گرديد.حـكـومت شام براى ادامه سلطه خود در عراق ، علاوه بر درآمد و منافع مالى كوفه ، به موقعيّت سـوق الجـيـشـى و نـظـامـى آن بـراى نـفوذ در شرق مملكت اسلامى آن روز نظر داشت ، براى اين مـنـظـور، كـوفـه بهترين پايگاه به حساب مى آمد.(483) و هميشه نيرويى آماده و جنگ جـويـانـى مزدور از طرف حكومت ، به طور آماده باش ، براى سركوبى انقلاب ها، به خصوص قـيـام عـلويـان و خـوارج و ديـگـر مخالفان وجود داشت .(484) حجّاج بن يوسف ، والى سـفـّاك عـراق ، به كمك همين ارتش توانست شهر واسط را بنا كند و آن را پايگاهى نظامى قرار دهد.(485) وجـود ايـن لشـكـر بـزرگ در كـوفـه و دخـالت مـؤ ثـّر در سـركـوب قـيـام ، يـكـى از علل شكست قيام زيد(ع) بود.
2ـ نقش جاسوسان و عوامل نفوذى
عـلّت ديـگـرى كـه سـبـب از هـم پـاشـيـدن نـهـضـت شـد وجـود تـعـداد زيـادى از جـاسـوسـان وعـوامـل نفوذى دشمن در ميان انقلابيان بود كه تمام اخبار و اطّلاعات نهضت را به دشمن گزارش مى كردند. اين عامل در شكست تمام نهضت ها بسيار مؤ ثر بوده و هميشه دولت ها بودجه زيادى را صـرف تـشـكـيـل سـازمـان هـاى جـاسـوسـى مـى كرده اند. به عنوان نمونه معاوية بن ابوسفيان تشكيلات جاسوسى و اطّلاعاتى داشت و بدين وسيله شيعيان على (ع) را در هر كجا مى يافت به قتل مى رسانيد.(486) امويان جاسوسان و ماءموران مخفى خود را براى شناسايى دشمنان گماشته بودند و در ماجراى قـيـام زيـد(ع)، بـه طـور قـطـع ، يـكـى از عـلل شـكـسـت آن وجـود هـمـيـن جـاسـوسـان و عوامل نفوذى بود.(487)
3ـ مساءله خلافت
سـومـيـن عـلّت شـكـست نهضت زيد(ع) اختلاف آراء و عقايد مسلمانان و اطرافيان زيد(ع) در مساءله خلافت بود. زيدبن على (ع) همه طوايف مسلمانان را به قيام عليه بنى اميّه دعوت كرد او ارتشى عـظيم از همه مسلمانان آن روز كه به شكلى نسبت به حكومت بنى اميّه بدبين و مورد ستم بودند، تـشـكـيـل داد. امّا در زمان قيام ، مساءله مهم خلافت ، به عنوان يك مساءله مهم اعتقادى بين مردم مورد بـحـث بـود و مـرتّب نظر او را درباره خلافت جويا مى شدند. زيد(ع) نيز براى جلوگيرى از تفرقه و اختلاف و ايجاد الفت و اتّحاد بين مسلمانان ، سعى داشت به نحوى پاسخ دهد كه موجب از هم پاشيدگى مردم نشود.
4ـ خيانت مردم كوفه
عـلّت ديـگـرى كـه شـايـد از ساير علل مهم تر بود سستى خيانت مردم كوفه نسبت به زيد(ع) بـود. مـردم كـوفه همان گونه كه به امام حسين (ع) خيانت ورزيدند؛ او را با اصرار به عراق دعـوت نـمـودنـد و بـا نـماينده اش ، مسلم بن عقيل ، بيعت كردند و سپس او را تنها گذاشتند، بار ديـگـر تـاريـخ تـكـرار شـد و ايـن بـار بـا زيـد(ع) چـنـيـن كـردنـد. ايـن مـردم دو رو و بـزدل در رفـتـار بـا امـيـرالمـؤ مـنـيـن و امـام حـسـن (ع) و مـواردى ديـگـر نيز خوب از عهده امتحان برنيامدند.آنـان در قـيـام زيـد(ع)، از تـهـديـد يـوسف بن عمر، استاندار كوفه ، ترسيدند و در مسجد به مـحـاصـره دشـمـن تـن دادنـد و خـود را در مـسـجـد زنـدانـى كـردنـد و حـتـّى در روز اول نـبـرد، كـه نـيـروهاى زيد(ع) دشمن را تار و مار نمودند و نيروهاى انقلاب تا در مسجد پيش آمـدنـد و پـرچـم را بـالا گـرفتند و فرياد ياران زيد(ع) به گوش آنان رسيد، اين مردم سست عنصر حركتى براى شكستن درهاى مسجد و پيوستن به زيد از خود نشان ندادند.اعـمـش ، فـقـيـه كـوفـه ، در پـاسـخ به دعوت زيد(ع)، كه او را به يارى خوانده بود، گفت : (اگـر مـا سـيـصد نفر مرد قابل اعتماد در كنار تو مى يافتيم ، به ياريت مى آمديم و اوضاع را بـه نـفـعـت دگـرگون مى كرديم .)(488) او مردم كوفه را خوب مى شناخت و خيانت و نيرنگ آنان را خوانده بود.بـرخـى از سـران بـا نـفـوذ كـوفـه ، كـه با زيد(ع) بيعت كردند امّا در روز نبرد به يارى او نيامدند،