بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
10 .در عصر حضور هم، فقاهت، يكى از شرايط است كه امامالمسلمين براى منصوبان خاص رعايت مىكند.انديشه سياسى ابىالصلاح حلبى و تبيين او از ولايت فقيه در ده قرن پيش، پاسخى است بهكسانى كه ولايت فقيه را محصول انديشه امام خمينى(ره) و يا فاضل نراقى(ره) مىپندارند و در صددند با بدعت معرفى كردن آن در تاريخ فقاهت اسلامى، عرصه را براى دين الهى و حضور مقررات اسلامى در جامعه تنگ كنند و مسير استكبار و طاغوت را براى هجوم بهمرزهاى فكرى و جغرافيايى امت اسلامى هموار نمايند. انديشه اين فقيه خردمند از «سلطانالاسلام»، «تنفيذ الاحكام»، «حقوق الاموال»، انفال و غيره مبيّن نظريه او در حقوق اساسى و تشكيل دولت در عصر غيبت كبراست.بعضى گمان مىكنند كه نخستين فقيهى كه در يك فصل مجزا و مستقل، بهتفصيل، وارد بحث ولايت فقيه شده، مرحوم نراقى است و با اين سخن، گويا، مىخواهند بهگونهاى پايههاى نظريه ولايت فقيه را از نظر تاريخى، سست و بىريشه نشان دهند، و لكن با نگاهى بهكتاب الكافى خواهيم ديد كه اين فقيه بزرگ، در همان سالهاى نخستين غيبت كبرا، در فصلى مستقل، بهبحث ولايت فقيه پرداخته است!ابىالصلاح، با اشاره بهاين كه اصولاً، هدف و فلسفه جعل احكام، تنفيذ و بهاجرا گذاشتن آن در جامعه است و جعل حكم، بدون اجراى آن، لغو و بيهوده است، نخستين مطلبى را كه نيازمند تبيين مىبيند، معرفى و شناساندن فردى است كه حقّ اجراى حكم را دارد. عبارت او، اين است:«المقصود في الأحكام المتعبّد بها تنفيذها، و صحّة التنفيذ، يفتقر إلى معرفة مَنْ يصحّ حكمه و يمضى تنفيذه ممّن لا يصح ذالك منه.» آن گاه در فصلى مستقل، بهابعاد گوناگون كسى كه حقِّ اجراى احكام را دارد، يعنى ولايت فقيه، مىپردازد. وى، نخستين فقيهى است كه روايات مربوط بهولايت فقيه، از جمله مقبوله عمربنحنظله، را يك جا بحث مىكند و آن ها را «متناصر» مىشناسد.(32) همين فصل كتاب «الكافي في الفقه» را بعداً، مرحوم ابنادريس، در كتاب سرائر آوردهاست.(33)