بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
از دقت در سيستم وكالت و نقش و اختياراتى كه وكلاى ائمه(ع) دارا بودند، بهويژه وكلاى امام عصر(عج)، در دوره غيبت صغرا، دو نكته قابل استنباط است:نخست آنكه ايشان، افرادى عادى نبودهاند، بلكه از نظر علمى، برجسته و در رتبهاى بالا بودند و توان پاسخگويى بهمشكلات علمى و حلّ معضلات فقهى و كلامى شيعيان را داشتند. اصولاً، يكى از مسؤوليتهاى سيستم وكالت، پاسخگويى بهمسايل علمى شيعيان بود. اين امر، نشان مىدهد كه ايشان، معمولاً، با توجه بهاختلاف مراتب و منطقه و محدوده مأموريت خود، از فقيهان زمان خويش بودهاند.نكته دوم، آن است كه اختيارات واگذار شده بهايشان، در حدّ يك وكالت معمولى نيست. انسان، وقتى در برخى از اين مكاتبات و منابع تاريخى تأمل مىكند، مىيابد كه در واقع، امامان(ع)ولايت سياسى خود را تا آن جا كه مقدور بود، بهواسطه همين نايبان خود اِعمال مىكردند و اينها، فقيهانى بودند كه با نصب و تعيين خاص، مسؤوليتهايى را بهدوش مىكشيدند كه بيشتر به«ولايت» شبيه بود. در واقع، سيستم وكالت، نوعى سيستم ولايت فقيه با نصب خاص و تحت اشراف امامان معصوم(ع) در عصر حضور بوده است.اكنون، بهبرخى از اين شواهد تاريخى اشاره مىكنيم.1 .در مكاتبه علىبنبلال، از امام هادى(ع) پساز حمد و ستايش خداوند، چنين منقولاست:«ثم إنّى أقمت أباعلى مقامَ الحسينبن عبدربّه و ائتمنته على ذالك»؛(7) من، ابوعلى را بهعنوان جانشين حسينبن عبد ربّه تعيين كردم و او را در اين كار، امين خود قرار دادم.در اين فراز، سخن از تعيين كردن يك امين در منطقهاى از سرزمين پهناور اسلامى است.پساز اين نصب و تعيين، حضرت، نسبت بهاو چنين سفارش مىكنند:و قد أعلم أنّكَ شيخناحيتك فأحببتُ إفرادك و إكرامك بالكتاب ذالك. فعليك بالطاعة له و التسليم إليه جميع الحق قبلك و أنْ تحضَّ مواليّ على ذالك و تعرفهم من ذالك ما يصير سبباً إلى عونه و كفايته فذالك توفيرٌ علينا؛ با توجه بهآنكه تو بزرگ ناحيه خود هستى، خواستم، تنها، بهتو نامه بنگارم تا موجب اكرام تو باشد.برتو باد كه از او (ابوعلى) اطاعت كنى و تمامى حقوق مالى كه نزد توست، بهاو تسليم كنى و ديگر دوستان ما را هم بهاين امر تشويق كنى و آنچه را كه موجب يارى او مىشود، بهآنان گوشزد كنى؛ چون اين كار، براى ما سودمند است.دقت در متن اين نامه، وظايف و حدود اختيارات وكلا را و چگونگى ارتباط كسانى كه جزء چهرههاى متشخّص يك منطقه بهحساب مىآيند با نمايندگان امامان معصوم را نشان مىدهد، بهخصوص اين كه حضرت، بهاطاعت از او فرمان مىدهد.2 .در نامه ديگرى، خطاب بهشيعيان بغداد و مدائن و سواد و اطراف آن، ضمن اعلام وكالت اباعلىبنراشد و جايگزينى او بهجاى وكيلى ديگر، اطاعت از وى را اطاعت از خود و عصيان او را، عصيان از خود اعلام مىكند:«فقد أوجبت في طاعته، طاعتي و الخروجُ إلى عصيانه، الخروج إلى عصياني؛ فالزموا الطريقَ»(8) اين كه اطاعت و عصيان فردى، اطاعت و عصيان امام تلقى شود، بهخوبى، نشانه دهنده موقعيت حسّاس اجتماعى آن فرد و مسؤوليتهاى مهم ناشى از آن است كه هرگز با وكالت رايج امروزه تناسبى ندارد. در حقيقت، در اين جا، «ولايت بالنيابة» كاملاً ملموس است.3 .يكى ديگر از وكلاى امام جواد و امام هادى(ع) «ابراهيمبنمحمد همدانى» است. امام، در نامهاى بهاو، ضمن اعلام وصول حسابهاى خمسى مىفرمايد:«و كتبت إلى مواليّ بهمدان كتاباً أمرتهم بطاعتك و المصير إلى أمرك و أن لا وكيل لي سواك»؛(9) بهدوستان خود در همدان، نامهاى نوشته و بهآنان پيروى از تو را فرمان دادم (و گفتم) كه فرمان، فرمان توست و جز تو، ازطرف من، در آن ناحيه، وكيلى نيست.اين موارد، گوياى آن است كه شيعيان در نقاط مختلف جهان، بهوسيله سيستم وكالت، بههم مرتبط بودند تا مكتب اهلبيت(ع) حفظ شود و گسترش پيدا كند.