بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
اجتماعىِ جامعه انسانى دخالت كرده و براى همه آنها برنامه دارد. طبق اين باور است كه شيخمفيد، در سراسر المقنعة بهاستنباط و تفريع احكامى مانند احكام اقتصادى مربوط بهزكات و خمس و جزيه و خراج و انفال و قراردادهاى تجارت و اجاره و مضاربهو قوانين نكاح و قضا و شهادات و قصاص و ديات و حدود و جهاد و امر بهمعروف و ... مىپردازد. اين امور، با زندگى اجتماعى انسان، ارتباط نزديك دارد و نشان مىدهد كه اسلام، تنها، در احكام شخصى، خلاصه نمىشود.
مقدمه دوم، ولايت تدبيرى و سياسى عترت طاهره(ع)
اصل امامت، از اصول مكتب تشيّع است. امامت را به«رياسة عامّة في الدين و الدنيا» تعريف كردهاند.(5) امامت، مرجعيت علمى و رهبرى سياسى جامعه است كه بهاعتقاد شيعيان، با نصّ و انتصاب تعيين مىشود.امامان دوازدهگانه شيعه، پساز رحلت پيامبر اكرم(ص) عهدهدار اين منصب بودهاند. شيخمفيد، در اين باره، دهها كتاب و رساله دارد.(6) و در ابواب متعددى از المقنعة بهاشاره، از اين اصل ياد مىكند. بهعنوان نمونه، در همان آغاز كتاب، بابى بهعنوان «ما يجب في اعتقاد الإمامة و معرفة أئمّة العباد» مىگشايد و ذيل آن مىگويد: «اعتقاد بهواجبالاطاعة بودن امام زمان، اَفضليّت ايشان برتمامى مردم زمان خويش، سيد قوم بودن او، معصوميت و كامل بودنش، علاوه برمعرفت هر كس بهامام زمان خويش، واجب است.» او امامان شيعه را نام مىبرد و در پايان مىگويد:«إنَّ بمعرفتهم و ولايتهم تقبل الأعمال و بعداوتهم و الجهل بهم يستحق النار.»(7) در المقنعة علاوه برعنوان «امام» عناوينى مانند «سلطان الإسلام» و «سلطان العدل» و «ناظر في أُمور المسلمين» مطرح است كه همه، ناظر بهمنصب تدبير اهلبيت(ع) است. ولايت برزكات و جزيه و خراج و اَنفال و قضا و قصاص و ديات و اقامه حدود و امر بهمعروف و نهى از منكر؛ در مرتبه قتل و جرح و بهطور كلّى هر گونه ولايت جزئى و كلّى را، شيخمفيد، در المقنعة، احاله بهمنصب امامان معصوم(ع) مىدهد كه با تدبير و رأى ايشان، مباشرةً يا تسبيباً اداره مىشود.
مقدمه سوم، لزوم اجراى احكام در همه زمانها
احكام دين، اختصاص بهعصر حضور ندارد. غيبت، دوره هرج و مرج و بلاتكليفى و تعطيلى دين نيست. غيبت، دورهاى از تكامل فكرى بشريت است كه طبق حكمت الهى تقدير شده است. بهاعتقاد شيخمفيد، مردم، مكلّفند در غياب امام زمان خود، تا حدّ توان و تمكّن، براجراى مقررات شريعت همت گمارند.او، مىگويد:«كسى كه توان اقامه حدود و تنفيذ احكام و امر بهمعروف و نهى از منكر و جهاد با كافران و فاجران را دارد، بايد از اين توان خود بهره گيرد و برمردم واجب است كه چنين شخصى را، در راه اين اهداف، يارى رسانند.»(8) نيز مىگويد:«عند التمكّن، برگزارى مراسم جماعات، اجراى قضاى شرعى، واجب است.»(9)
سلطان، نزد شيخمفيد، بردو گونه است: سلطان عادل و سلطان جور. سلطان عادل،عنوانى است كه اشاره بهولايت و حاكميت ائمه(ع) دارد. هر حاكميتى كه بهاينسلطانمتكى نباشد و مشروعيّت از او اخذ نكرده باشد، سلطان جور است. در المقنعةعناوينى مانند «متغلّب» و «ظالمين» و «فاسقين» و «اهل ضلال» نيز براى سلطانجوربهكار رفته است كه نشان از مشروعيّت نداشتن و غير قانونى بودن سلطانهاى جائر دارد. از نظر او، تمامى اختياراتى كه در مقدمه دوم، براى سلطان عادل شمرده شد، هر كس، بدون اذن و نيابت از او، متصدى آن شود، ناروا و غير مجاز است و جزء سلطان جائر تلقى مىشود.(10)
مقدمه پنجم، غيبت آخرين امام منصوب
شيخمفيد، در موضوع مهدويّت و اعتقاد بهحيات امام دوازدهم و فرزند امام عسكرى(ع) كتب متعددى دارد كه از زواياى متفاوتى بهاين مسأله مىپردازد. در بابِ «وجوب إخراج الزكاة إلى الإمام» از كتاب المقنعة بهمسأله غيبت اشاره(11) و تكليف مردم را در غياب آن حضرت، نسبت بهجمعآورى و پرداخت زكات تعيين كرده است.