بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
پاسخ از اين پرسش، جناب شيخانصارى، پساز بررسى احتمالات گوناگون مىفرمايد:«و بالجمله، فالمتّبع مايظهر من دليل النصب و لذا لاينبغي الإشكال في حدوث ولاية المنصوب العامّ بعد زوال المانع؛ آنچه مستفاد از ادلّه نصب است، آن است كه بعد از زوال مانع، ولايت، براى منصوب عام(فقيه) پديد خواهد آمد.»(54) مورد دوم، مربوط بهوفات امام است. آيا با وفات امامى كه فردى را براى ولايتى منصوب كرده است، ولايت فرد مزبور نيز از بين مىرود يا تداوم مىيابد؟ مرحوم شيخ، نسبت بهمنصوب عام عصر غيبت، يعنى فقيه جامعالشرائط، پساز نقل كلام شهيد ثانى در مسالك، بهنكته ظريف اشاره مىكند و مىفرمايد كه وقتى امام از دنيا رفت، فقيهان زمان غيبت را در حال حيات خود و در زمانى نصب كرده كه نه منصوب و نه منصوب عليهم، هيچ كدام متولد نشده بودند، و اين نشان مىدهد كه انتصاب وى، مربوط بهبعد از وفات خود بوده است. حال چگونه مىتوان فرض كرد كه فقيه، از ولايتش پساز مرگ امام، منعزل شود، در حالى كه ولايتش پساز وفات امام حادث مىشود؟(55) البته، شيخدر ادامه گويد كه اين ادعا، براين اساس است كه از مقبوله و مشهوره، همانطور كه متفاهم اصحاب است، و با آن براى نصب فقها استدلال كردهاند، نصب جميع فقهاى موجود و معدوم را برجميع مردم استفاده كنيم، امّا اگر اين روايات را بهفقهاى موجود حال حيات امام(ع) محدود كنيم، حكم غير حاضران را مىتوان از ادلّهاى كه دلالت برانتصاب فقهاى هر زمان، از سوى امام زمان همان دوران مىكند، استفاده كرد.(56)
ج) كتاب زكات
جناب شيخمرتضىانصارى، همانند ساير فقيهان شيعه، پرداخت زكات را بهفقيه در عصر غيبت، مستحب مىداند. نيز بهنظر وى، هر گاه فقيه، از مردم زكات طلبيد، بهمقتضاى ادلّه نيابت عامّه، تحويل زكات بهفقيه از سوى مردم، واجب خواهد شد؛ زيرا كه نپرداختن زكات بهوى، ردّ برفقيه است. و رادّ برفقيه، رادّ علىاللَّه است. بنابراين، در اين صورت، اگر خودشتحويل داد و آنرا بهفقيه نرسانيد، مجزى نيست و پرداخت زكات هنوز برذمّهاش باقى است.(57) از عبارات فوق مىتوان استفاده كرد كه تكيهگاه اصلى مرحوم شيخبراى اثبات ولايت فقيه و نيابت عامّه او، تنها، دو روايت مقبوله و توقيع است، كه از جهت سند و دلالت، تمام و قابل خدشه نيست.
د) كتاب خمس
ضمن آنكه مرحوم شيخمعتقد است كه در عصر غيبت، پرداخت خمس واجب است، براساس: 1) ادلّه نيابت عامّه 2) و يا براساس آنكه فقيه، بهتوزيع و مصارف شرعى سهم امامداناتر است. 3) و يا براساس اين كه فقيه، متولّى امور حسبيه است، مىگويد كه بايد سهم امام را بهفقيه تحويل داد. و فقيه كه انفاق مىكند، نه تنها اختصاص بهذريّه و سادات ندارد، بلكه مصرف سهم امام، اختصاص بهانفاق هم ندارد، و در جميع مصالح مىتوان آن را بهمصرف رساند. بنابراين، مالك يا مجتهد، خودش را امام فرض مىكند و طبق مصالح، خمس را هزينه مىكند.(58)
2 .فاضل دربندى (متوفاى 1286 ه.ق)
فاضل دربندى، مشهور بهملّا آقا دربندى(ره)، از شاگردان شريفالعلماء است. او، در تهران وفات كرد.وى، روايات ولايت فقيه را بهمقام قضا و حكم و افتاء مختص نمىداند و معتقد است كه اگر آنها را متواتر معنوى يا متواتر اجمالى ندانيم، هر چند از جهت ظاهر و اظهر، و صريح و اصرح بودن، متفاوتند، ولى بهعمل و اجماعات منقول، جبران شدهاند.وى، پساز شمردن مناصب فراوانى براى فقها در قالب يك قضيه كلّيّه معتقد است كه «أنَّ كلَّ مايكون جهةُ مصلحتِهِ خفيَّة أوْ ظاهرة، فهو للمجتهد»، كما اين كه در صورت فقدان مجتهد، «كُلُّ مايكون جهةُ مصلحتِهِ ظاهرةً، فهو لعدول المسلمين. و كل ما كان له جهة عامّةٍ مشتركة بين الناس، فهو للمسلمين مطلقاً فاسقاً كان المسلم أو عادلاً.» اين ها مراتب ولايت است و هر ولايتى را كه مرتبه ادنى دارد، مراتب اعلى هم داراى آن است، كما اين كه حقِّ تصرف طائفه اخير، از باب حسبه است، نه از باب ولايت، زيرا كه فاسق ولايت ندارد.(59)