سقوط دولت بنى مروان در خبر غيبى اميرالمؤ منين (ع) - پیامدهای عاشورا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پیامدهای عاشورا - نسخه متنی

ابوفاضل رضوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

(اِنَّ آلَ اَبـى سـُفـْيـانَ قـَتَلُوا الْحُسَيْنَ بْنَ عَلىٍ ـ صَلَواتُ اللّه عَلَيهِ ـ فَنَزَعَ اللّهُ مُلْكَهُمْ وَ قـَتـَلَ هـِشـامٌ زَيـْدَ بـْنَ عـلىٍ(ع) فـَنـَزَعَ اللّهُ مُلْكَهُ وَ قَتَلَ الْوَليدُ يَحْيَى بْنَ زَيْدٍ رَحِمَهُ اللّهُ، فَنَزَع اللّهُ مُلْكَهُ.)(529) دودمان ابوسفيان حسين بن على را كشتند، خداوند هم حكومت را از آنان گرفت . هشام ، زيد را كشت ، خداوند حكومت او را هم زايل كرد. وليد نيز يحيى را كشت ، خداوند حكومت و ملك او را نابود ساخت .

قـيـام عـاشـورا و نـهـضـت مـقـدّس زيـد(ع) و شـهـادت او و يـارانـش اثـر مـهـمـّى در زوال مـلك بنى اميّه داشت و نتايج خطيرى از آن به دست آمد. قيام زيد(ع) نيز با شهادت او تمام نـشـد و انـقـلابـيـان و شـيـعـيـان و مـسلمانان بيدار به رهبرى فرزند رشيد زيد، يحيى ، پرچم شـورش و قيام بر ضدّ حكومت اموى را به دست گرفتند. وصيّت زيد(ع) نيز اين بود كه هنگام شـهـادت بـه فـرزنـدش يادآور شد: (فرزندم ، با اين قوم نبرد كن .)(530) يحيى مـانـنـد پـدر بـزرگـوارش ، زيـد(ع) بـه شـهـادت رسيد، و اين دو قيام زمينه ساز سقوط حكومت خودكامه امويان گرديد.

سقوط دولت بنى مروان در خبر غيبى اميرالمؤ منين (ع)

امـيـرالمؤ منين (ع) در خطبه اى مى فرمايد: (... گويى گمراهى را مى نگرم كه در شام ، بانگ برداشته و پرچم هاى خود را در نواحى كوفه ، به جنبش درآورده است .)(531) ابن ابى الحديد مى گويد: (اين سخن كنايه از عبدالملك مروان است ؛ زيرا اين خصوصيّت ها و نـشـانه ها بيش تر به او مى ماند تا به غير او؛ چرا كه او در شام ، صداى دعوت خود را بلند كـرد و رايات خود را در اطراف كوفه به اهتزاز درآورد. او يك بار شخصاً به عراق آمد و مصعب را كشت و بار ديگر، فرماندهى چون برادر خود، بشربن مروان ، را به حكومت كوفه نصب كرد و سرانجام ، حكومت كوفه را به حجّاج بن يوسف ثقفى سپرد. آن هنگام ، اوج قدرت او بود و اوج درگـيـرى اش و گـرفتارى هايى كه پيش آمد؛ همچون فتنه هايى كه خوارج و ابن اشعث به راه انداختند و او همه را سركوب كرد. ولى پيش از او، رايات فتنه ها پيچيده تر و دشوارتر شد و بـر جـاى مـاند؛ نظير جنگ هاى عبدالملك با خاندان مهلب و قيام زيد بن على (ع) و ديگر شورش هـايـى كـه در كـوفـه بـه روزگـار يـوسف بن عمرو خالد قسوى و عمر بن هبيره و اميران ديگر پـديـد آمـد و چـه ظـلم و درمـانـدگـى و كـشـتـه شـدن هـا و غـارت اموال كه صورت نگرفت !) اميرالمؤ منين (ع) سپس در ضمن آن خطبه ، ظهور دولتى ديگر را، كه كنايه از دولت بنى عبّاس و پـيـروزى آنـان بر بنى اميّه است و نيز كشته شدن سران بنى اميّه و اعدام اسيران آن ها را خبر مـى دهـند كه در آغاز انقلاب عبّاسيان به فرمان دهى عبداللّه بن على بن عبّاس ‍ و سفّاح ، نخستين خليفه عبّاسى ، صورت گرفت .(532)

خون خواهى شهداى عاشورا در كلام اميرالمؤ منين (ع)

در خـطـبـه اى ديگر، آن حضرت از حاكميّت و جنايات بنى اميّه خبر مى دهد و به شهادت امام حسين (ع) و فاجعه عاشورا اشاره مى كند و آن گاه اثر مظلوميت خاندان پيامبر(ع) و سپس سقوط دولت امويان را بشارت مى دهد؛ مى فرمايد:

(... دسـت هـاى شـمـا در دنـيا باز است و حال آن كه دست هاى كسانى كه سزاوار زعامت و شايسته حـكومت اند بسته . شمشيرهاى شما بر اهل بيت پيامبر، كه رهبران و پيشوايان واقعى اند، چيره و شمشيرهاى ايشان از شما بازداشته .)(533) اشاره امام به ماجراى عاشورا و كشته شدن امام حسين (ع) و افراد خاندانش مى باشد. گويى آن را مـى بـيند و سخن مى گويد و مبناى سخنش بر آن انديشه است كه در خاطرش ‍ جلوه گر است . آن گاه مى فرمايد:

(هـر خـونى را خون خواهى است و خون خواه خون هاى ما جز خداوند يگانه نيست كه از انجام آنچه خواهد عاجز نيست و هيچ كس را توان گريز از اراده او نمى باشد.)(534) و در جمله اى مى فرمايد:

(گويى خداوند در مورد حق خويش حكم مى كند)(535) يـعـنـى : خـداونـد در طـلب خـون مـا كوتاه نمى آيد؛ همچون حاكمى كه در مورد خود حكم مى كند و خودش قاضى است .

/ 128