پیشینه نظریه ولایت فقیه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پیشینه نظریه ولایت فقیه - نسخه متنی

مصطفی جعفرپیشه فرد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تلخيص الشافى نيز فشرده‏اى از كتاب الشافى سيدمرتضى است كه در موضوع امامت تأليف شده است.

در تلخيص الشافى به‏شبهات گوناگون امامت، در قالب پرسش و پاسخ مى‏پردازد. هر دو اثر، به‏نوعى، با افكار و انديشه‏هاى استاد فرزانه او مرتبط است: يكى، شرح آثار استاد است و ديگرى، تلخيص آن.

همان‏طور كه در «بررسى ولايت فقيه در انديشه سيدمرتضى» گفته شد، از ميان مسايل مختلف كلامى، موضوعى كه مستقيماً در ارتباط با مسأله «ولايت فقيه» است، موضوع امامت‏است.

از نگاه مرحوم شيخ‏طوسى، امامت، رياست است. امام، مانند سر براى تن، كار فرماندهى و تنظيم و تدبير اجتماعى را انجام مى‏دهد. امامت و رياست، در رهبرى دينى خلاصه نمى‏شود. امامت، همان رياستى است كه در هر قوم و قبيله‏اى، ضرورت دارد؛ زيرا، با رياست، حقوق جامعه حفظ مى‏شود؛ اين، رييس جامعه است كه ظالم را ادب مى‏كند و معاند را برجايش مى‏نشاند و فساد به‏حدّاقل مى‏رسد.(37) ملاك ضرورت و وجوب رياست، از نظر شيخ‏الطائفه، تنها، منافع و مصالح دنيوى نيست؛ زيرا، منافع مادّى رياست، منافعى تبعى است كه در سايه اهداف بلندتر پديد مى‏آيد. هدف غايى رياست، مصالح دينى است:

«لا يجب الرياسة لها للمنافع الدنيوية و أنّما يجب للمصالح الدينيّة.»(38) او، معتقد است كه بعد از توحيد و عدل، فريضه‏اى مهم‏تر از امامت نيست و تفريط و مسامحه نسبت به‏آن، به‏نقض توحيد و عدل مى‏انجامد.(39) نيز مى‏گويد:

«برچيده شدن ظلم و قبايح، از مصالح دينى است و كه با برچيده شدن بساط آن، امنيّت و رفاه و اهداف دنيوى نيز محقّق مى‏شود.»(40) شيخ‏طوسى نيز همانند استاد خود، سيدمرتضى، با تمسّك به‏قاعده لطف، برضرورت و وجوب عقلى امامت پافشارى دارد.(41) قاعده لطف، يكى از براهين عقلى ولايت فقيه است كه برخى از نظريه‏پردازان معاصر به‏آن پايبندى نشان مى‏دهند.(42) در پى بحث از تعريف و ضرورت امامت، به‏بحث شرايط امام مى‏رسيم. بى‏ترديد، امام و رييس جامعه، بايد واجد شرايط و خصلت‏هايى باشد تا توان لازم را براى تحقق اهداف وعلّت غايى حكومت و رياست دارا باشد، همان اهدافى كه در ضرورت امامت از آن سخن‏رفت.

از مباحث بسيار مهم تلخيص الشافى مبحثِ مربوط به‏صفات امام است. در اين بحث، نخست، صفات امام به‏دو گروه تقسيم مى‏شود: يكى، صفاتى كه براى امام، از جهت امام بودن ضرورى و لازم است، مانند عصمت و افضليّت‏(43) - كه اين صفات اختصاص به‏عترت طاهره(ع) دارد - و دوم، صفاتى را شامل مى‏شود كه ضرورت آن، ناشى از امور تحت توليت و سرپرستى اوست، مانند علم به‏سياست و علم به‏تمامى احكام شرعى و شجاعت و ...

.

مجموعه صفات دسته يكم و دوم، موجب آن است كه امامت، تنها، با نصّ و انتصاب ثابت و استقرار يابد.(44) در بحث از صفات دسته دوم، در ابتدا، به‏بحث از «عالميّت سياسى» به‏عنوان يكى از شرايط ضرورى امامت مى‏رسيم:

«إنَّ الإمام يجب أنْ يكونَ عالماً بالسياسة التي أمره و نهيه منوط بها؛»(45) امام، به‏عنوان زمامدار حاكميّت سياسى در جامعه، بايد از دانش و آگاهى سياسى، نسبت به‏حوزه امر و نهى و محدوده اَعمال سياست خويش برخوردار باشد.

در اين‏جا اين پرسش مطرح است كه «ضرورت «عالميّت سياسى»، شرط شرعى است يا شرط عقلى؟»، شيخ‏الطائفه، معتقد است كه اين شرط، عقلى است و در محدوده اوامر و نواهى شرعى نمى‏گنجد.

او، در پاسخ اين پرسش كه «آيا عالميّت سياسى، تنها شرط لازم زمامدارى است يا شرط لازم و كافى به‏حساب مى‏آيد؟» مى‏گويد از ديدگاه عقل محض و با قطع نظر از تعبّد دينى و اعتقاد به‏شريعت، آگاهى سياسى و تدبير، در رهبرى، كافى است و نيازى به‏عالميّت دينى نيست، امّا پس‏از پذيرش دين و تعبّد به‏شريعت، امام، بايد عالم دينى باشد و برمجموعه دين آگاهى داشته باشد. اين عقل است كه به‏ضرورت «عالميّت دينى» حكم مى‏كند و براى ثبوت آن، به‏ادلّه سمعى، نيازى نيست.(46)

/ 123