بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
سـپـس امـيـرالمؤ منين (ع) قسم ياد مى كند و بنى اميّه را با تصريح به نام ايشان ، مورد خطاب قرار مى دهد و يادآور مى شود كه :(آنان در اندك زمانى ، قدرت خود را در دست ديگران مى بينند.)(536) هـمـان گـونـه كـه امـام (ع) فرمودند، شد؛ زيرا آنان پادشاهى را از دست دادند و حكومت بيش از هشتادساله آنان به خاندان بنى هاشم بازگشت و خداوند آن را به دست دشمن ترين دشمنانشان سـپرد و از آنان انتقام سختى گرفت .(537) ابن ابى الحديد سپس به ماجراى سقوط دولت امـويـان و قـيـام بـنـى عـبـّاس و انـتـقام شديدى كه از آنان در ازاى كشتار عاشورا و كشتار فرزندان پيامبر خدا(ع) گرفته شد، مى پردازد.نـقـل تـمـامى ماجراى سقوط امپراتورى امويان از حوصله اين بحث خارج است . در ادامه ، تنها به فـرازهـايـى از آن كـه مـربـوط بـه آثـار و نـتـايـج قـيـام عـاشـورا و قـيـام اهل بيت پيامبر(ع) است ، اشاره مى شود.
ب ـ قيام خراسان
اوضاع اجتماعى كشور اسلامى پس از شهادت زيد(ع) يـعـقـوبـى ، مـورّخ شـهير اسلام ، مى گويد: پس از شهادت زيد، شيعيان در خراسان به جنبش درآمدند و روز به روز اين حركت سريع تر شد. آنان مرتّب جنايات و بدكردارى هاى بنى اميّه را براى مردم يادآور مى شدند و ظلم هايى را كه آنان نسبت به خاندان پيامبر(ع) روا مى داشتند، بيان مى كردند تا آن جا كه ديگر جايى نبود كه از جنايات بنى اميّه بى خبر باشد. شيعيان و انقلابيان شديداً بر ضدّ دستگاه اموى ، دست به كار شدند. مردم حالت عجيبى پيدا كرده بودند و حوادث مهمّى روى مى داد و خواب هاى وحشتناكى مى ديدند.(538) كشور اسلامى آبستن حوادثى قريب الوقوع بود و اين حوادث همه به هم مربوط مى شد، همه جا سـخـن از مظلوميّت آل محمّد(ع) و شهادت مظلومانه امام حسين (ع) در كربلا و زيد(ع) در كوفه و مـظـالم بـنـى امـيـّه بـر دودمـان پـيـامـبـر(ع) بـود. گـويـا هـمـه چـيـز در حـال تـغـيـيـر بود و خون به ناحق ريخته فرزندان حضرت فاطمه (س)چنان مردم را خشمگين و عـصـبـانـى كـرده بـود كـه جـامـعـه بـه بـنـد كشيده مسلمانان به ويژه خاندان پيامبر(ع)، منتظر انـفـجـارى سـهـمـگـيـن بـود؛ انـتـظـار سـقـوط دولت جـبـّار امـوى كـه بـايـد بـه زودى فـرا مـى رسيد.(539) پـس از شـهـادت مـظـلومانه شهداى كربلا و شهادت جان خراش زيد(ع) و يارانش ، مردم خراسان نـسـبـت بـه حـكـّام امـوى عـلنـاً اظـهـار نـفـرت مـى كـردنـد و در مقابل ، طرف دارى از خاندان پيامبر(ع) و محبّت نسبت به آنان ، به ويژه زيد(ع) و فرزند او، در قـلبـشـان جـاى گـرفـتـه بـود، بـه طـورى كـه مـسـعـودى مـى گـويـد: (در سـال شـهـادت يـحـيـى ، هـر نـوزادى كـه مـتـولّد مـى شـد، نـام او را زيـد و يـحـيـى مـى گذاشتند.)(540) بنى عبّاس و دعات آنان نيز از اين فرصت پيش آمده خوب استفاده مى كردند؛ آنان از يك سو، خود را بـنـى هـاشـم مـعـرّفـى مـى كـردنـد و از سـوى ديـگـر، در تـبـليـغـات خـود، بـراى جـلب دل هـاى مـردم ، جـنـايـات بـنـى امـيـّه را نـسـبت به مظلوميت خاندان پيامبر(ع) يادآور مى شدند. در اجـتـمـاعـى كـه در مـكـّه بـيـن مـحـمد بن ابراهيم امام (541) و عدّه اى از دعات بنى عبّاس برگزار شد، آنان مى گفتند:(تا كى مرغ هاى آسمان از گوشت فرزندان پيامبر تغذيه كنند؟ ما بدن زيد را در حالى كه به دار آويخته بود در كناسه كوفه ، به جاى گذاشتيم و فرزند او در شـهـرهـا و بـلاد، سـرگـردان و آواره گرديده و خوف و وحشت بر شما حاكم و دوران ظلم و جنايات بر شما طولانى شده است .)(542) مـردم شـرق كـشـور اسـلامـى در مـنـطـقـه وسـيـع خـراسـان بـه دليـل دوربـودن از مـركز حكومت اموى ، آزادى بيش ترى در اظهار نظرات خود و تبليغات داشتند. آنـان پـس از شـهـادت زيـد(ع)، بـه عـنـوان عـزا و مـخـالفت با امويان ، لباس سياه پوشيدند. مقريزى مى گويد: در سوگ زيد(ع)، شيعيان سياه پوش شدند.(543) مرزبانى نيز مـى گـويـد: فـضـل بـن عبدالرّحمان ، كه از بزرگان بنى هاشم بود و يكى از علماى آنان به شـمـار مـى رفـت ، نـخـسـتـيـن كـسـى بـود كـه پـس از شـهـادت زيـد، لبـاس سـيـاه در بـر