بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
4 .سعةالحلم؛ چون با گروههاى مختلف مردم سر و كار دارد، بايد انسانى با حلم وسيعباشد.5 .بصيرت بهوضع؛ بايد با زبان مردمى كه بين آن ها حكمرانى مىكند، آشنا باشد.6 .ورع؛ براى آنكه اميد بهغير خدا و ترس از غير حقّ، او را بهحكم دادن نكشاند، بايد اهل ورع باشد.7 .زهد؛ نسبت بهدنيا و آنچه در دست مردم است، دلبستگى نداشته باشد.8 .تديّن.9 .قوّت در تنفيذ احكام؛ ضعف، مانع مىشود كه احكام، بهدرستى، بهاجرا درآيند.(30) برخلاف شيخمفيد(ره)، كه تنها، بهذكر عدالت اكتفا مىكند ابىالصلاح حلبى، با ذكر شرايط سهگانه: ورع و زهد و تديّن، براى حاكم، عدالتى ويژه و بسيار بالايى را - كه فقيه را تا حدّ تالى تلو معصوم ارتقا مىبخشد - قائل شد. اين نكته، بسيار حائز اهميت است و بسيارى از شبهات و دغدغههاى خاطر را در باب ولايت فقيه مىزدايد.
ادلّه ولايت فقيه در نظر ابىالصلاح حلبى
از تفاوتهاى ابىالصلاح با شيخمفيد، آن است كه ايشان، بهتفصيل، ادلّه نقلى ولايت فقيه را مطرح مىكند و تقريباً، بهيازده روايت مانند مقبوله عمربنحنظله و مشهوره ابوخديجه، استدلال مىكند.از اين روايات، تنها، ولايت قضا استفاده نمىشود، بلكه ولايت اعم اثبات مىشود؛ زيرا كه با اين روايات، ولايت تنفيذ احكام و قضا و حقوق اموال اثبات خواهد شد.بررسى دلالى و سندى اين روايات، بهبحث ادلّه ولايت فقيه موكول است.ادلّه ولايت فقيه، در نظر ابىالصلاح حلبى(ره)، منحصر بهادلّه نقلى نيست. پيش از آنكه بهبحث و بررسى روايات بپردازد، در همان شرايط فقاهت و علم بهاحكام، دليل عقلى خود را براى ولايت فقيه اقامه مىكند:«لأنَّ الحاكم مخبراً بالحكم عن اللَّه سبحانه و تعالى و نائباً فى إلزامه عن رسول اللَّه(ص) و قبح الأمرين من دون العلم.»(31) حكومت و حكمرانى لزوماً بردو امر دلالت دارد: 1 .اخبار عن اللَّه تعالى 2 .نيابة عن رسولاللَّه(ص) و از نظر عقل، نيابت و اخبار بدون علم، قبيح و ناپسند است.نكات قابل توجه درباره نظر اين فرزانه بزرگ عبارت است از:1 .ولايت فقيه، انتصابى است. فقيهان جامعالشرائط، مأذون براى ولايتند و اهليّت در تصدّى ولايت دارند. اين ولايت، در مشروعيّت شرعى، بهانتخاب مردم وابسته نيست، بلكه رأى و انتخاب مردم، در اجرا سهيم است. مردم، بايد او را بپذيرند، همانطور كه ولايت امامان معصوم(ع) را مىپذيرند.3 .ولايت فقيه، براى نظارتِ صِرْف و بهاصطلاح، استطلاعى نيست، بلكه تنفيذ و اجراى احكام است. اين اجرا، در معاملات و عقود و ايقاعات خلاصه نمىشود. از آن جا كه ترك واجبات و فعل محرّمات، موجب حدّ يا تعزير است، ولايت فقيه در تنفيذ احكام، همه فقه و مجموعه مقررات دين را زير پوشش مىگيرد.4 .فقها، بهنحو عموم بدلى، ولايت دارند، بدون آنكه اشكال ثبوتى يا اثباتى پديد آيد.5 .ولايت فقيه، مشروط بهاعلميت نيست. علم بهاحكام و آشنايى با طريقه استنباط از ادلّه، در جميع ابواب فقهى، لازم است.6 .ولايت فقيه، نيابت از امام زمان(ع) در بُعد ظاهر و امور تشريعى است و مربوط بهتكوين و ولايت باطنى نيست.7 .تصدّى ولايت، مقدمه اجراى احكام و براى امر بهمعروف و نهى از منكر است، لذا هم تكليف مردم است و هم تكليف شخصيت حقيقى فقيه.8 .تصدّى و اجراى ولايت، قبض و بسطپذير است. در شرايط تقيّه و خفقان شديد، در صورت تمكّن، هر چند بسيار محدود، بايد بهاين واجب پرداخت و در صورت تمكّن از تشكيل حكومت و فراهم بودن شرايط و بسط يد براى اجراى احكام در سطح وسيع، مثلاً در يك كشور، بايد بهاين كار اقدام كرد.9 .ولايت فقيه، مادامالشرائط است. با فقدان يكى از شرايط، انعزال، قطعى است و تصرفاتش نامشروع است.در اين صورت، اطاعت مردم از او و تمكين و پرداخت حقوق واجب بهاو، حرام و باطل است.