بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
4 .يكى از نواحى مهم و مراكز شيعه، نيشابور بود. وكيل امام عسكرى(ع) در اين شهر، «ابراهيمبنعبده» است. شأن و اختيارات اين وكيل را از نامه امام(ع) به«عبداللَّهبنحَمْدُوَيه» مىتوان دريافت. در بخشى از اين نامه مىخوانيم:«و بعد، فقد بعثتُ لكم إبراهيمبنعبده، ليدفَعَ النواحي و أهل ناحيتك حقوقي الواجبةَ عليكم إليه.و جعلتُه ثقتى و أمِيني عند مواليّ هناك»؛(10) من، ابراهيمبنعبده را براى شما نصب كردم تا مردم آن ناحيه، حقوق واجب شرعى خود (خمس) را بهاو بپردازند و او را در آنجا، ثقه و امين خود قرار دادم.5 .مفصلترين نامه امام عسكرى(ع) توقيعى است كه به«اسحاقبناسماعيل نيشابورى» نگاشتهاند و در آن، اسحاق را بهعنوان فرستاده خود نزد «ابراهيمبنعبده» كه در بالا از او ياد شد، معرفى مىكنند و مىفرمايند: دوستان ما، در آن نواحى، حقوق واجب خود را بهابراهيم بدهند تا او نيز بهرازى بدهد. اين نامه را براى دوستان ما بخوان و از هيچ كس جز شيطانى كه مخالف شماست، پنهان مدار.(11) از اين نامهها بهدست مىآيد كه وكلاى هر منطقه، وظيفه داشتند كه پول را بهدست وكلاى ديگرى كه در تماس بيشترى با امام بودهاند، برسانند. وجود اين پيوند، باعث احياى شيعه و مانع از هضم شدن آنها در اكثريت جامعه مىشد.همين شيوه ارتباط با شيعيان و برقرارى نظام وكالت براى اداره امورِ پيروان اهلبيت(ع) در سراسر جهان اسلام - كه از زمان امامان پيشين وجود داشت - در دوران غيبت صغرا نيز تداوم يافت. محور ارتباط وكيلان با امام(ع) همان نايبى بود كه ازطرف امامزمان(عج)، تعيينمىشد.با اين شيوه نيابت، شاهد حركتى جديد ازطرف امام(عج) براى آمادهسازى غيبتكبراهستيم.نقل است كه ابوجعفر محمدبنعثمان عمرى (نايب دوم امام زمان(ع)) ده وكيل در بغداد داشته كه نزديكترين آنها بهوى «حسينبنروح» بوده است كه بعداً نايب سوم شد.يكى از تفاوتهاى عمده اين نايبان با وكلاى ديگر، اين بود كه در برابروجوه دريافتى، قبض رسيد از آنها دريافت نمىشد.(12) نام وكيلان مختلف اين زمان را - كه در نواحى اهواز و سامرا و مصر و حجاز و يمن و خراسان و رى و قم مىزيستهاند - مىتوان از كتاب الغيبة شيخطوسى سراغ گرفت.(13) نخستين نايب خاص امام عصر(ع) عثمانبنسعيد، معروف بهسمّان، از وكلاى امام يازدهم(ع) و مورد اعتماد امام هادى(ع) بوده است. وقتى احمدبناسحاقبنسعد قمى(ع)، از امام هادى(ع) مىخواهد كه كسى را معرفى كند تا مسايل و مشكلات دينى خود را با او مطرح كند و بهعنوان واسطه ميان امام(ع) با او باشد، در پاسخ مىشنود:«العمري ثقتي فما أدّى إليك عنّي، فعنّي يؤدّي، و ما قال لك عنّي، فعنّي يقول. فاسمعْ له و أطِعْ؛ فإنَّه الثقة المأمون.»(14) اين سخن كه نسبت بهفرزند عثمانبنسعيد (نايب دوم خاص امام زمان(ع))، ابوجعفر محمدبنعثمان عمرى نيز از امام عسكرى(ع) نقل شده است(15) - رابطه نزديك و شأن و منزلت علمى و اجتماعىِ وكيلان را با امام و با شيعيان بهخوبى ترسيم مىكند. عنوان «ثقه» و «امين» - كه براى ابراهيمبنعبده بهكار رفته بود و عنوانى مهم و قابل تأمل است - در اين مورد هم تكرار شده است.در مكاتبهاى از توقيعات شريف حضرت حجّت(ع) مىبينيم كه از «وكيل» بهعنوان «قائم مقام» ياد شده است. حسنبنعبدالحميد كه درباره يكى از وكيلان امام(ع) بهترديد افتاده بود، دريافتكننده اين توقيع است. در آن آمده: «ليس فينا شكٌ و لا فى من يقومُ مقامَنا بأمرنا».(16) در اين عبارت، سخن از قائم مقامى و جانشينى است، نه وكالتِ تنها.حسينبنروح، سومين نايب خاص است. وى، از معتمدان عَمْرى (نايب دوم) بوده است و در حضور برخى از بزرگان شيعه در بغداد، مانند ابوعلىبنهمام، ابوعبداللَّه بنمحمدالكاتب،اسماعيلبنعلى نوبختى، بهدستور امام(ع) بهعنوان جانشين ابوجعفر عمرى تعيين شده است:«هذا أبوالقاسم حسينبنروح القائم مقامي، و السفير بينكم و بينَ صاحب الأمر.... الوكيل له، الثقة