بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
را بهامام زمان(ع) منحصر نكرد و آن را بهاُمرا و حكّام منصوب، توسعه داد.با اين شرح، براى سلطان و عنوانهاى مشابهآن، سه مصداق مفروض است: 1 .ائمه هدا(ع)؛ 2 .امرا و حكام، بهعنوان منصوبان خاص؛ 3 .فقيهان جامعالشرائط، بهعنوان منصوبانعامّ.برخى از مواردى كه قابل توسعه بهفقيهان است، عبارت است از:1 .در مرتبه استفاده از زور در نهى از منكر گويد:«و ليس له القتلُ و الجراح إلّا بإذن سلطان الزمان المنصوب لتدبير الأنام.»(58) 2 .كُلُّ شيءٍ يؤذي المسلمين من الكلام دونَ القذف بالزنى و اللواط ففيه أدب و تعزيرٌ على ما يراه سلطان الإسلام.(59) 3 .و إذا أراد الإمام أوْ خليفتُهُ جلدَ الزانيَيْن نادى بحضور جلدهما.(60) 4 .و ليس لأحدٍ أنْ يتولّى القصاص بنفسه دونَ إمام المسلمين أوْ مَنْ نصبه لذالك من العمّال الأُمناء في البلاد و الحكّام.(61) 5 .مَنْ قطع رأس ميّتٍ فعليه مئة دينارٍ يقبضها إمام المسلمين منه أوْ مَنْ نصبه للحكم في الرعيّة.(62) 6 .و مَنْ قُتِلَ و لا وليَّ له إلّا السلطان كان له أنْ يقتل قاتلَهُ بهأوْ يأخذ منه الدّية.(63) 7 .إذا لقط المسلم لقيطاً فهو حرّ غير مملوك و ينبغى له أنْ يرفع خبره إلى سلطان الإسلام ليطلق النفقة عليه من بيتالمال.(64) 8 .و للسلطان أنْ يكرهَ المحتكر على إخراج غلّته و بيعها في أسواق المسلمين.(65) خلاصه تقرير چهارم با ملاحظه قراين متعدد، مىتوان ثابت كرد: در كلام شيخمفيد در «المقنعة» سلطان و مترادفات او اختصاص بهعترت طاهره(ع) ندارد و اطلاق لفظى كلام، اگر قرينه برخلاف نباشد، فقيهان جامعالشرائط منصوب بهنصب عام را نيز شامل مىشود.تفاوت تقرير چهارم با تقرير دوم، در آن است كه در تقرير چهارم، واژه سلطان، ميان امام معصوم و فقيه، مشترك است و لذا در حكم، هر دو مشتركند و يك حكم را دارند، ولى در تقرير دوم، سلطان، منحصر در امام معصوم است و اشتراك فقيه با امام در ولايت، بهدليل قضيه موجبه كلّيّه «أنْ يتولّوا ما تولّاه السلطان» است؛ يعنى، در تقرير چهارم، فقيه و امام، اشتراك در موضوع دارند، ولى در تقرير دوم، اشتراك در حكم دارند، ولى موضوعاً مختلفند، لذا اگر آن قضيه موجبه نبود، ولايت، براى فقه قابل اثبات نبود؛ چون، فقيه، طبق اين تقرير، تخصصاً از واژه سلطان خارج است.
بخش سوم اركان طرح
با ملاحظه تقريرهاى چهارگانهاى كه گذشت، اين نتيجه ثابت است كه در آغازين روزهاى پنهان شدن خورشيد امامت و شروع غيبت كبرا، نخستين فقيه بزرگ شيعه، بهتدوين طرح كلّى انديشه سياسى اسلام براى اين دوره دست مىزند و مسير و جهت حركت جامعه را تا طلوع دوباره خورشيد پرفروغ امامت و اقامه دولت عدل اسلامى، تعيين مىكند.اين طرح، شامل چهار واژه اساسى است: 1 .ولايت؛ 2 .انتصاب؛ 3 .فقيهان؛ 4 .جامعالشرائط. آنچه در پى مىآيد، گزارشى مختصر از خصوصيات هر يك از اين اركان است:1 .ولايت؛ شارع، براى فقيهان، منصب ولايت را جعل كرده است. همان ولايت سياسى را كه امامان شيعه دارند، ايشان هم دارند. آنها، داراى اصالت رأى و استقلال در تصميمگيرىاند و همان نظارتى را دارند كه امامان معصوم(ع) در امور مسلمانان داشتند. اين نظارت، استطلاعى نيست، بلكه استصوابى يا بالاتر از آن است. ولايت مزبور، اختيارى نيست، بلكه وظيفه و تكليف است. تصدّى ولايت، مقدمه واجب است، نه مقدمه وجوب.2 .انتصاب؛ ولايتى كه بهفقيهان تفويض شده است، بهانتخاب نيست. مشروعيّت ولايت فقيهان بهتفويض و اذنى است كه از سوى صاحبالأمر(عج) دريافت كردهاند: «سلطان الزمان المنصوب لتدبير الأنام»(66) منصب و سِمَت ايشان، اِذن و نظارت نيست؛ وكالت از مردم يا وكالت از امامان(ع) نيست؛ جعل حكم برموضوع نيست.اگر زمان تقيّه نباشد و تمكّن داشته باشند، واجب است كه بهتنفيذ احكام و اجراى حدود و جهاد و امر