بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
ولى وقتى اين سلطنت تحديد شدو بهوسيله قانون، اراده سلطان محدود گرديد، در واقع، تحديد غصب حق خدا و خلقشده،گرچه غصب امامت، باقى است. پس تحديد قدرت با قانون اساسى و تشكيل مجلس شورا، جلوگيرى از غصب و ظلمِ بيشتر است، نه برداشتن نوعى از قدرت و تأسيس نوعى ديگر.بهبيان ديگر: تصرفات نحوه ثانيه، همان تصرفات ولايتيه است كه ولايت، در آنها، براى اهلش، شرعاً، ثابت است. و در صورت عدم اهليت متصدى، از قبيل مداخله غير متولى شرعى در امر موقوفه است كه بهوسيله نظارت، مىتوان از حيف و ميل آن جلوگيرى كرد. حتى با صدور اذن، ازطرف كسى كه، حقِّ اذن دارد و له ولايةُ إلاذن، لباس مشروعيّت هم مىتواند بپوشد و با اين اذن، از حالت غصب مقام امامت نيز خارج گردد،(21) چنان كه مرحوم محقّق كركى و كاشفالغطاء و نراقى، بهسلاطين عصر خود، اين اذن را بخشيدند.اين اذن، بهمنزله تطهير شيء متنجسى است كه قابل تطهير است.پساز اين تفسير، مرحوم نايينى بهرؤيايى اشاره مىكند كه در آن، خدمت مرحوم آيةاللَّه حاجى ميرزا حسين تهرانى رسيده و از وى سؤالاتى مىكند. آن مرحوم هم از زبان مبارك ولى عصر(ع) نقل جواب مىكند. از جمله سؤالات وى در عالم رؤيا، سؤال از مشروطه است. آن مرحوم، جواب مىدهد كه حضرت فرمودند:«مشروطه، اسمش تازه است و مطلب قديمى است. مشروطه، مثل آن است كه كنيز سياهى را كه دستش هم آلوده باشد، بهشستن دست وادارش كنند.»(22) بنابراين، مشروطه، براى نايينى از روى ناچارى و بهعنوان اكل ميته تدوين شده است.
ديدگاه نايينى از امور حسبيه
در فصل چهارم كتاب تنبيه الأمّة و تنزيه الملّة كه براى پاسخگويى بهشبهات اختصاص يافته است، شبههاى را زير نام «مغالطه چهارم» مطرح مىكند.چكيده شبهه آن است كه چون دخالت در امور سياست از امور حسبيه است و جزء وظايف عموم مردم نيست، مردم، حقِّ تصرّف در آن را ندارند و تنها، وظيفه امام و نوّابعاماست.مرحوم نايينى - كه اين شبهه را منصفانه تلقى مىكند - در پاسخ آن مىگويد كه امور حسبيه - كه نظام جامعه، وابسته بهآن است - مىتواند با اذن مجتهد انجام گيرد و مشروع شود ومتمكّن نبودن نوّاب عام از اقامه آن وظايف، موجب سقوطش نيست بلكه بهعدول مؤمنينمىرسد.(23) در فراز بالا، باز بهمتمكن نبودن نوّاب عام اشاره شده است، ولى بههر حال، براى مشروعيّت مداخله برگزيدگان ملت، اذن مجتهدِ نافذ الحكومة و عضويت تعدادى از مجتهدان عدول عالم بهسياست، براى تصحيح و تنفيذ آرا، شرط است.مرحوم نايينى، هنگام شروع در نوشتن اين رساله، مصمم بود كه دو فصل هم در اثباتنيابت فقهاى عدول عصر غيبت در اقامه وظايف راجع بهسياست امور امت، بنگارد،ولىبا توجه بهرؤيايى كه نقل شد و مطالب ردّ و بدل شده در آن رؤيا، از آن منصرفمىشود.(24) پساز جريانات مشروطه، مشهور است كه نايينى كه از اوضاع، دلسرد شده و انحراف مسير مشروطه را مشاهده مىكند - دستور جمعآورى نسخههاى كتاب تنبيه الأمة و تنزيه الملّة را صادر مىكند. گويا، اهداف وى، در طوفان حوادث، عقيم مىماند. حوادث تلخ مشروطه، زمينهاى مىشود تا فقهاى بعدى و بهويژه امام خمينى(ره)، بهاين انديشه بيفتند كه با توجه بهنيابت فقها و انتصاب ايشان براى اداره حكومت، بهجاى آنكه بهاذن و تنفيذ امور بپردازند، خود، شخصاً، در اين جهت اقدام كنند، تا راه براى سوء استفاده فرصتطلبان مسدودگردد.
2 .محقّق مامقانى (1290 - 1351ه.ق)
شيخعبداللَّه مامقانى(ره)، فقيه برجسته، در رساله هداية الأنام في حكم أموال الإمام، بحث مفصلى در ولايت فقيه دارد. وى، ضمن آنكه براى حضرات معصوم(ع) دو بُعد و حيطه مطرح مىكند، بُعد اشراقى كه وابسته بهوجود خود ايشان بوده و قابل تفويض نيست و حضور و غيبت در آن تأثيرى ندارد، و بُعد دفع ظلم و استيفاى حقِّ مظلوم و ساير امور مربوط بهتدبير و نظام اجتماعى كه اين بُعد، بهحضور ايشان وابسته است و در عصر غيبت بايد توسط ديگران انجام پذيرد.