بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
بخش دوم «الكافى»، در واقع بخش فقهى آن است و لذا با بحث از «تكاليف سمعى» آغاز مىشود. تكاليف سمعى - كه با شنيدن از كتاب و سنّت، پديد آمدهاند - سه گروهند: 1 .عبادات، 2 .محرّمات، 3 .احكام.(9) 1 .عبادات، اصطلاحى است كه ازطرف حلبى(ره) برمجموعه واجبات دينى گفته مىشود. مقصود از عبادات، تعريف رايج امروزين آن، يعنى، واجبى كه در آن قصد قربت شرط است و بدون قصد قربت تكليف ساقط نمىشود، نيست، بلكه او، بهمجموعه تعبديّات و توصليّات، عبادات گفته است. بهنظر ايشان، نمازهاى واجب يوميه و غير يوميه، زكات، خمس، روزه، حج، اداى دين، وديعه و امانت، جهاد، امر بهمعروف و تجهيز ميّت، همه، در عبادات مندرجند.2 .محرّمات، از نظر او، محرّمات، مجموعه نواهى دين است كه مكلّف، حقّ انجام آن را ندارد. اين نواهى، بهتمامى كردارها و رفتارهايى كه از يكى از اندامهاى حسى و يا حركتى سر مىزند، مربوطند.بنابراين، خوردنىهاى حرام، آشاميدنىهاى حرام، شنيدنىهاى حرام، مكاسب محرّمه، ازدواجهاى حرام، در اين بخش قرار دارند.3 .باب احكام، در تقسيمبندى ايشان، بابى بسيار مهم از فقه است. او در كتاب خود، مباحث را طورى تنظيم مىكند كه «كلام» و «فقه» را با هم از منظر تكليف، يكى مىبيند و تنها تفاوتشان را در عقلى و سمعى بودن خلاصه مىكند. در بخش تكليف سمعى كه به«فقه» مىپردازد، سه دسته تكليف؛ عبادات و محرّمات و احكام را استخراج مىكند و بخش احكام را جداى از بخش عبادات (واجبات) و محرّمات نمىبيند. وى، احكام را اين گونه تفسير مىكند: «احكام، مجموعه مقرراتى را تشكيل مىدهند كه عمل بهآنها، برطبق آنچه شرع گفته، واجب است.». از اين جهت، احكام جزء عبادات (واجبات) است. و ازطرف ديگر، نافرمانى و عصيان از اين مقرّرات نيز چون حرام است، احكام، از اين لحاظ، در «محرّمات» مندرج است.احكام، هشت بخش دارد: 1 .عقودِ موجب جواز آميزش جنسى؛ 2 .ايقاعات موجب حرمت آميزشى؛ 3 .تذكيه حيوانات؛ 4 .عقود و اسباب موجب ملكيّت و اباحه تصرف؛ 5 .قصاص؛ 6 .ديات؛ 7 .قيمتگذارى و مباحث أرش الجمايه؛ 8 .حدود.امّا باب قضاء، بهتنفيذ احكام مربوطاست.(10) طبق اين طبقهبندى، بايد ببينيم كه مسأله حاكميت، بهكدامين بخش يا بخشها مربوطاست.البته چنانكه در مقدمات، بهويژه مقدمه دوم و سوم گذشت، بحث از حقوق اساسى و مسأله امامت و رياست تدبيرى اجتماعى، بالأصالة، در مباحث امامت و ولايت عترت طاهره(ع) قرار مىگيرد، ولى از آنجا كه امامت بالأصالة، مربوط بهعصر حضور است، بايد ديد نظر حلبى(ره) درباره حاكميّت سياسى عصر غيبت چيست.چنانكه گذشت، در پاسخ پرسش بالا، مىتوان گفت كه انديشه سياسى مرحوم حلبى، در الكافي، در قالب «ولايت فقيه» ارائه مىشود. اين ادعا، با تقريرات متفاوتى كه ايشان مطرح كرده است، قابل اثبات است.
تقرير يكم: بيان مصاديق ولايت فقيه
1 .ولايت حقوق اموال
همان گونه كه گذشت، از ميان تكاليف سمعى كه بهسه بخش عبادات و محرمات و احكام تقسيم مىشود، بخش عبادات كه بهاصطلاح رايج امروز، همان واجباتند، ده گروه دارد. از اين ده گروه، گروه دوم، بهنام «حقوق الأموال» ناميده مىشوند و شامل نُه چيز است: 1 .زكات؛ 2 .فطره؛ 3 .خمس؛ 4 .انفال؛ 5 .فى سبيلاللَّه؛ 6 .نذور؛ 7 .كفارات؛ 8 .صلةالأرحام؛ 9 .برّ الإخوان.(11) از ميان حقوق الأموال، چهار واجب نخست، در عصر غيبت، بهنظر مرحوم ابىالصلاح حلبى، بهتدبير فقيه مأمون اداره مىشود:«يجب على كُلِّ مَنْ تعيّن عليه فرض زكاة أوْ فطرة أوْ خمس أوْ أنفال، أنْ يخرجَ ما وجب عليه من ذالك إلى سلطان الإسلام المنصوب من قبله سبحانه، أوْ إلى مَنْ ينصبه لقبض ذالك من شيعته، ليضعَهُ مواضِعهُ. فإن تعذّر الأمران، فإلى الفقيه المأمون؛ فإن تعذّر أوْ آثر (و آثر خ ل) المكلّف، تولّى ذالك نفسه فمسْتحق الزكاة و الفطرة، الفقير المؤمن العدل دون مَنْ عداه.»(12) از عبارت بالا معلوم مىشود كه زكات، فطريّه، خمس، انفال، در درجه نخست، بهسلطان اسلام - كه بهانتصاب الهى، ولايت سلطانى دارد - پرداخت مىشود و در درجه دوم، بهمنصوب خاص سلطان اسلام، و در عصر غيبت - كه اين دو، امكان ندارد - اين ثروت عظيم، بهفقيه مطمئن تحويل مىشود تا بهمصارف آن