بیدار شدن از خواب جزم گرایی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بیدار شدن از خواب جزم گرایی - نسخه متنی

سید علی محمودی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بيدار شدن از خواب جزم گرايي

قسمت دوم و پاياني

كوزه اي لبريز از سوال

دكتر سيد علي محمودي

كانت در نقد عقل محض پرسشهاي بنيادين و با اهميتي را در باب گستره و دامنه    انديشه ورزي به ميان مي آورد.

آيا بايد جوانان را كه وارد دانشگاه مي شوند، از نوشته هاي پرسش برانگيز و ترديدآميز، چونان «گزاره هاي خطرناك» برحذر داشت، تا اينكه روزي در داوري به بلوغ برسند؟ ممكن است در كوتاه مدت، كشيدن حصارهاي ايمني در گرداگرد خرد جوانان، افرادي را خشنود سازد؛ اما در درازمدت، هيچ چيز بيهوده تر و بي ثمرتر از آن نيست كه خرد جوانان را تحت قيموميت درآوريم تا از «گمراهي» مصون بمانند؛ زيرا اگر جوانان از سر كنجكاوي يا به سبب وضع زمانه، به چنين نوشته هايي دست يافت، آيا مي توان او را اقناع كرد و چنين اقناعي آيا ديرپا خواهد بود؟ جوان انديشه ورزي كه به ابزارهاي دفاعي جزمي مجهز شده است، با درك جدال پنهاني كه در نهاد او (همانند حريف خود) پنهان گشته، مي بيند كه دليلهاي ظاهري كهنه او در برابر دليلهاي ظاهري حريف او - كه از نو بودن برخوردار است - رنگ مي بازد.

اين جوان مي انديشد كه از مزرعه ناكشته ذهن او، با انباشتن گزاره هاي جزمي در آن، سوء استفاده شده است.

اما گزاره هاي نوين حريف، ذهن او را كه پيش از اين با جزميت خو گرفته است، تباه   مي سازد.

در واقع «جزميت نو» به نبرد با «جزميت كهنه» برمي خيزد و جايگزين آن مي شود.(7)

بايد بر بنياد نقد عقل محض، راه ديگري پيمود. آن راه اين است كه جوان خردورز را با پرسشها و چالشها رودررو سازيم تا به مدد روشنگري نقد عقل محض، حكمهاي بنيادين را از حكمهاي بي بنياد باز شناسد و بار كوشش در برابر حمله هايي كه براي جزم انديشان بسي خطرناك است، خود به دوش بگيرد.

او بدين سان، در مواجهه با ترفندهاي زيانبار، به نيروي خرد خويش تكيه خواهد كرد و اين نيروي خاص را زود هنگام خواهد شناخت.

او ساختمان جزمي حريف خويش را با نيروي سنجش درهم مي ريزد؛ اما دلواپس فرو ريختن ساختماني نيست كه خود در آن منزل كرده است. چرا كه اين سكونت ديري نمي پايد و او با بر گذشتن از آن، به راه ادامه مي دهد تا بر گستره اي استوارتر، عمارت خردمندانه خويش را برپا سازد.

از ديدگاه كانت، چالش با جزم گرايي نبايد به سرسختي و لجاجت و غرور و لافهاي خلاف منجر شود؛ به گونه اي كه خردگرايان معيار سنجش را از دست بنهند و در برابر لافزني حريف، خود لافزني پيشه سازند.

دلسپاري به شكها و فرو بستن راه مناقشه خرد با خود خرد، طرحي بيهوده است و      نمي تواند خرد را به آرامش برساند.

اين گونه شك گرايي، فقط مي تواند خرد را از خواب جزمي بيدار كند، اما آن را تابع آزمون و سنجش نخواهد كرد.

آگاهي انسان به ناداني خويش، هرگاه ناداني از چيزها باشد، او را برمي انگيزد كه علت ناداني را به شيوه جزمي جستجو كند. اما اگر ناداني از تعيين مرزهاي شناخت باشد، انسان درمي يابد كه بايد مرزهاي شناخت خود را از رهگذر سنجش بپژوهد.

اين سنجش از طريق مشاهده به دست نمي آيد، بلكه فقط مي تواند بر بنياد شناخت انسان نهاده شود.

شناخت ما به ناداني خويش، صرفا از راه سنجش خرد، به دانش مي انجامد. اما شناخت نوع دوم، چيزي جز دريافت حسي نتواند بود.

جزم انديشاني كه با سنجشگري سروكاري ندارند و از اين رو مرزهاي شناخت ممكن خود را نمي شناسند و ميزان سرمايه خرد خويش را نمي دانند، حمله هاي شك گرايان را به فلمرو جزم انديشي خود، خطرناك و ويرانگر تلقي مي كنند؛ زيرا در اين گونه حملات است كه حكمهاي جزم انديشان به بنيادها و اصلهاي آنان باز مي گردد و اين دو در كنار يكديگر، ناسازگاري و ناتواني خويش را آشكار مي سازند. شك گرا مي كوشد جزم انديش را به راه سنجش سالم از طريق فهم و خرد دعوت كند. جزم انديش مي تواند در اين فرصت، سرمايه خرد خويش را از آنچه بيرون از دارايي اوست، باز شناسد. او مي تواند از ادعاي مالكيت سرمايه هايي كه در واقع از آن او نيست، دست بشويد و به دارايي خرد خويش تكيه زند. شك گرايي براي پرسشهاي خرد، دلپذير و رضايت بخش نيست؛ اما به خرد مي آموزد كه محتاط باشد و حد سرمايه خود را بشناسد، از اين سرمايه بهره گيرد؛ اما از حدود آن تجاوز نكند. شك گرايي به ارزيابي پرسشهايي مي پردازد كه عقل محض در برابر عقل محض مي نهد. بدين سان، انبوهي از مهملات جزمي از سپهر انديشه دور و محو مي شود و نقد هشيارانه جاي آن را مي گيرد كه همچون پالايشگري حقيقي، از ما به طور مؤثر در برابر عقيده هاي بي پايه و تصور همه چيز داني، پاسداري خواهد كرد.(8)

روش جزمي خود به خود نامناسب است؛ چه از رياضيدانان به وام گرفته شده باشد و چه به طور ويژه فراهم آمده باشد؛ زيرا اين روش صرفا پنهان كننده خطاها و اشتباهها و گمراه كننده فلسفه است؛ فلسفه اي كه به تعبير كانت، مقصد راستين آن نشان دادن تمامي گامهاي خرد در تابناك ترين نور است.(9) نقد خرد، ما را به سرچشمه فروزان دانش راهبري مي كند. در برابر، كاربرد جزم گرايانه خرد، به حكمهايي جزمي مي انجامد كه مي توان در برابر آنها حكمهايي نهاد كه به ظاهر داراي اعتبار است. جزم گرايي، سراشيبي تند و خطرخيزي است كه سرانجام انسان را با بي رحمي به ورطه شكاكيت فرو مي غلتاند.


7- Ibid.p.603.

8- Ibid.p.436.

9- Ibid.p.592.

/ 1