نتيجه - پیشینه نظریه ولایت فقیه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پیشینه نظریه ولایت فقیه - نسخه متنی

مصطفی جعفرپیشه فرد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پيامبران و خليفه ايشان باشند.»(15)

2 .كمپفر، از مسافران آلمانى است كه در زمان شاه سليمان صفوى به‏ايران آمد. او، درباره قدرت مجتهد مى‏نويسد:

«شگفت آن‏كه متألهين و عاملين به‏كتاب نيز در اعتقاد به‏مجتهد، با مردم ساده‏دل شريكند و مى‏پندارند كه طبق آيين خداوند، پيشوايى روحانى مردم و قيادت مسلمين، در عهده مجتهد گذاشته شده است، در حالى كه فرمانروا، تنها، وظيفه دارد به‏حفظ و اجراى نظرات وى همّت گمارد. برحسب آن‏چه گفته شد، مجتهد، نسبت به‏صلح و جنگ نيز تصميم مى‏گيرد. بدون صلاحديد وى، هيچ كار مهمّى - كه در زمينه حكومت برمؤمنين باشد - صورت نمى‏پذيرد.»(16) وى، در ادامه، احترام شاه صفوى به‏مجتهد را، تصنّعى و به‏خاطر پرواى از مردم، مى‏داند.

نتيجه

در مجموع، تنها نتيجه‏اى كه از بررسى‏هاى بالا مى‏توان گرفت، آن است كه علما و فقهاى عصر صفوى و قاجارى - كه به‏مشاركت برخاسته و به‏جنبه‏هاى مثبت و همكارى همت گماردند - كارشان، براساس نظريه سلطنت مشروعه صورت نگرفته است. اينان، براساس مصالح و ضرورت، از قبيل گرايش به‏تشيّع و مبارزه براى پايان بخشيدن به‏نفوذ تصوّف و امكان عمل به‏قوانين فقهى شيعه و امر به‏معروف و نهى از منكر - كه در اين دولت وجود داشت - به‏همكارى با حكومت همّت گماشتند. آن‏ها گرچه به‏صراحت، حكم به‏عدم حقانيّت حكّام نكردند، و يا گاهى به‏مدح شاه پرداختند، ولى در عمق ضمير خود، به‏آن معتقد نبودند. براين اساس است كه دستگاه روحانيّت، مستقل بود و در عصر قاجار، آشكارا، خودنمايى كرد.(17) البته، همه فقيهان اين عصر، همراه حكّام نبودند. محقّق اردبيلى، در عصر صفويه، و ميرزاى قمى، در عصر قاجاريه، از اين دسته‏اند و گرچه با قاطعيت، از نيابت عامّه فقيهان و ولايت انتصابى ايشان سخن مى‏گويند، ولى با حكومت، همراه نشدند.

نظريه ولايت فقيه در مرحله پنجم

با توجه به‏كثرت فقيهان اين دوره و تنوعى كه در آن مطرح است، براى بازشناسى بهتر ولايت فقيه در انديشه سياسى ايشان، مجموعه مرحله پنجم را در سه قسمت، تدوين و ارائه خواهيم كرد:

1 .قسمت نخست، از محقّق كركى تا محقّق اردبيلى‏

2 .قسمت دوم، دوره اخباريه‏

3 .قسمت سوم، نگاهى به‏حيات مجدّد اجتهاد

قسمت اوّل محقّق كركى تا محقّق اردبيلى

1 .محقّق كركى (868 - 940 ه.ق)(18)

شيخ‏على كركى، مشهور به‏محقّق ثانى(ره)، يكى ديگر از فقيهان برجسته جنوب لبنان است. در كرك نوح، از روستاهاى بعلبك لبنان متولد شد. در حوزه فقاهت جبل عامل، به‏آموختن فقه اهل‏بيت(ع) پرداخت و سپس مانند شهيد اول، براى آشنايى با آموزه‏هاى مذاهب اهل سنّت، سفر را برحضر برگزيد. در مصر، فقه مذاهب اربعه را آموخت و از دانشمندان آن ديار اجازه روايت اخذ كرد.

با اقتدار دولت صفويه در ايران (905 - 1135 ه.ق) و نياز مبرم اين دولت به‏فقيهان و عالمان دينى شيعه براى آموزش و تصدّى مناصب مختلف و اداره شؤون مردم، در رأس علماى جبل عامل، موقعيت را براى گسترش معارف اهل‏بيت(ع) غنيمت شمرد و به‏سوى ايران هجرت كرد.

عالمان لبنان و جبل عامل، به‏طرف ايران حركت كردند و در قرُاء و قصبات و شهرهاى بزرگ و كوچك به‏گسترش معارف دينى عترت طاهره(ع) و تصدّى مناصب جمعه و جماعات و قضا، همّت گماشتند.

وقتى شاه طهماسب صفوى به‏قدرت رسيد (930 ه.ق) موقعيت بسيار مهمّى براى محقّق ثانى پديد آمد؛ زيرا، شاه، فرمان به‏امتثال فرامين محقّق كركى صادر و گفته بود:

«در شؤون دولتى، معزول شيخ‏كركى، نبايد استخدام شود و منصوبِ وى، نبايد عزل گردد.» در نوشتارى به‏خطّ شاه طهماسب، ضمن استدلال به‏روايت عمربن‏حنظله و صحيح‏السند دانستن روايت مزبور، محقّق كركى را از مصاديق اين روايت دانسته و تصريح‏مى‏كند:

/ 123