قيام در ايران (خراسان)و سقوط امويان - پیامدهای عاشورا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پیامدهای عاشورا - نسخه متنی

ابوفاضل رضوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عبارتند از:

1 ـ انس بن عمرو ازدى ؛

2 ـ قـيـس بـن ربـيـع و تـعـدادى از سـران خـود فـروخـتـه و رؤ سـاى قبايل عراق .(489) زيـد(ع) در بـحـران نـبـرد، مـوقـعـى كـه خيانت مردم كوفه را ديد، به يار و معاون فداكارش ، نـصـربن خزيمه ، فرمود: (يَا نَصْرُ اَتَخافُ اَنْ يَكُونُوا فَعَلُوها حُسَيْنِيَّةً) (يعنى : نصر، آيا مى ترسى كه همان گونه كه با حسين (ع) كردند با ما نيز رفتار كنند؟)(490) بسيارى بودند كه با زيد(ع) بيعت كردند، امّا هنگام نبرد، او را تنها گذاشتند. عيسى ، فرزند ارجـمـنـد زيد(ع) درباره مردم كوفه مى گويد: (من اعتمادى به مردم كوفه نسبت به بيعت آنان نديدم كه در موقع نبرد، به آنان وفادار باشند.)(491) مـردم شـنـاس تـر از امـيـرالمـؤ مـنـيـن (ع) كـسـى نـبـود. امـام (ع) سـال هـا در مـيان مردم كوفه مانده و روحيّه آنان را خوب تشخيص داده بود. حضرت در خطبه اى ، مردم كوفه را چنين توصيف مى فرمايد:

(اى اهل كوفه ، از كار شما به سه چيز كه داريد و دو چيز كه نداريد، مبتلا و نگرانم : گوش ‍ داريد، امّا كر هستيد؛ زبان داريد، امّا لال هستيد؛ چشم داريد، امّا كور هستيد.

امّا آن دو چيز كه نداريد: اول ثبات قدم احرار را در جنگ نداريد؛ دوم در موقع سختى و گرفتارى ، مـورد اعتماد نيستيد. دستانتان خاك آلود باد! شما مانند شترهايى هستيد كه ساربانشان از آن ها دور شده باشد.

اگر از يك طرف جمعتان كنند، از طرف ديگر پراكنده مى شويد. به خدا قسم ، گـمـان دارم كـه اگـر جنگ درگيرد، از پسر ابوطالب جدا شويد؛ همانند جدا شدن زائو از بچه (در موقع زاييدن) .)(492)

قيام در ايران (خراسان)و سقوط امويان

الف ـ قيام يحيى بن زيد(ع)

مشخّصات يحيى

نام : يحيى بن زيد؛ او نخستين و ارزنده ترين فرزند زيد(ع) بود.(493) مادر: مادر او، دختر ابى هاشم بن عبدالله بن محمد بن حنفيّه ، ريطه نام داشت .(494) تولّد و شهادت : يحيى در 107 ه‍ . ق . متولد شد و قيام و شهادت او در 125 ه‍ . ق اتفاق افتاد. روى ايـن حـسـاب ، مـدّت عـمـر او هـيـجـده سـال مـى شـود. امـا بـعـضـى سـن او را بـيـسـت و هـشـت سال ذكر كرده اند.(495) هـمـسـر و فـرزنـد: هـمسر يحيى محبّه دختر عمر بن على بن الحسين ، دختر عموى او بود. از يحيى فرزندى باقى نماند و اين قول تقريباً بين مورّخان و علماى انساب مورد اتفاق است . بنابراين ، نسل زيد(ع) از ساير فرزندان او مى باشد.(496)

شخصيّت يحيى

يـحـيـى جـوانـى پاك دامن ، نيكوخصال ، عالم ، شجاع و پارسا بود و علاوه بر كمالات معنوى ، چـهره اى زيبا و صورتى جذّاب داشت . او نسبت به ائمّه اطهار(ع) اظهار اخلاص ‍ ويژه مى كرد و در برابر آنان ، كاملاً خضوع و اطاعت مى نمود. وى نسبت به ائمّه اثنى عشر ايمان و اعتقاد داشت .(497) امام صادق (ع) او را بسيار دوست مى داشت و هنگامى كه خبر شهادت او به امام صادق (ع) رسيد، بـه شـدّت گـريـست و فرمود: (رَحِمَ اللَّهُ يَحيى)و براى او طلب آمرزش ‍ كرد. روشن است كسى كه مورد تفقّد و ترحّم امام معصوم (ع) باشد، چه مرتبه اى دارد و كسى كه امام در مرگ او عزادار مـى شـود داراى چـه مـقـام ارجـمـنـدى اسـت . در مـقـدّمـه صـحـيـفـه سـجـّاديـه ، روايـاتـى از متوكل بن هارون در مدح و مقام و علاقه امام صادق (ع) به او آمده است .

گـرچـه يـحـيـى از روات احـاديـث نـيـسـت و عـلمـاى رجـال زيـاد در شـرح حال او تفصيل نداده اند، اما آنچه در سند صحيفه سجاديه مى بينيم ، شاهد اين است كه يحيى از مريدان و علاقه مندان به امام صادق (ع) بوده و به امامت ايشان اعتراف و اقرار داشته است .

مـتـوكـّل بـن هـارون گـويـد: در بـيـن راه خـراسـان ، بـا يـحـيـى مـلاقـات نـمـودم ، جـويـاى حـال بـسـتـگـان و عـمـوزادگـان خـود در مـديـنـه شـد، بـه خـصـوص از حـال امـام صـادق (ع) بـيـش از

/ 128