بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
در پايان ابواب حدود و آخرين بخش از مباحث فقهى كتاب سرائر، فصلى مستقل وجود دارد كه متأثر از كتاب كافى ابىالصلاح حلبى است. در اين فصل، بهطور مستقيم، بهولايت فقيه نگاه و ادلّه و شرايط و حدود آن تبيين شده است. عنوان فصل سرائر چنين است:«فصلٌ في تنفيذ الأحكام و ما يتعلّق بذالك ممّن له إقامة الحدود و الآداب.»(4) در فصل مزبور، براى تنفيذ احكام، نخست دو مقدمه مذكور است:1 .غرض از تشريع احكام و تعبّد بهمقررات شرعى، تنفيذ و بهاجرا نهادن آن در صحنه جامعه است.2 .تنفيذ و اجراى حكمى را مىتوان صحيح دانست كه افرادِ شايسته براى تنفيذ (صحيح الحكم) را بشناسيم.با توجه بهدو مقدمه فوق، تنفيذ احكام، اختصاص بهائمه(ع) دارد؛ چون، كسى بهجز ايشان، حكم نافذ ندارد، امّا در صورتى كه تنفيذ ائمه(ع) ميسور نبود، مانند عصر غيبت، چون تعطيلى احكام شرعى نارواست كسى بايد بهاين امر مهم اقدام كند. كسانى حقِّ نيابت دارند و داراى حكم نافذند كه شيعه منصوب باشند.غير از شيعيان و غير از منصوبان براى تنفيذ، براحدى جايز نيست كه دخالت كند و اگر دخالت هم كند، حكمش نافذ نيست.در اينجا، جناب ابنادريس(ره)، با صراحت، شايد براى نخستين بار، از واژه «نصب» استفاده مىكند و معتقد است كه تولّى و سرپرستى احكام و ولايت آن را بردوش گرفتن، تنها، براى شيعيان منصوب جايز است و كسانى كه مجموعه شرايط نيابت از امام(ع) را ندارند، و لو شيعه باشند، حكم نافذ ندارند و دخالت آنها جايز نيست. براين اساس، در ادامه بحث، ابنادريس، شرايط نيابت را مىشمرد.شرايط نيابت امام(ع) در انديشه سياسى ابنادريس، مشابهشرايطى است كه در كتاب كافى ابىالصلاح حلبى مىشناسيم. اين شرايط عبارت است از: فقاهت و علم بهاحكام شرعيه (از آن جا كه حاكم، از حكم اللَّه خبر مىدهد، و بهنيابت از رسولاللَّه(ص)، مردم را الزام مىكند، بايد عالم باشد. بدون علم، نه اِخبار از خداوند صحيح است و نه نيابت از پيامبر(ص))؛ تمكّن از امضا (حاكم، بايد بتواند حكم اللَّه را - آن طور كه هست - بهاجرا درآورد)؛ عقل و رأى را با هم داشتن؛ حلم وسيع؛ زباندانى؛ تديّن و عدالت شفّاف و روشن؛ قوّت و نيرومندى در اجرا.با توجه بهاين شرايط، تنها، فقيه شيعه داراى اين خصلتها، حكمش نافذ است. در حقيقت، افرادى با اين ويژگى، نائب ولى امر(ع)، در حكمند و اهليّت دارند. اين افراد، ازطرف ولى عصر و آباء طاهرهاش(ع)، مأذونند. فقيهى با شرايط فوق، از باب امر بهمعروف و نهى از منكر، بايد اين ولايت را پذيرا باشد و شانه خالى كردن، براو، روا نيست. ولايت، براى فقيه جامعالشرائط، وظيفه و تكليف است و بايد آن را قبول كند.(5) در انديشه فقهى ابنادريس حلّى(ره)، نيابت امام عصر(ع) و نصب ولايى فقيه براى اجراى شرع مبين، در واقع، بهشخصيت حقوقى و فقاهت او مربوط است. از اين جهت، علاوه برآنكه شخص فقيه، بهعنوان فردى از آحاد مردم و انسانى مكلّف، بايد اين ولايت را تولّى كند و نگذارد احكام تعبّدى شرع فراموش شود، مردم هم بايد با او همراهى و بهاو مراجعه كنند. مردم، تنها، در مرافعات بهفقيه جامعالشرائط رجوع نمىكنند، بلكه در حدود و تأديبات و حتى واجبات مالى مانند خمس و زكات و ... نيز بايد با چنين فقيهى در ارتباط باشند و حتّى زكات فطره خود را هم، شايسته است كه بهفقيهان شيعه تحويل دهند تا ايشان، با توجه بهاطلاعى كه از موارد مصرف دارند، در جاى خودش مصرف كنند.(6) آنچه در بالا مشاهده شد، طرح كلّى ولايت انتصابى فقيه در انديشه ابنادريس حلّى، با توجه بهفصل پايانى كتاب سرائر بود. نكات مهم و سرفصلهاى اساسى اين طرح، چند چيزاست:1 .در غياب ولىّ امر(عج)، مسؤوليت تنفيذ احكام، بردوش فقيه جامعالشرائط است. در كتاب سرائر، گرچه از واژه «فقيه» استفاده نشده، ولى بىترديد، منظور از «علم بهاحكام شرعى»، چيزى جز فقاهت اصطلاحى و رايج نيست.2 .در كلام ابنادريس، تنفيذ احكام، در قضا و رفع خصومت خلاصه نمىشود. عنوان «تنفيذ احكام»، عام است و «قضا» يكى از مصاديق «تنفيذ» است. او، در «كتاب القضاء» بهطور صريح مىگويد كه قضا، بدون اذن و ولايت امام مسلمانان، براى كسى منعقد نمىشود. او، معتقد است كه ائمه(ع) قضا و حكم را بهفقيهان